پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
اکوسیستم رمزارز ایران؛ در دوراهی قانونگذاری و سردرگمی
در میزگردی با حضور مدیران صرافیهای رمزارز، چالشها و پیشبینی وضعیت آینده کسبوکارهای این حوزه بررسی شد
حوزه رمزارز و دارایی دیجیتال در کشور، از ابتدای فعالیتش تاکنون با چالشهای متعددی روبهرو بوده است؛ چالشهایی که یکی از مهمترین آنها، مسئله رگولاتوری است که تا امروز، به دلیل نبودن سیاستهای مشخص از سوی حاکمیت، دچار سردرگمیهای فراوانی شده است. بااینحال، بسیاری از کسبوکارهای این حوزه تاکنون ناامید نشدهاند و همچنان به مسیر خود ادامه دادهاند، اما مسئلهای که اخیراً تأثیر زیادی بر فعالیتهای آنها داشته، بسته شدن درگاههای پرداخت صرافیها بوده است؛ تصمیمی که باعث اختلال جدی در فعالیت این کسبوکارها شده است. در پی این اقدام، بانک مرکزی و شرکت شاپرک شرایطی برای بازگشایی درگاهها تعیین کردند که شامل ارائه اطلاعات تراکنش کاربران، مشخصات کیف پولها و ذخایر رمزارزی صرافیها میشود.
درحالیکه برخی از پلتفرمها این شروط را پذیرفته و مجدد به شبکه بانکی متصل شدهاند، برخی دیگر این درخواست را غیرقانونی دانسته و از امضای تعهدنامه خودداری کردهاند. چنین رویکردهایی، از جمله عدم شفافیت در سیاستگذاری و تصمیمگیریهای ناگهانی، باعث افزایش ریسک فعالیت در این صنعت شده و بسیاری از فعالان حوزه رمزارز را به مهاجرت یا فعالیت در بازارهای غیررسمی سوق داده است. با توجه به این چالشها، سؤالات مهمی مطرح میشود: آیا بانک مرکزی صلاحیت نظارت بر صرافیهای رمزارز را دارد؟ آیا سیاستهای فعلی باعث کاهش اعتماد به اکوسیستم مالی کشور میشود؟ و مهمتر از همه، چه راهکاری میتواند بین حفظ امنیت اقتصادی و حمایت از نوآوری تعادل برقرار کند؟ بهمنظور بررسی چالشها و دغدغههای اخیر در اکوسیستم رمزارز کشور و همچنین چشمانداز آینده این حوزه، در پنلی با حضور علیرضا یعقوبی، مدیرعامل رابکس و رئیس هیئتمدیره انجمن فینتک؛ عیسی کشاورز، مدیرعامل یوبیتکس؛ محمدجواد اسدپور، مدیرعامل نیکپرداخت؛ محمد حکیمی، مدیرعامل رمزینکس؛ مسعود ملک، مدیرعامل تبدیل و مدیریت مهسا نجاتی، خبرنگار راه پرداخت به گفتوگو پرداختیم.
مهسا نجاتی: بیش از یکونیم ماه از بسته شدن درگاههای پرداخت صرافیهای رمزارز میگذرد. مدتی بعد، شاپرک شرایطی را برای بازگشایی مجدد درگاهها تعیین کرد. بر اساس نامهای که به صرافیها ارسال شد، این کسبوکارها موظف شدند اطلاعات جامعی از جمله مشخصات ثبتشده شرکت، ریز تراکنشهای کاربران، اطلاعات کیف پولها و ذخایر رمزارزی خود را ارائه دهند. در روزهای اخیر درگاه بعضی صرافیها باز شده و احتمالاً این تعهد را به بانک مرکزی دادهاند؛ بااینحال، برخی صرافیها از پذیرش این تعهد همچنان خودداری میکنند. آیا این اقدام و این خواسته بانک مرکزی اساساً درست است یا نه؟ پلتفرمها چه کاری باید انجام دهند؟
علیرضا یعقوبی: دغدغه اصلی کسبوکارها، رعایت قانون است. اگر الان اختلافی بین نامه شاپرک و بخش غالب اکوسیستم رمزدارایی وجود دارد، بهخاطر همین دغدغه رعایت قانون است. قانون میگوید که دادههای کاربران بهعنوان امانت نزد پلتفرمها قرار میگیرد و هر تعاملی روی داده کاربران باید حتماً با دستور قضایی باشد. این موضوع، هم در اصل ۲۵ قانون اساسی و هم در ماده ۶ قانون جرائم رایانهای تأیید شده است. دغدغه اصلی همین است وگرنه، ما در انجمن فینتک، خط قرمزمان رعایت قانون است و تمام اعضای انجمن فینتک، موظف به رعایت قانون هستند.
متأسفانه، برداشتِ اشتباه برخی از دوستانِ مقررهگذار و مجریان قانون، موسّع کردن بعضی از فعالیتهاست. ما در سال ۱۴۰۲ روی قانون بانک مرکزی هیچ کاری انجام ندادیم، زیرا از نظر ما تعریف رمزپول هم از نظر ما و هم از نظر تعاریف قانونی و بینالمللی و هر شاخصی که به آن رجوع کنیم، یک تعریف شفاف و مشخص است. برای مثال، نمیتوانید یکشبه دستور دهید که «توکنِ ترامپ هم یک رمزپول است». این یعنی شوخی کردن با قانون. متأسفانه، برخی مجریان قانون، باتوجهبه امکاناتی که در اختیارشان قرار گرفته، از قانون سوءاستفاده میکنند. همانطور که رئیس قوه قضائیه بهصراحت تأکید کرد، بستنِ درگاهها یک کار خلاف قانون بود. بدتر از آن، اجبارِ پلتفرمها به امضای تعهدنامه، تخلف بزرگتری به شمار میرود.
بالاخره، اگر قانونگذاران معتقدند که پلتفرمهای رمزارز جزو محدودههای تحت نظارت بانک مرکزی به شمار میروند، باید این اختیار را قانون به آنها داده باشد، یا اینکه خودشان چنین اختیاری را تسخیر کرده باشند. اگر قانون چنین اختیاری به آنها داده، اصلاً نیاز به تعهدنامه ندارند. مگر کسی که الان بانک تأسیس میکند، تعهدنامه هم امضا میکند که «من تحت نظارت بانک مرکزی هستم»؟ خیر! کسی که بانک یا مؤسسه پولی – اعتباری یا لیزینگ تأسیس کند، خودبهخود، مجوز را از بانک مرکزی میگیرد و تحت نظارت هم خواهد بود.
معنی «تحت نظارت بودن» این نیست که داده کاربر را به طور کامل در اختیار بانک مرکزی بگذارند. مگر الان، کسی که در یک بانک حساب دارد، تراکنشهای حسابش در اختیار بانک مرکزی است؟ ازآنجاکه بانک مرکزی مواردی را فراهم میکند، شاید به این دادهها دسترسی داشته باشد، ولی این دسترسی بهصورت قانونی امکانپذیر نیست. اگر بانک مرکزی بخواهد تراکنشهای حساب یک نفر را بداند، باید دستور قضایی بگیرد و بر مبنای آن دستور اقدام کند.
