پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
چالشهای نرم و آینده سخت بانکداری الکترونیک / غفلت از استمرار و همافزایی
داستان بانکداری یکپارچه مدت مدیدی است که بر سر بازار ماست. ظاهر قضیه این است که مدتهاست بانکها و شرکتهای فناوری اطلاعات، درگیر مبحث یکپارچهسازی عملیات بانکی هستند، نیروی متخصص و فارغالتحصیلان دانشگاهی در رشتههای مختلف علوم رایانه، بانکداری، اقتصاد و مدیریت هم کم نداریم، هزینههای نسبتاً سنگینی و زمان زیادی را هم صرف این کار کردهایم؛ اما چرا پایان کار درست درنمیآید؟ چه بخشی از مقدمات فراهم نشده که نتیجه مطلوب حاصل نمیشود؟ بیگمان این کاستی هرچه هست از جنس فیزیکی نیست و به فوت کار (Know how) برمیگردد. برای صحبت درباره داستان ناتمام بانکداری یکپارچه در کشور، در حاشیه بیست و پنجمین سمینار سالانه سیاستهای پولی و ارزی در غرفه پروژه مبنا دقایقی پای صحبتهای دکتر نیما امیرشکاری نشستیم تا نظر وی را در این زمینه بشنویم.
امیرشکاری، عضو هیئتعلمی و مدیر گروه بانکداری الکترونیک در پژوهشکده پولی و بانکی است. وی که دکترای مدیریت فناوری اطلاعات خود را از دانشگاه UIBS سوئیس گرفته است، در پروژههای متعدد بانکداری الکترونیک مانند سناب، سیستمهای پرداخت ملی، مرکز گواهی دیجیتال نظام بانکی، نقشه راه دهساله بانک مرکزی و … در نقش مشاور یا مدیر پروژه حضور داشته است و سابقه همکاری با سازمانهای مختلفی ازجمله شرکت ملی انفورماتیک، شرکت خدمات انفورماتیک، سازمان امور مالیاتی، بانک اقتصاد نوین، بانک تجارت و بانک قرضالحسنه رسالت را در کارنامه خود دارد.
.
همانطور که مستحضرید بانکداری یکپارچه (Core Banking) موضوعی است که در کشور با چالشهای مفهومی و عملیاتی زیادی دستبهگریبان است. در عمل شاهد هستیم بانکهای بزرگ کشور پس از نزدیک به 20 سال از نخستین تلاشهایشان برای ایجاد تمرکز در عملیات بانکداری خود، کماکان در تلاش برای حل مشکل سامانه یکپارچه خود هستند. تجارب بانکهای خصوصی هم چه در مورد راهکارهای خارجی و چه محصولات داخلی خالی از مشکل نبوده و پای صحبت هر بانکی که بنشینید انبوهی از چالشها را برمیشمارند. این در حالی است که دنیا به سمت نسلهای دوم و سوم محصولات بانکداری یکپارچه درحرکت است. به نظر شما چرا ما با این موضوع اینقدر مشکل داریم و چرا هنوز در قدم اول هستیم؟
اگر من بخواهم یک آسیبشناسی از موضوع با توجه به تجارب شخصی و مشاورههای خارجی داشته باشم، مشکلاتی را که مانع شده است ما به آن بلوغ لازم در این زمینه برسیم، میتوان در چند حوزه تقسیمبندی کرد:
.
چند مشکل حیاتی
اولین مشکل این است که صنعت بانکداری در کشور، صنعت پیشرویی نیست و یک صنعت پیرو است به این معنا که صنعت بانکداری اختراع و فکر خود ما نیست بلکه موضوعی وارداتی است که در دنیا توسعهیافته و ما آن را آموزش دیدهایم. وقتی آموزش دستدوم است، چون فکر پشت آن را نمیدانید، فقط استفادهکننده از آن صنعت میشوید و فقط روشهای انجام آن را بلد هستید و تبدیل به فردی میشوید که مجری صنعت است. بهتبع این مسئله نرمافزارهایی هم که تولید میشود همینگونه است. در جایی که این صنعت توسعهیافته، نرمافزارهای آنهم همراه با خود صنعت رشد میکند و مدام بهبود پیدا میکند؛ یعنی در 70-80 سالی که صنعت بانکی به IT مجهز شده، دائماً شاهد ا ین بهبود هستیم. مشکلات جدید ریشهیابی شده و از اساس به حل آنها فکر میشود، من فکر میکنم یکی از بنیادیترین مشکلات ما در این حوزه این است که ما فکر پشتصحنه را نداریم و فرآیندهای ما اقتباسی است نه بدوی. این مسئله باعث میشود نتوانیم مباحث را به تحلیلکننده کسبوکاری که میخواهد برای ما نرمافزار بنویسد منتقل کنیم. وگرنه اگر فکر مال خودمان باشد، نرمافزاری هم که تولید میشود با آن هماهنگ است مثال این مورد دفاتر خدمات دولت الکترونیک است که خودمان کار کردهایم.