برخی شرایط خاص هم ممکن است پیش بیاید. مثلاً جایی که شبهه پولشویی یا قاچاق کالا و ارز در کار است، قوانین و قواعد خاص خود را دارد. بر مبنای قانون پولشویی، بانک مرکزی و مرکز اطلاعات مالی، اختیار دارند که بدون هیچ تذکری، حساب یک نفر را به مدت ۲۴ ساعت ببندند، ولی بعد از ۲۴ ساعت، باید دستور قضایی ارائه کنند. یک قاضی ویژه هم برای این نوع کار وجود دارد که قانونگذاران میتوانند از آنها دستور مسدود کردن حساب را بگیرند و تمام اطلاعات را دریافت کنند، ولی بههرحال روند قانونی طی میشود. متأسفانه در این قضیه، روند قانونی رعایت نشده است. دومین نکته این است که ابزارهای اقتصادی را نمیشناسیم. ما در تاریخ بشر پنج دوره اقتصادی را پشت سر گذاشتهایم. ابتدا دوران فئودالی بوده، بعد به عصر صنعتی رسیدیم، سپس عصر رایانه و بعد هم عصر شبکههای اجتماعی و نهایتاً اکنون که در عصر هوش مصنوعی قرار داریم.
پنج دوره طی شده که هر کدام از آنها یکسری ابزار و رفتار مشخص را با خود داشتهاند. امروز، با ابزارهای عصر فئودالی و نه حتی عصر صنعتی، قصد دارند نظارت در عصر هوش مصنوعی را انجام دهند. ابتدا درگاه را میبندند و سپس اسمش را «کنترل نرخ ارز» میگذارند و بعد درخواست امضای تعهدنامه دارند. اگر طیف «خوب، بد، زشت» را در نظر بگیریم، این کار از «بد» هم گذشته و یک کار زشت است.
اکنون بیشترین فعالان این حوزه از «نسل زد» هستند. چنین اقداماتی، سؤالات زیادی را در ذهن این نسل ایجاد میکند. در این عصر، باید اقناع کنید. چه دلیلی دارد که این همه تشنج در جامعه به وجود آورید، آن همه مشکلات برای پلتفرمها و کارکنان آنها به وجود آورید؟ اگر قانون به کسی اختیاری داده، باید قانون را اعمال کند، اگر قانون به او اختیار نداده، با رفتارهای عصر فئودال نمیتواند به نتیجه برسد. شاید در کوتاهمدت نتیجهای بگیرد، اما در بلندمدت امکانپذیر نیست.
توصیه من به تمام مسئولان این است که در پی اقناع باشند. درباره این ماجرا، بهتر بود بانک مرکزی با انجمن فینتک جلسه بگذارد تا با تعامل و اقناع، بدون اینکه چنین ناامنی اقتصادی اتفاق بیفتد، به یک راهحل مناسب برسیم. ما انتظار چنین رفتاری را از بانک مرکزی نداشتیم.
رئیسجمهور روز اول میگوید: «ما در پی وفاق هستیم، همه با هم کار میکنیم، همه با هم توجیه میشویم، هر کاری میخواهیم انجام دهیم، باید مردم را در جریان بگذاریم.» مردم را در جریان گذاشتن، به این معنی نیست که شما بگویید: «من امروز تصمیم گرفتهام که فلان کار را بکنم، از فردا انجام میدهم.» در جریان گذاشتن، یعنی دیالوگ کردن و مفاهمه؛ یعنی اگر با ۲۰۰ مجموعه نمیتوانید گفتوگو کنید، با نماینده آنها صحبت کنید و به توافق برسید تا در نهایت یک دوره «تست اجرا» بگذارید و سپس به دنبال اجرای نهایی بروید.
کسی هرگز هزینه تصمیم خود را نمیپردازد. این همه صدمهای را که به اکوسیستم رمزارز خورده چه کسی جبران میکند؟ صدمه آنی، یک جزء قضیه است. صدمه آنی این است که درگاهها را بستهاند و ورودی حساب پلتفرمها کاهش یافته است، ولی مهمتر از مبلغ خسارت، صدمه اعتباری است که این کسبوکارها دچار میشوند. وقتی به اعتبار یک مجموعه صدمه میزنید، نتیجه این میشود که کارشان را در خارج کشور یا در زیرزمین ادامه میدهند. به همین ترتیب، جلوی قمار هم گرفته نشد، بلکه فقط بهصورت مداوم پروندههای کلاهبرداری افزایش یافت. رمزارز اصلاً قابلقیاس با قمار نیست، بلکه یک نیاز آتی اکوسیستم مالی دنیاست. وقتی کسانی مثل ترامپ و اطرافیان او هشدار میدهند که معلوم نیست در پنج سال آینده چیزی به نام دلار وجود داشته باشد، به این معنی نیست که دلار از بازار محو میشود؛ بلکه به آن معنی است که به فکر روشهای جدیدی برای استفاده از رمزارز افتادهاند.
وقتی شما بخواهید یک کار صنعتی انجام دهید، مثلاً یک فاز عسلویه را راه بیندازید، نیازمند فناوری و ماشینآلات و دانش فنی و موارد دیگر هستید، ولی اینجا فقط نیاز به ذهنِ جوانها دارید. بهجای اینکه ذهنِ جوانها را آرام نگه دارید و شرایط عادی را برایشان فراهم کنید که از خلاقیتشان به نفع خودشان و مردم و کشور بهره ببرند، هر روز یک داستان برایشان میسازید. یک روز گفته میشود: «رمزارز یک حوزه کثیرالشاکی است» و روز دیگر میگویند: «خالیفروشی است». هر روز یک داستان جدید ساخته میشود و هرگز به نتیجه نمیرسد. هیچکس نمیفهمد که آیا واقعاً خالیفروشی اتفاق افتاده است یا خیر.
در مورد طلا نیز همین ادعای خالیفروشی وجود دارد؛ ولی وقتی بررسی میکنند میفهمند که هیچ خالیفروشی وجود ندارد. در این میان، چه کسی باید هزینه بپردازد؟ کسی که حرفی را به میان آورده و تمام کشور را به هم ریخته، آیا حساب پس میدهد؟ خیر؛ همه خودشان را کنار میکشند و در نهایت شاید بگویند: «اشتباه کردیم، خالیفروشی اتفاق نیفتاده است»، ولی اعتبار ازدسترفته پلتفرمها و صدمهای را که خوردهاند چه کسی جبران میکند؟ مشخص است که نیروی انسانی باهوش خیلی سریع از این کشور میرود و سرمایهگذاری کاهش مییابد. شاید اثر این کارها در یک ماه دیده نشود، ولی یک سال بعد، اثراتش قابلملاحظه است. نتیجه این تصمیمها ناترازی در همه ابعاد بوده است.
اکنون شاهد ضعف در حوزه نیروی انسانی هستیم، زیرا هر نیروی انسانی که تخصص پیدا کند، بهسرعت میرود. این نیروی انسانی هرگز نمیداند که فردا این پلتفرمها باقی میمانند یا خیر. چرا باید مقیاس سرمایهگذاری در پلتفرمهای ایران در حد ۱۰ یا ۲۰میلیون دلار باشد، ولی در امارات، یک شرکت معمولی به مقیاس یک یا یک و نیم میلیارد دلار برسد؟ نه بازار آنها قابلقیاس با بازار ماست، نه نیروی انسانی آنها. آنها غیر از عقلانیت هیچ برتری نسبت به ما ندارند.
در مورد مهمترین چالشهای کسبوکارهای رمزارزی در سال گذشته، غیر از مسئلهای که اخیراً پیش آمد توضیح دهید. کدام چالشها برای کسبوکار رمزارز خیلی اذیتکننده بوده؟
مسعود ملک: شاید این چالشها مختص یک سال مشخص نباشد. هر سال همین چالشها تکرار میشوند و ارتقا پیدا میکنند. مثلاً مهاجرت نیروی متخصص، هر سال اتفاق میافتد. این مسئله را به همراه مسئله رگولاتوری جزو اولین چالشها میدانم. این دو مسئله را در یک حد مهم میدانم، ولی جایی که نیروی متخصص نباشد، هر چقدر هم که قانون را اعمال کنیم، دستاوردی حاصل نمیشود. من خروج نیروی متخصص را بزرگترین چالش تلقی میکنم. چالش بعدی مربوط به مسائل امنیتی است. به همان نسبتی که فناوری در جهت مثبت پیشرفت میکند، در جهت منفی نیز رشد دارد. ما دائم چالشهای هک، فیشینگ و کلاهبرداری را پیش روی صنعت میبینیم. چالش بعدی مربوط به قوانین بینالمللی مرتبط با «تتر» است که یک احتمال برای مسدودیت دارایی کاربران به وجود میآورد که البته قابل پیشگیری است. البته هر کدام از این چالشها راهکار دارد، ولی باید آن را بهعنوان چالش مهم دانست.
دغدغه ما فقط به ارز تتر محدود نیست، بلکه یک سری KYT یعنی پولهای تروریستی و قاچاق نیز میتواند وارد صرافیها شود و ریسکهایی برای کاربران و صرافیها به وجود آورد. ما هر روز با این مسائل دستوپنجه نرم میکنیم.
به نظر شما چگونه میتوان جلوی مهاجرت نیروی متخصص را گرفت؟
ملک: بهترین کار این است که اقدامات بازدارنده انجام نشود. برای مثال، همین اتفاقی که در مورد درگاههای پرداخت در بانک مرکزی رخ داد، باعث نگرانی شده است. اگر من یک سرمایهگذار در اکوسیستم ایران باشم، بهمحض اینکه چنین ریسک بزرگی را در یکی از صنایع میبینم، سرمایه خود را به هیچ صنعت دیگری نمیبرم. تصمیمهای یکشبه، در هر حوزه، میتواند سرمایهگذاری را به باد بدهد. منِ سرمایهگذار ترجیح میدهم سرمایه خود را روی ملک بگذارم و روی فناوری سرمایهگذاری نکنم.
این دغدغه مشمول نیروی انسانی و همه چیز دیگر هم میشود. آن نیروی انسانی که در شرکت ما کار کند، زمانی که میبیند اینترنت قطع و وصل میشود و هر روز محدودیتها را بالا و پایین میبرند، ابزار کارش را از دست میدهد. شاید به نظر ما این دستاندازها بدیهی باشد و فیلترینگ را یک پدیده طبیعی بدانیم، ولی همه اینطور نیستند. در دو سال گذشته، هیچوقت نمیدانستیم که با اینترنت کدام اپراتور سایت ما باز میشود و با کدام اپراتور باز نمیشود. شرکت زیرساخت، هر روز، یک پیچ را شل و سفت میکرد و ما با دو روز تأخیر میشنیدیم که فلان اپراتور، سایت ما را بالا نمیآورد و باید بگردیم و علت مسئله را بیابیم. این عوامل، افراد را کلافه میکند.
ما تصور میکنیم که فرار نیروی انسانی فقط بهخاطر پول است، چون درآمد در خارج از کشور بیشتر به نظر میرسد، ولی فقط این مسئله نیست، بلکه مسئله آزادی و پتانسیلهای شکوفایی است. مگر توسعهدهندههای ما، چه کسری از مقیاس حقوق جهانی را میگیرند؟ اگر حقوق یک دولوپر در ایران X تومان باشد، در دنیا سه یا چهار برابر میشود. اگر در ایران ۲۰۰۰ دلار درآمد داشته باشد، در خارج از کشور به او ۶ تا ۱۰ هزار دلار میدهند، ولی درآمد و سایز کسبوکارهای ما یکپنجم یا یکبیستم آن سمت است. وقتی فضا را محدود کنیم، هرگز امکان رقابت با شرایط جاهای دیگر را نداریم. به نظر من، تنها کاری که دولت میتواند بکند این است که قوانین مناسبی را بگذارد تا بخش خصوصی راه خودش را باز کند. تنها کار دولت این است که در پی تسهیل فعالیتها باشد و هیچ کاری انجام ندهد. بخش خصوصی، بهخاطر حفظ خودش، راه رشد خود و نیروی انسانی را به وجود میآورد.
یعنی شما با خودتنظیمگری موافق هستید؟
ملک: این به معنی خودتنظیمگری نیست، بلکه من بهخاطر جیب خودم مجبورم خدمات را باکیفیت ارائه دهم که حال کاربر و حال کارکنان را خوب نگه دارم. ما فقط اگر آزادی عملیاتی داشته باشیم، خودمان راه را باز میکنیم. تنها وظیفه دولت این است که اتوبانها را باز نگه دارد و شرایط کسبوکار را هموار سازد؛ هر جا که جاده خوب و بنزین خوب پیدا شود، ماشینهای خوب به اتوبان میآیند. دولت فقط باید زیرساخت را شکل دهد تا کسبوکار جلو برود.
به نظر شما آگاهسازی و ارتقای دانش کاربران نمیتواند چالشزا باشد؟
ملک: این صنعت کاملاً جدید است و چرخه رشد معینی را طی میکند. عدهای از آغاز میآیند و بعد هم شخصیتهای گوناگون قدم به صنعت میگذارند. بازیگران آن صنعت، برای آنکه کیک خود را بزرگتر سازند و صنعت را رشد دهند، یکی از وظایفشان آگاهسازی کاربران است. آگاهسازی میتواند از طریق افزایش دانش عمومی اتفاق بیفتد، یا ایجاد ابزاری که ریسک را مدیریت کند یا تصمیمهای هوشمندانه بگیرد. این آگاهسازی کاربران یکی از ستونهای مارکتینگ در صنعت است. امسال این آگاهی خیلی بیشتر از سال گذشته شده و سال گذشته نیز بیشتر از سالهای قبل از آن بوده است.
درعینحال، تجربه من از کشورهای دیگر نشان میدهد که مردم ایران در این حوزه بسیار آگاه هستند. من خیلی جاها در نمایشگاههای فینتک شرکت کردم و دیدم بسیاری از افرادی که در بانکها، حتی در حوزه فناوری بانک فعال بودند، در قیاس با آدمهایی که در ایران هستند اطلاعات اندکی راجع به این صنعت داشتند. من ایران را در طبقه بالای آگاهی میبینم.