مشکل دیگر این است که ما خیلی زیاد در تعاریف توقف میکنیم و از انجام کار غافل میشویم، به عبارتی کمتر عملگرا هستیم، بیشتر بر روی تئوری تمرکز میکنیم و منتظر تکمیل آن و رسیدن به یک تئوری همهجانبه و کامل میمانیم تا بعد آن را اجرایی کنیم که این مسئله در عصر حاضر با توجه به سرعت تحولات امکانپذیر نیست و همهچیز تدریجی رشد میکند. اگر به نرمافزارهای خوب حوزه Core Banking نگاه کنیم میبینیم که مثلاً 30 سال یا 40 سال است در این بازار حضور دارد و هیچکدام بهمحض ورود به بازار یک محصول خوب نمیشود. باید در چندین جا و مرحله محصول تولیدشده چکشکاری بشود و نقاط ضعف آن معلوم شود. هیچکس نمیتواند محصول کامل بنویسد. اگر صبر کنی که به کاملترین حالت ممکن برسی و بعد محصول ارائه کنی، هیچ خروجی در نمیآید مثل خیلی از بانکهای کشور که شرکت تأسیس کردند، سامانه یکپارچه بانکی بنویسد، اما هیچوقت چیزی از آن بیرون نیامد. پس یک دلیل دیگر این است که خیلی زیاد ایده آل گرا هستیم و میخواهیم به سطح ایده آل همهچیز برسیم. افراد متفکر و محقق داریم که دانش را بهطور عمیق یاد میگیرند ولی نمیدانند از آن دانش کلی که یاد گرفتهاند، قدم اول برای یک کار اجرایی بزرگ کجاست که بروندادی بهعنوان خروجی بیرون بدهند تا ارزیابی شود و بعد به سمت اجرای واقعی آن بروند. در یککلام، روش کار ما در مورد نرمافزارهای بزرگ مناسب نیست و خیلی ایدهآلگرایانه ست.
مشکل دیگر این است که ذهنهای پیچیدهای داریم و تمام فرآیندهای ساده بانکی را بهعناوینمختلف، پیچیده کردهایم. مثلاً به بهانه سازگاری با شریعت و بانکداری اسلامی، در خیلی جاها آن را پیچاندهایم. درصورتیکه اگر به بانکداری اسلامی در مالزی یا امارات نگاه کنیم به سادهترین روش ممکن آن را اسلامی کردهاند. در تحقیقی که شخصاً خودم انجام دادم در مورد کارتهای اعتباری در بانکهای امارات به مفهومی به نام «کارتهای اعتباری اسلامی» برخورد کردم. برای این منظور تنها کارت اعتباری تعریفشده بود که سود روی آن دریافت نمیشد، نه عقد خاصی برای آن تعریفشده و نه پیچیدگی به آن دادهاند، خیلی ساده بانک گفته است این یک کارت اعتباری شبیه ویزا و مستر است که به تشخیص خودم روی آن سود دریافت نمیکنم و به این راحتی اسلامی کرده بودند. ما خیلی پیچیده فکر میکنیم شاید راهحلهای سادهای برای این مواردی که ما پیچیده میکنیم، وجود داشته باشد. این مواردی که اشاره کردم، مشکلات ریشهایتر بود. میتوان در صورت لزوم راجع به موارد جزئیتر هم صحبت کرد.
.