به نظر شما، با توجه به چالشهایی که تاکنون وجود داشته و مسیری که سیستم رمزارز طی کرده، برای سال ۱۴۰۴ چه چالشهایی خواهیم داشت؟ کدامیک از آنها مهمتر هستند؟
محمدجواد اسدپور: بگذارید یک شخص را مثال بزنم که شما همان را به کسبوکار تسری دهید. فرض کنید یک گروه آمده، آدمربایی انجام داده و مال او را برده، او را در یک سلول انداخته، گفته که «این کار غیراخلاقی را انجام بده، وگرنه به تو آب و غذا نمیدهم تا از بین بروی». بلایی که اکنون بر سر کسبوکارهای ما میآید، همین است. در موضوعی مثل «اینماد» به مشکل خوردیم و بعد هم رفتارهای پلیس فتا و کاهش سقف تراکنش درگاهها را شاهد بودیم. این آب و غذا هر روز کمتر میشود. با حرکت آخری که انجام دادند و درگاهها را بستند، عملاً به مرحلهای رسیدیم که دیگر خبری از آب و غذا نیست.
اکنون اگر کسبوکاری سر پا مانده، از یک جا بهصورت قطرهچکانی تغذیه میشود، ولی بهزودی همه کسبوکارها از بین خواهند رفت. خیلیها برای حفظ کسبوکارشان، بنا به همان مثالی که زدم، مجبورند کار غیراخلاقی را انجام دهند تا جانشان نجات یابد و کسبوکار حفظ شود. نمیخواهم کسانی را که اکنون به بانک مرکزی تعهد دادهاند تخطئه کنم، ولی کسبوکاری مثل ما، تا اینجا تابوتوان داشته و مقاومت کرده، یکی هم تابوتوان نداشته و در حال از بین رفتن بوده، خیلی سریع به آن کار غیراخلاقی تن داده است. ولی برحسب شرایط بقای کسبوکار و تعهدی که به نیروهای مشغول به کار خود داریم، شاید ما هم مجبور شویم در نهایت امضا کنیم.
حفظ نیروی متخصص برای ما به چالشی بزرگ تبدیل شده است. زمانی اگر نیروی متخصص پیدا نمیکردیم، حقوق را بالاتر میبردیم و بالاخره یکی پیدا میشد. اکنون اگر دوبرابر هم حقوق بدهیم، کسانی میآیند که دانش کافی ندارند. متخصصی که ما دنبالش میگردیم دیگر پیدا نمیشود. همه رفتهاند، چون مسئله فقط پول نیست، مردم امنیت شغلی، اعصاب و روان، کیفیت محیط کار و دوری از تشنج میخواهند.
مشکل بعدی هم خروج سرمایه است. من سؤالی از مسئولان میپرسم: من شخصی هستم که امروز تصمیم میگیرم حتماً یک میلیارد تومان بیتکوین بخرم. چه کسی میتواند جلوی من را بگیرد که آن را نخرم؟ چرا نباید هیچ راهی برای خرید بیتکوین داشته باشم؟ این موضوع از دو حالت خارج نیست، یا به سراغ صرافیهایی میرویم که معتبرند و همه آنها را میشناسیم، یا یک شخص را در بازار مییابیم و یک شمارهحساب از او میگیریم که پول بفرستیم و کوین بگیریم؛ گرچه که ممکن است در نوبتهای بعدی، کلاه ما را بردارد یا دچار زیان شویم. بعد هم آن بیتکوین را داخل صرافی ایرانی نمیگذارم، چند صرافی مشهور وجود دارد که بدون هیچ احراز هویت میتوانم مبلغ زیادی داخل آنجا بریزم. درحالیکه هر لحظه ممکن است دارایی کاربر ایرانی را مسدود کنند. خروج سرمایه از کشور به همین راحتی اتفاق میافتد. مسئولان میگویند: «ما نگران تراکنشها هستیم». باید بدانند که تراکنشها بههیچعنوان کم نمیشود، بلکه قطعاً به سمت زیرزمینیشدن میروند، چهبسا مسیرهای سادهتری به وجود آید و مردم دیگر به سراغ صرافیها نروند.
به نظر من، اگر در سال ۱۴۰۴ با همین فرمان جلو برویم، مصداق همان آدمی میشویم که از گوشت و پوست و استخوان خود تغذیه میکند و نفسهای آخر را میکشد. خیلی از شرکتهایی که من میشناسم، مقاومت میکنند نیروهای خود را از دست ندهند. درحالحاضر ۵۰ درصد از تراکنشهای ما از بین رفته و ۵۰ درصد هم که باقی مانده، مربوط به شرکتهای حقوقی بوده که چک میدادند و بهصورت اعتباری با آنها کار میکردیم. ولی این مسیر تا کجا میتواند استمرار یابد؟ یک روز کارت به کارت میکنیم، یک روز واریز از طریق شبا انجام میدهیم یا از کردیتدبیت و دایرکتدبیت استفاده میکنیم. این روشها، یک جور «زدنِ زیر میز» است. مثل اینکه بگویند: «فناوری، پیشرفت و اقتصاد دیجیتال نمیخواهیم.» مفهوم این اقدامات فقط همین است، وگرنه هیچ عقلانیتی در این کارها نمیبینیم.
فکر میکنید مشکل واقعی در کجاست؟ ترس واقعی از چه چیزی است؟
اسدپور: اکنون میگویند که «ما میخواهیم بدانیم چه کسی، چه چیزی فروخته است». این خواسته درستی است، ولی این راه مناسب نیست. همه جای دنیا، تمام تراکنشها زیر نظر هستند. برای مثال، صرافی بایننس زیر نظر است. اگر یک ایرانی در صرافی بایننس معامله کند، صرافی چند میلیارد دلار جریمه میشود، اما راهحل این نیست که کسبوکار را نابود کنید. اگر دستور قضایی و پروتکل مشخص وجود داشته باشد، کسبوکار هم بهراحتی همکاری میکند، ولی چرا من باید دادهها را به «شاپرک» بدهم و شاپرک آنها را به «پنتا» ارائه کند و پنتا هم در اختیار سایرین بگذارد؟ این کار کاملاً غیرقانونی است و اگر یک کاربر از من شکایت کند، بر اساس همان مفاد قانونی، محکوم میشوم. در این صورت، من چه چیزی در دست دارم؟ یک تلفن از شاپرک و یک کاغذ که امضا کرده و تعهد دادهام.
من به شاپرک هم گفتم اگر نامه قضایی نمیدهید، حداقل بگویید که خودِ بانک مرکزی یک نامه مکتوب به ما بزند، ولی حتی حاضر نمیشوند یک درخواست مکتوب را مستقیماً به کسبوکار بفرستند. این، اتفاقی است که اگر با همین فرمان جلو برود، قطعاً شرایط را در ۱۴۰۴ بدتر میکند.
حتی اگر نامه قضایی به دست ما برسد و امضا هم بدهیم یا کسبوکار هم هیچ کاری از دستش برنیاید، همان بلایی که بر سر صرافیهای سنتی آمد، بر سر صرافیهای رمزارز هم میآید. اینکه هر روز سقف تراکنش محدود شود راه صحیحی نیست. صرافیهایی وجود دارد که بدون هیچ احراز هویت، خیلی راحت اجازه ترید و معامله به شما میدهند. اگر راهحلی پیدا نکنیم، این مسیر همچنان استمرار مییابد.
بهتر بود که برای گرفتن داده، به سراغ انجمن فینتک و تشکلها میآمدند و دغدغههایشان را میشنیدند و همفکری میکردند. نیازی نیست که خودِ آقای فرزین به جلسه بیاید، ولی چرا سایر مدیران پیگیری نمیکنند؟ چرا برای یک جلسه باید یک ماهنامه بزنیم و این همه تشنج پیش بیاید؟ ما کسبوکارها دغدغههای حاکمیت را متوجه میشویم و سعی میکنیم که نگرانی برطرف شود، ولی همیشه تمام کارها دستوری بوده و از زور و دستور، هیچوقت نتیجه خوبی درنمیآید.
به نظر شما بسته شدن درگاههای پرداخت صرافیهای رمزارز در این مدت چقدر آسیب به کسبوکارها زده است؟
عیسی کشاورز: ما از جمله پلتفرمهایی بودیم که مدارک لازم را به شاپرک ارائه و تعهدنامه را امضا کردیم. شاپرک از ما فعلاً API یا اطلاعات کاربران را نخواسته است، بلکه فقط اطلاعات شرکت را خواستند تا بدانند ما چه فعالیتی انجام میدهیم، چقدر گردش مالی داریم و مالیات خود را بهموقع پرداختهایم.
رفتار غیرحرفهای شاپرک و بانک مرکزی همه ما را عصبانی کرد. این نوع گفتوگو، گفتوگوی یک نهاد بالادستی با بخش خصوصی نیست. جدا از اینکه ما منتقد این اقدامات هستیم و باید پاسخ بدهند، به این نکته اشاره میکنم که چرا بانک مرکزی حق نداشته باشد نظارتِ بخشیِ خودش را انجام دهد؟ منظورم نظارت کلی نیست. مخالفت انجمن فینتک و دوستان ما از کجا نشئت میگیرد؟ جلوی زیادهخواهی بانک مرکزی و روشهای غلط حتماً باید بایستیم و آنها را اصلاح کنیم، ولی مشکل جدی این اکوسیستم آن است که گفتمان ندارد. این اکوسیستم هنوز نتوانسته به افراد ذینفع، ذینفوذ و علاقهمند بگوید که کسبوکار من چیست و چه کارهایی میتوانم انجام دهم.
بزرگترین چالش اکوسیستم این است که بهقدری در خود فرو مانده که هنوز من نوعی نتوانستهام با سایر صرافیها ارتباط بگیرم. هنوز نتوانستهام از رقابت درونگروهی خارج شوم و بهجای یک «طبقه در خود»، به یک «طبقه برای خود» برسم که جایگاهی در اکوسیستم مالی به دست آورم. در این شرایط، طبیعی است که بسیاری از سازمانها و افراد ندانند که ما چه کسی و چه چیزی هستیم. وقتی بخواهیم به ساختار ۴۰۰ساله نظام بانکی کشور حمله کنیم و زمانی که ساختاری میآید که خواهناخواه تمام نظامهای مالی و اقتصادی کشور را دگرگون میکند، بسیار طبیعی است بازیگرانی که به ساختار پیشین خو گرفتهاند، بترسند، سؤال کنند و مقاومت نشان دهند. این اتفاق در مورد خیلی از فناوریهای دیگر نیز رخ داده است.
برساخت گفتمان در اکوسیستم، سه ضلع دارد که ما اصلاً به آنها نپرداختهایم. ما این کار را انجام ندادهایم که بهعنوان مثال ۵۰ کسبوکار بزرگ که در حال فعالیت هستند، مبلغ مشخصی را برای حمایت از یک رسانه مشترک کنار بگذارند و با مسئولیت انجمن فینتک، گفتمانسازی کنند، افراد را ببینند و فراتر از رقابتهای سازمانی به پیشبرد اهداف بپردازند. گردش مالی کسبوکارهای رمزارزی بالاست. رئیس بانک مرکزی رسماً اعلام کرد که گردش مالی این حوزه ۳۵ هزار میلیارد تومان است. بعداً هم فهرستی ارائه شد که به همه ما نشان میداد تراکنشهایمان چقدر بزرگ است. با این ارقام خوشحال شدیم اما نفهمیدیم که خودِ این عدد، دستمایه یک جریان میشود.
همه ما میدانیم که بخش اعظم آن رقم، اصلاً مربوط به تراکنشهای داخلی نیست. اگر قرار باشد کسی آمار بدهد، ما باید این آمار را ارائه کنیم، زیرا کارهای سازمانیافته انجام میدهیم. بااینحال، چنین مشکلاتی باعث شد که ما یک بار دور هم جمع شویم. زمانی که نوعی هجمه بیرونی، فشار خارجی و حمله به یک اکوسیستم اتفاق میافتد، یکپارچگی سیستم را بالا میبرد و باعث همگرایی میشود.
اکنون آقای یعقوبی میگوید که تعدادی از کسبوکارهای کوچک رمزارزی، تعهدنامه شاپرک را امضا کردهاند. اما شما از کجا این حرف را میزنید؟ چرا اینطور فکر میکنید؟ بر اساس کدام عدد این را میگویید؟ به نظر من آقای یعقوبی، باید از آن کسبوکارها دلجویی کند، زیرا ایجاد هر شکاف، قدرت ما را کاهش میدهد. مثالی که برای این موضوع میتوان زد این است که در سازمان ملل بگوییم: «چون چین یک میلیارد نفر جمعیت دارد، باید جلوتر از بقیه بنشیند، اما قطر که دو میلیون جمعیت دارد، برود روی صندلی عقب بنشیند.»
دلیل این اتفاقها این بوده که ظرفیت این سازمان و بازیگران اکوسیستم را نمیشناسند. در این حین، میبینیم که بسیاری از روشهای تبلیغاتی دوستان ما همسو نیست. چرا رگولاتور هنوز عقلانیت این اکوسیستم را، با تمام عظمتش، به رسمیت نشناخته است؟
مشکل دولت اصلاً با این اعداد و ارقام نیست، مشکل این است که نمیداند زمین بازی این اعداد و ارقام کجاست و در دست کدام بازیگران قرار گرفته است. اکنون باید دوستان «بیتپین»، «نوبیتکس»، «تبدیل»، «نیک پرداخت» و دیگر فعالان این حوزه را بهعنوان کارآفرینان بزرگ در کشور بشناسیم؛ بهعنوان افرادی که با نوعی ریسکپذیری بالا، توانستهاند فضاسازی خوبی انجام دهند و یک فناوری هایتک را به کشور بیاورند.
زمانی که در نظام مالی و اقتصادی کشور نقش تعریفشدهای نداریم، یک فرد تازهازراهرسیده، دنبال مقصری برای بحرانهای اقتصادی کشور میگردد و تمام تقصیر را به گردن رگولاتور میاندازد، درصورتیکه مشکل در جای دیگر است. این رگولاتورها نهتنها بحرانزا نیستند، بلکه اتفاقاً در بسیاری جاها کمکحال اکوسیستم هستند. از زمان بستهشدن درگاههای پرداخت، فکر میکنم در یوبیتکس حدود یک میلیون دلار خروج سرمایه داشتهایم. مسئله اصلی اینجا نیست، اگر فقط همین یکی بود، بالاخره تمام میشد، ولی مسئله آن است که چنین بحرانها و چنین پیچوخمهایی دائم سر راهمان خواهد بود.