توجه به فرهنگ صنعت
این نکته که بانکداری و core banking را ما اختراع نکردهایم، درست است؛ اما چه باید کرد که بتوانیم استفاده بهینه ببریم و از چالشهای پیشآمده هم اجتناب کنیم؟
ما باید ارتباطمان با اصل قضیه حفظ میَشد. شاید این قطع ارتباط باعث این معضلات شده است. اگر نسل اول سامانههای یکپارچه ایران (سیبا، سپهر، مهر و …) را نگاه کنیم، راحتتر از الآن به بهرهبرداری رسیدند به این دلیل که در ابتدای کار بودیم و فکر میکردیم متخصصان خارجی دانشی دارند که باید اقتباس کنیم و نباید روی آنها اظهارنظر بکنیم. لذا خیلی راحتتر میپذیرفتیم و سعی میکردیم خودمان را با سیستم مطابقت بدهیم. بعد که با دانش این کار آشنا شدیم، در نسلهای بعدی core banking این اجازه را ندادیم چون فکر میکردیم، بیشتر بلد هستیم و پیچیدگی سیستمهای ما بیشتر از آن است که بخواهیم خودمان را با نرمافزار مطابقت بدهیم و نرمافزار باید خودش را با ما تطبیق بدهد. از آنجا به بعد شاهد هستیم که هیچ بانک بزرگی نتوانسته است سیستم core banking دومی را اجرا کند. به عبارتی ما باید تمام متعلقات موضوع و فرهنگ آن را هم وارد میکردیم و استمرار میدادیم. در دنیا شرکتهایی که محصولات بزرگ مینویسند ازجمله core banking، گروههای کاری از مشتریان خود دارند که بهصورت 6 ماهه یا یکساله همه دورهم جمع میشوند و باهم به ارتقای محصول آن کمپانی کمک میکنند. مثلاً همین سیستم RTGS کشور متعلق به یک شرکت انگلیسی به نام Logica بود که الآن CGI آمریکایی- کانادایی آن را خریده است و رابطهاش با ما قطع شده است. لاجیکا سالانه مشتریان خود را دورهم جمع میکرد که در کنار هم یکبارش فکری داشته باشند و بیان کنند که از این محصول چه استفادههایی میکنند و همه به هم یاد بدهند و اگر نقصی دارد گفته شود تا برطرف شود. خود شرکت هم اعلام میکرد سال جدید قرار است چه ویژگیهایی به سیستم اضافه شود و … یعنی همه باهم در یک سری گروههای کاری ارتقا پیدا میکردند. اینکه میگویم اگر رابطهمان قطع شود دیگر نمیدانیم باهم چگونه پیش برویم، همین است. اگر ما نرمافزاری را 10-20 سال پیش خریدهایم، یکبار خریدهایم و مثلاً 4 سال همزمان صرف پیادهسازی آن شده است ولی دیگر نه فروشنده را دیدهایم، نه اطلاع داریم که دیگران که مشتری این محصول هستند چه کار کردند و نه میفهمیم که آیا خودمان مسیر را درست میرویم یا نه؟
اینکه در دنیا میبینیم همهچیز رشد میکند و بهتدریج بهتر و بهتر میَشود به خاطر این است که باهم همافزایی دارند و با کنار هم نشستن از حالوروز رقبا و فعالیتهای آنها باخبر میشوند و در یک بازه 20-30 ساله بهطور مداوم در کنار همدیگر رشد میکنند و به نسلهای جدیدتری از سامانهها میرسند. درنتیجه مشتری که امروز به سراغ آنها میرود، مجموعهای از سوابق، تاریخچه و تجارب موفق 20 ساله گذشته را دارد نه اینکه از صفر شروع کند. ما توالی این امور را ازدستدادهایم.
.
مشکل ارائه سرویس
اگر بخواهیم یک نگاهی به فعالیتهای داخلی انجام شده در حوزه بانکداری یکپارچه داشته باشیم، از دید سیستمی و نرمافزاری ارزیابی شما از محصولات داخلی چیست و تنگناهای آنها را که بعضاً باعث نارضایتی بانکهاست در چه مواردی میدانید؟
ما در کشور مهندسان خوبی داریم و شرکتهای داخلی هم کارهای قوی و خوبی انجام دادهاند که قابلانکار نیست ولی حلقه مفقوده ما در نقطه انتهایی (End point) است که ارائهدهنده سرویس خوب برای بلندمدت نداریم؛ یعنی سازمانی که طوری مدیریت شود که بتواند مثلاً 40 تا مشتری را همیشه راضی نگه دارد، نداریم. نرمافزار موجودی پویا است و همیشه امکان تغییر در آن وجود دارد. اگر فقط یک مشتری با شرکت کار کند، شرکت با آن پیش میرود و نیازمندیهای آن را برطرف میکند ولی وقتی نگاه میکنیم شرکتی مثل تمنوس (Temenos) سالانه بهطور متوسط 130 و در سالهای اوج 200 تا نصب سیستم برای مشتریان جدید بهصورت بینالمللی دارد. کدام شرکت ما میتواند سالی 130 مشتری جدید را به خودش اضافه کند؟ سازمانی که از عهده چنین کاری برآید در کشور نساختیم و نداریم. اینفوسیس (Infosys) یا سایر شرکتهای رتبه بالا را هم که نگاه کنیم وضعیت به همین شکل است و معمولاً سالانه به بیش از 100 مشتری جدید، خدمات ارائه میدهند. جالب این است که باوجوداین حجم کار معمولاً رضایت از کار آنها زیاد است که این مسئله در گزارشهای گارتنر هم مشخص است.