یعقوبی: چون آقای کشاورز به نکتهای اشاره کردند، لازم است توضیحی دهم. من هیچوقت نگفتم که درگاه پرداخت ۵۰ کسبوکار جدید باز شده است. این شیطنتی است که فرد دیگری انجام داده است. این مهم نیست که چند کسبوکار باز شدهاند. هر کسبوکار ممکن است بهخاطر نجات خودش تصمیماتی بگیرد. این تصمیمات چه درست باشد، چه نباشد، هدفش نابود کردن سایرین نیست. هدف درست کسبوکارها، نجات خودشان است.
ملک: به نظر میرسد بانک مرکزی هیچ سنجهای برای توسعه فینتک در ایران ندارد. در ظاهر، اینطور به نظر میآید که بانک مرکزی فقط یک هدف دارد و آن هم کنترل نرخ ارز است. درحالیکه رشد و توسعه فینتک و صرافیهای ارز دیجیتال و هر استارتاپ این حوزه برایش بدون اهمیت است. به نظر میرسد بانک مرکزی فایده فینتکها را در اقتصاد کشور نمیبیند. هیچ اقدامی نمیبینیم که در راستای توسعه صنعت و کشور باشد. پیامی که از آنها میگیریم چنین است: «بود و نبودتان هیچ فرقی برای من ندارد. من فقط یک هدف دارم: کنترل نرخ ارز».
این خیلی عجیب است که بانک مرکزی، کل صنعت فینتک را بهعنوان یک «سردرد» ببیند. همه برخوردهایی که با بازیگران صنعت میکند از جنس «سردرد» است، درحالیکه کارکردهای این صنعت فوقالعاده است. اگر لازم باشد توضیح میدهم. خیلی عجیب است که بانک مرکزی این دیدگاه را نسبت به ما دارد.
یعقوبی: من معتقدم دغدغه حاکمیت را باید برآورده کرد. اگر دغدغه حاکمیت این است که تمام فهرست خریدوفروشها را در اختیارشان بگذاریم، باید بگذاریم. در این مورد بحثی نیست، چون در شرایط خاصی قرار داریم که روزبهروز بدتر میشود و ما باید با حاکمیت همکاری کنیم، وگرنه باید اپوزیسیون شویم و بیرون از کشور برویم. وقتی درون حاکمیت هستیم، باید با حاکمیت همکاری کنیم، اما نکته مهم این است که چنین رفتارهای غیرقانونی قابلبخشش نیست. یک «سند مواجهه بانک مرکزی با رمزارز» را میبینیم. «سند مواجهه بانک مرکزی»، تعریف رمزپول را به همه چیز تسری داده است. در طرف دیگر، در دست بالای حاکمیت، مرکز ملی فضای مجازی، یک سند چشمانداز ارائه کرده که طبق قانون بهعنوان سند بالادستی شناخته میشود و تمام دستگاهها باید مجری آن سند چشمانداز باشند. آنها بهصراحت میگویند که «رمزپول یک چیز دیگر است و رمزدارایی یک چیز دیگر». بانک مرکزی و مرکز ملی فضای مجازی دو نهاد بزرگ کشور به شمار میروند که از نظر قانونگذاری، مرکز ملی بالاتر از بانک مرکزی محسوب میشود و بانک مرکزی فقط مجری قانون به حساب میآید. این رفتارهای غیرقانونی، همهچیز را به هم میریزد.
پیشنهادهای شما برای اینکه رگولاتوری درستتر و بهتری داشته باشیم چیست؟
محمد حکیمی: باید ببینیم که هدف نهایی رگولاتور چیست. خیلی اتفاقها در این کشور میافتد، خیلی از کسبوکارها پا میگیرند و پیش میروند. وقتی پیچ رادیو را باز میکنیم و اخبار را گوش میدهیم، میشنویم که امروز جلسه ویژهای گذاشتهاند تا «کفاشها را رگوله کنند». باید ببینیم که ما در کسبوکارها و اکوسیستم ایران چه کاری انجام میدهیم و رگولاتور از ما چه میخواهد. من رئیسجمهور یا رگولاتور نیستم که بگویم: «قصد دارم وفاق ایجاد کنم، توسعه دهم، تحریم را بشکنم و…» ما فقط میتوانیم دغدغههای رگولاتور را حدس بزنیم و برایش راهکاری ارائه دهیم. مسئلهای که دائم ذکر میشود «حفاظت از کاربران» است و اینکه «میخواهیم شما خالیفروشی نکنید، این حجم از دارایی را از بین نبرید، ناگهان غیب نشوید و اینکه کاربران با ورود به این کسبوکار از ریسکهای آن آگاه باشند».
دلایل دیگری که میشنویم این است که «پروندههای قضایی که از صنعت شما شکل میگیرد زیاد است». اینجا باز هم یک سؤال پیش میآید: «آیا میخواهید صرافیها را رگوله کنید که پروندهها کم شود؟ آیا واقعاً چنین اتفاقی میافتد؟ اگر ما دریافتِ پولمان را محدود به درگاه پرداخت IPG کنیم که در آن تعهدنامه آمده، آیا تعداد پروندههای قضایی کم میشود؟». استدلال بعدی، متکی به «توسعه» است: «ما میخواهیم از طریق سرمایهگذاری در حوزه مبادله و استخراج ارز دیجیتال، به سهم معینی از GDP برسیم». یک سری استدلالهای دیگر را نیز میشنویم. باید ببینیم تنظیمگر به دنبال چه چیزی است؛ هر خواستهای پاسخی دارد.
صرافیهای داخلی نهتنها باعث افزایش پروندههای قضایی نمیشوند، بلکه باعث کاهش و حلوفصل راحتتر پروندهها هستند. سادهترین مثالش مربوط به «فوت» کاربر است. زمانی که یک کاربر از دنیا میرود، صرافی ایرانی میتواند با نامهنگاری از سمت ورثه، سهم آنها را بپردازد. اگر دارایی این شخص در یک سایت خارجی باشد، نامهنگاری به کجا انجام میشود؟ نامه را دادگاه کجا میزند؟ آیا دادگاه نیشابور را صرافی بایننس به رسمیت میشناسد که پول کسی را به ورثه او بدهد؟
موضوع دیگر مربوط به «فیشینگ» (Phishing) است. بستن درگاه صرافیهای داخلی، جریان خریدوفروش را متوقف نمیکند. ایرانیهای زیادی این نوع داراییها را دارند. پروندههای زیادی در حوزه فیشینگ شکل میگیرد. به نظر من، دست گذاشتن روی صرافیهای رمزارز، نقطه اشتباهی است. مشکل اصلی که در حوزه فیشینگ و هک شدن کارتهای بانکی داریم، ضعفِ اینترنتبانکها و موبایلبانکهاست. بعضی بانکها این ضعفها را حل کرده و برخی نکردهاند و البته برخی به قانون توجه نمیکنند. تا جایی که من میدانم، قانون میگوید اگر بانک یک نفر هک شود و کارتش خالی شود، بانک باید پاسخگو باشد و خسارت او را بدهد، نه اینکه خسارت را از نفرات بعدی بخواهند که پول به حسابشان رفته و خریدوفروشی بینشان اتفاق افتاده است.
خریدوفروش رمزارز هیچگاه متوقف نمیشود و راهحلهای جایگزین زیادی برای این خرید و فروشها وجود دارند. مگر قبل از شکلگیری رمزارز، پانزی وجود نداشت؟ مگر گلدکوئست وجود نداشت؟ استدلال دیگر، حفاظت از دارایی و سرمایه کاربر است. یکی از اشتباهاتی که در دستورالعملهای فعلی وجود دارد این است که نهادهای مجوزدار، مثل بانکها و صندوقهای سرمایهگذاری و…، ورودشان به عرصه رمزارز ممنوع است. فکر میکنم این دستورالعمل را شورایعالی فضای مجازی داد. پس یک نهاد مطمئن و بزرگ نمیتواند در کنار ما بنشیند یا شریک یا سهامدار ما شود.
نهادهای مالی بزرگ اگر اجازه ورود داشته باشند، میتوانند تا حدی خاطرجمعی ایجاد کنند. بالاخره، یک صرافی، بودجهای در حدود ۱۰۰۰ میلیارد، دو هزار میلیارد یا ۱۰۰ هزار میلیارد را در خود نگه میدارد. الان دارایی شخص در اختیار یک شرکت خصوصی سهامی خاص قرار میگیرد. بانک مرکزی میگوید که «ما مسئولیتی در این باره قبول نمیکنیم». از سوی دیگر به ما میگویند: «شما منشأ خطر هستید». درحالحاضر هر شرکت خصوصی، داراییهایی در اختیار دارد. مگر شرکتی که ساختمان میسازد، پیشفروش نمیکند و پول چندین برج را از قبل نمیگیرد؟ آیا تعاونیهای مسکن، دارایی مردم را در اختیار نمیگیرند؟ آنها را چطور رگوله میکنید؟ آیا جلوی پیشفروش خودرو را گرفتهاید؟ خیلی از خودروهای وارداتی بهموقع تحویل داده نمیشوند. آیا تمام آن شرکتها را بستهاند؟
به نظر من، تا همین حد که رگولاتور در حوزه ارز دیجیتال کار کرده، اگر هیچ کاری نمیکرد بهتر بود. شکلگیری پروژه «ریال دیجیتال» یکی از همین مصادیق است. من حدس میزنم کل پروژه ریال دیجیتال را یک شرکت مثل رمزینکس میتواند طی یک یا دو هفته انجام دهد، اما تا الان برای آن هزینههای زیادی صرف شده، چند بانک را درگیر کردهاند و نهایتاً به خروجی و نتیجه مطلوبی نرسیده است. به نظر من، ریال دیجیتال، یک نمونه از ورود حاکمیت به حوزه تصدیگری است. این موضوع را باید بپذیریم که فضای رمزارز و بلاکچین، یک پدیده انقلابی است. از این پدیده علیه خودش نمیتوانید استفاده کنید. از همان روز اول، هدف حوزه رمزارزها ایجاد آزادی مالی و فرار از سیستمهای سنتی بوده که همهچیز را به طور ۱۰۰ درصد کنترل میکنند.
اگر در آینده تمام صرافیها و حسابهای داخلی را ببندند، این فناوری همچنان مورد اقبال و مورداستفاده خواهد بود. یکی از کارهایی که میتوانیم انجام دهیم این است که ما پای خود را از بازی بیرون بکشیم و شرکتهای خارجی که همینالان موجودند، به عرصه بیایند. این کار خیلی سهلالوصول است. رویکرد دیگر توسعهای میتواند همین باشد که زیرساختها را آماده کنیم و شرکتهای خصوصی کار را پیش ببرند.
لطفاً جمعبندی کنید و از نگاه خود به سال آینده بگویید. فکر میکنید چه اقدامی باید صورت گیرد؟ چطور میتوان یک راهحل برای بهتر شدن وضعیت کسبوکارهای رمزارزی یافت؟
اسدپور: خواسته ما این است که بیایند بنشینند و دو کلام صحبت کنیم تا بفهمیم چه میخواهند.
آیا بانک مرکزی را بهعنوان رگولاتور این حوزه قبول دارید؟ یا به نظر شما سند مرکز ملی فضای مجازی برای رگولاتوری حوزه رمزارز مناسبتر است؟
اسدپور: طبیعتاً سند مرکز ملی، خیلی نرم و لطیفتر از سند بانک مرکزی است و در این مورد شکی نداریم، ولی هویت اکوسیستم ما خیلی مظلوم واقع شده است. این اکوسیستم، حتی یک وکیل حقوقی ندارد که از ما در مقابل اقدامات غیرقانونی بانک مرکزی حمایت کند. حکایت ما، حکایت همان آدمی است که در یک سلول زندانی شده است. تنها راهی که برایمان میماند شاید اعتصاب و امضا نکردن باشد، ولی این روشها هم تا وقتی که خودِ رگولاتور به تصمیم درست نرسد، چندان جواب نمیدهد. من نمیتوانم پیشبینی خاصی در این رابطه بکنم.
یعقوبی: من معتقدم که این قضایا بالاخره حل میشود. ما چنین رفتارهایی را در طول ۴۶ سال گذشته، همیشه در مورد همهچیز داشتهایم؛ از ماهواره گرفته تا ویدئو و هر چیز نو و جدید که به کشور آمده است. همواره یک سری رفتارهای غیرقانونی و فراقانونی را شاهد بودهایم. اکنون هم هر چقدر بتوانیم گفتوگو را بیشتر کنیم، بهتر جلو میرویم. قبول دارم که این نقص از سمت ماست. در سالیان گذشته، به دلایل متعدد، این گفتوگو کمتر شکل گرفته است. به نظر من، تلاش زیاد بالاخره به نتیجه میرسد. ما قطعاً از این ورطه رد میشویم و از این اوضاع بیرون میآییم، ولی چگونه رد شدن و اینکه چه هزینهای را متحمل شدیم، مهم است.
ملک: من دوست دارم که دولت فقط به سمت قانون برود. تلفن و تهدید و زور اگر در یک جا نتیجه بدهد، باعث میشود که بقیه هم بهجای قانون شفاف، به دنبال صدای بلندتر و زور بیشتر باشند. بانک مرکزی اگر از طریق قانون نتیجه میگرفت، همه نهادهای دیگر دنبال قانون میرفتند، ولی الان همه دنبال زور میروند. سومین نکته این است که باید رویکردمان نسبت به فناوری مشخص باشد. آیا میخواهیم به فناوری برسیم یا نه؟ اگر به این سمت نرویم، علم ژنتیک و هوش مصنوعی و هزار فناوری نو وجود دارد که باید همین روند را برایشان پشت سر بگذاریم. بالاخره باید ببینیم که آیا فناوری را میخواهیم یا نه و سپس دربارهاش حرف بزنیم و جلسه بگذاریم.