پس میتوان گفت ما مشکل نیروی انسانی نداریم اما در مقیاس بالا نمیتوانیم خدمات خوب ارائه کنیم و اگر مشتری ما از یکی فراتر برود به مشکل برخورد میکنیم، چون زیرساخت ارائه خدمات خوب نداریم. البته این مشکل را در همه حوزهها نهتنها core banking در کشور داریم و اینکه بتوانیم مشتری مداری را در حد اعلا در کشور داشته باشیم، اتفاق نیفتاده است. این یک حلقه مفقوده مهم است وگرنه در حال حاضر در کشور شاهد هستیم که سیستمهای بانکداری یکپارچه نوشتهشده که حتی تلاش دارند آن را به بازار بینالمللی هم عرضه کنند. اگر به معماری و ویژگیهای فنی این سیستمها نگاه کنیم خیلی با سیستمهای رتبه اول جهانی فاصله ندارند ولی وقتی نوبت به سرویسدهی، پشتیبانی، نگهداری و پاسخ به درخواستهای کاربران میرسد، فاصله زیاد است.
خلاصه اینکه مهندسان خوبی داریم و نرمافزار خوب تولید میکنیم ولی فرهنگ استفاده کامل از نرمافزار در بلوغ سازمانی ما جا نیفتاده است و هنوز نرمافزارها را خوب استفاده نمیکنیم.
.
پس با این صحبت که اقتصاد مقیاس در تولید نرمافزار نداریم، عملاً بحثهای کلانتر مثل صادرات نرمافزار هم شاید مجال چندانی برای طرح نداشته باشد؟
ما هنوز خودمان در آن مقیاس نیستیم. جملهای را از یکی از مدیران IBM شنیدم که خیلی به نظر من مهم بود. او میگفت:
software is all about communication یعنی اگر میخواهی نرمافزار بنویسی باید طرف مقابل را درک کنی؛ اما در کشور فاصله بین افراد فنی و کسبوکار خیلی زیاد است. حتی صاحبان کسبوکارها خودشان خیلی نمیتوانند باهم ارتباط برقرار کنند. فرهنگ ما ارتباطی نیست و اهل اینکه همدیگر را درک کنیم، نیستیم؛ بنابراین نرمافزاری که بخواهد از فهم عمومی یک موضوع ایجاد شود و فکر متفکر پشت آن باشد، هرچقدر هم معماری آن خوب باشد و ازنظر فنی خوب نوشته شده باشد، اگر این مهم و ارتباطات وجود نداشته باشد، اتفاق نمیافتد.
.