حکیمی: ما از سال ۱۳۹۶ به بازار آمدیم. شبیه این مسائل را زیاد دیدهایم. این بار هم از گردنه عبور میکنیم. اینکه با حاکمیت گفتوگویی ایجاد نکردیم و نتوانستیم جایگاه خود را در ذهن آن مشخص سازیم، حاکی از ضعف ما نبوده است. من یک دوست و همکار در شرکت خودمان داشتم که به یک شرکت تابع بانک مرکزی رفت. با اینکه فرد بسیار توانمندی بود، بیش از سه ماه نتوانست در آنجا دوام بیاورد؛ چون میگفت: «وقت من در جلسات آنها مدام تلف میشود، جلسه میگذارند، گفتوگو میکنند، هیچ نتیجهای نمیگیرند.»
جنس ما با نحوه کار آنها متفاوت است. ما میپرسیم: «آیا فناوری میخواهید یا نه؟» آنها میگویند: «بله، میخواهیم»، میگوییم: «چطور فناوری میخواهید؟» میگویند: «برای هوش مصنوعی، سازمان هوش مصنوعی میسازیم» مگر با یک سازمان میتوان کار را پیش برد؟ در مورد ارز دیجیتال هم میگویند «فناوری میخواهیم، ولی هر کاری که انجام میشود باید دقیقاً جوری که من میگویم پیش برود، شرکتها هر طور که من میگویم سهامداران را بچینند، هر جا که من میگویم قدم بگذارند، کنترل وجوه را طبق میل من صورت دهند و تبادل بنا به خواسته من باشد».
در یکی از جلسات حضور داشتم که به ما گفتند: «حد نوسان تتر را در ساعات مشخص، به مقدار مشخصی محدود کنید.» این یعنی همان کارهایی که در سازمان بورس انجام میشود؛ یک روز تعطیلش میکنند و روز بعد باز میکنند. اخیراً رئیس بورس کالا در مصاحبهای گفت: «تمام خریدارانی که باید شنبه تسویه میکردند تا اجناس خود را تحویل بگیرند، بهخاطر تعطیلی بورس و اینکه مقررهگذاری بورس کالا اینطور بوده، باید همگی خسارت بپردازند و تا یک ماه پولشان قفل میشود.» اگر این مسئله توسط بخش خصوصی مدیریت میشد، چنین اتفاقهایی نمیافتاد.
شرکتهایی مثل ما، خیلی چابک هستند و میتوانند خودشان را بهسرعت وفق دهند. الان که درگاهها بسته شده، خود من در رمزینکس، در چهار روز توانستم سیستم کارت به کارت را فعال کنم. الان، یک سازمان مثل بورس کالا، اگر بخواهد یک روز شنبه را تعطیل کند، طول میکشد تا آییننامهها را تغییر دهد و هزار اتفاق دیگر را رقم بزند. ساختارهای فعلی که در بانک مرکزی و شرکتهای تابعه، مسئولیت هدایت این عرصه را بر عهده دارند، باید اجازه دهند که بعضی کارها را خودمان به عهده بگیریم. آنها قدرت انجام کارهای مشابه ما را ندارند. آنچه از هوش مصنوعی میخواهیم، سازمان ملی هوش مصنوعی نمیتواند به انجام برساند. زمان میگذرد، ما دائم آزمونوخطا میکنیم، خسارتهای جدی به مردم و بیتالمال میزنیم، دو سال بعد به این حرف برمیگردیم. امیدوارم امروز یک نفر روی کار بیاید که از تصمیماتی که صورت گرفته صرفنظر کند.
کشاورز: فناوری یک پدیده پیچیده و ناشناخته و پرسرعت است که بهشکلی حیرتانگیز جلو میرود. ذات فناوری ما کاملاً آوانگارد است و به هر اکوسیستمی که در نظام اقتصادی دنیا وارد شده، تمام کشورها و حاکمیتها را به چالش و گرفتاری فراوان کشانده است. بعضی کشورها که انعطافپذیری و آمادگی لازم را داشتند، پیشرو شدند و فناوری را راحتتر مقررهگذاری کردند. ژاپن و سوئیس و بعد هم آمریکا در این زمره بودند. وقتی فناوری بلاکچین وارد ادبیات اقتصادی و نظام پولی ما شد، به مدد انرژی خوبی که جوانهای کشور داشتند، توانستیم بخش زیادی از مسائل و نیازهای بومی را جوابگو باشیم.
من هنوز معتقدم که به برساخت گفتمان و گفتوگو ذیل یک سری قاعده و قوانین روشن نیاز داریم. بانک مرکزی با ابزارهای نظارتی خودش برای ما مشکلساز شده و عین همین مسئله را در نظام تبلیغاتی و نظام سیاستگذاری و غیره نیز تجربه میکنیم. حتی در مورد مخاطبان نیز با همین چالشها مواجهیم. هنوز هم مخاطبانی هستند که ریسک ۱۰۰ درصد را میپذیرند و عدهای ریسک نمیپذیرند. من معتقدم که قطعاً جایگاه درست دولت، بسترسازی و حمایت و نظارت است. این، حق طبیعی رگولاتور است. به نظر من، پیچیدگی و پرسرعت بودن این فناوری، نیازمند آن است که اکوسیستم، از مزیت رسانهها و از مزیت گفتوگو با مخاطبان هر چه بیشتر استفاده کند. استانداردهای جهانی این کسبوکار را باید پذیرفت. اگر این چند کار را انجام دهیم، به احتمال زیاد، از بعضی مقررات سلیقهای در امان میمانیم.
به نظر من، در بعضی جاها، رقابتهای غیرضرور را شکل دادهایم. چه کسی گفته که من باید درگاه پرداختی داشته باشم که ۲۴ساعته، ۲۴ بار در روز، هر ساعت یا هر دقیقه، تراکنش بزند؟ ما میتوانیم در درگاههای پرداخت خودمان، روزانه چهار بار تسویه انجام دهیم. مگر بورس همین کار را نمیکند؟ ما میتوانستیم بگوییم: «ما فقط چهار بار تسویه در روز انجام میدهیم». بهجای اینکه مزیتهایی ایجاد کنیم، مقداری پول در بانک میگذاریم و بهسرعت تسویه میکنیم. نیازی نیست که این اکوسیستم، رقابتهای سازنده را کنار بگذارد و درگیر رقابت در بازی تسویه شود. در بازی تبلیغات هم رقیب یکدیگر میشویم.
لازم میدانم از کارخانه نوآوری رسانه راهکار قدردانی ویژه کنم، زیرا جزو رسانههای بسیار اثربخش و مفید است. ما در حوزه خودمان، مشکلاتی از این دست را دیدهایم و حتماً باید آماده باشیم که مشکلات مشابه رخ ندهد، اما معتقدم که فناوری راه خودش را باز میکند. فناوری بهقدری قدرتمند است که همه آدمها و قوانین و نظامهای فکری سنتی را همراه با سازمانهای مرتبط آنها جا میگذارد. پس بیاییم و ظرفیت توسعه ملی را با انرژی ملی شکل دهیم. تمام کسبوکارها و دوستانی که اینجا هستند یا نیستند، آمدهاند که بمانند. اینها قانونگریز نیستند، اگر قانونگریز بودند، راههای دیگری را در پیش میگرفتند. امیدوارم سال ۱۴۰۴ سالی باشد که انجمن فینتک قدری فعالتر شود و سامان بگیرد.