گردهمایی و همافزایی
این نکته که ذینفعان یک راهکار در کنار هم بنشینند و از طریق طرح ایده و نظرات آنها، شرکت ارائهکننده به بهبود کیفی محصول برسد، موضوعی است که شاید در کشور ما خیلی عملی نباشد. برای مثال بانکهای استفادهکننده از یک محصول، چون خود را رقیب هم میدانند حاضر نیستند کنار هم بنشینید. به همین خاطر اگر قرار است حسب درخواست مقام ناظر یا ضرورت دیگر تغییری در نرمافزار داده شود، درخواستها بهصورت تکبهتک به شرکت صاحب راهکار ارائه میشود و تلاشهای موازی زیادی انجام میَشود. درحالیکه این نکته در آینده سامانههای بانکی بهخصوص هرچقدر به سمت باز بودن (Openness) حرکت کنیم مهمتر هم میشود. به نظر شما چه راهکاری میتوان در پیش گرفت که این نقیصه جیران شود؟
برای این منظور چند کار میتوان انجام داد:
یکی اینکه فضای صنعت بانکداری را ما باید از این حالت خشکی و رسمی بودن خارج کنیم. معمولاً بانکیها، اگر در یک مسافرت یا فضای نمایشگاهی همدیگر را ملاقات کنند، رفتار خیلی متفاوت و خوبی باهم دارند و وقتی از آن حالت پشت میزنشینی و رسمی خارج میشوند، شخصیت متفاوتی نشان میدهند. باید فضاهایی را برای این کار اختصاص دهیم. البته دنیا هم به همین نکته رسیده است. برای مثال کارگروه BIAN که بانکها و شرکتهای مختلف در جلسات آن کنار هم مینشیند، هیچوقت در مکانهایی مثل سالن کنفرانس برگزار نمیشود. این جلسات در یک فضای خوش آبوهوا برگزار میشود، جایی که این افراد بتوانند باهم گفتوگو و جلسات جانبی داشته باشند و فضا رسمی نباشد.
در فرهنگ ارتباطیمان باید این مسئله را مدنظر قرار دهیم که ارتباط باید در یک فضای لذتبخش صورت گیرد. ارتباط نباید در فضای خشک جلسه و اینکه میز کارفرما و پیمانکار و رقبا از هم جدا باشد، صورت بگیرد. ارتباط میتواند در فضاهای دیگری هم برقرار شود. یکی از فضاها، فضای اجتماعی یا اینترنت و فرومها و ویکیها میتواند باشد. ما هم تا آنجا که برایمان مقدور بوده در این مسیر حرکت کردیم و ویکی مبنا پروژهای است که میتواند به این موضوع کمک کند. تجربهای که شورای راهبری بانکداری الکترونیک داشت، تجربه خوبی بود که عدهای را وارد و علاقهمند به این حوزه کرد. تلاش میکنیم در مبنا حوزه مخاطبان را بیشتر کنیم و شاید یک صفحه Core banking در آنجا بگذاریم و اجازه دهیم که هرکسی نظراتش را راجع به آن بگوید و خوبیاش آن است که در ویکی هرکس با هویت و امضای خودش اینها را بیان میکند که میتواند برای آینده هم بماند.
دیگر اینکه ما باید بتوانیم تعدد جاهایی را که افراد میتوانند بدون دغدغه باهم ملاقات کنند، زیاد کنیم. این مسائل همافزایی را بیشتر خواهد کرد.
راه دیگر اینکه اگر افراد مختلف یک سری مراجعی را قبول داشته باشند و این مراجع در جمع حضور داشته باشند باز هم جلسات مقداری قابل جمعبندی است و از آن حالت خارج میَشود.
تجربهای که شخصاً از جلسات داشتم، هر وقت مشاور خارجی ارشد میآوریم که همه قبول دارند، جمعبندیها راحتتر صورت میگیرد و با چند سؤال معمولاً مشخص میشود که بحث را باید چگونه جمعبندی کرد.
.
استانداردسازی با کمک IFW
جنابعالی در شرکت خدمات انفورماتیک از مسئولین پروژه IFW بودید که قرار بود یک سری چارچوب سازی برای نظام بانکی کشور انجام بدهد. انتهای این کار منجر به پروژه مبنا در پژوهشکده پولی و بانکی شد که با مسئولیت شما در جریان است. IFW چه کمکی میتواند به سامانه یکپارچه بانکی کند و چه ارتباطی با آن دارد؟
سه سال پیش بود که شرکت خدمات انفورماتیک طی یک کار تحقیقاتی به محصولی از IBM به نام IFW رسید که البته منظور از محصول یک نرمافزار یا سختافزار نیست. الآن اگر به پروفایل IBM نگاه کنیم، 28 درصد درآمد آن از سختافزار و نرمافزار است و 72 درصد از خدمات، دانش و مشاوره. شرکتهای پیشرو در دنیا به این بلوغ رسیدهاند که ما وقتی بزرگ شدیم و دانش رسوبکرده داریم، از همین دانش و ارتباطات موجود پول دربیاوریم. این محصول IBM یک دانش افزار به نام IBM Framework بود. یک سری مغز متفکر، کل صنعت بانکداری و خدمات مالی را مدل کردهاند. این مدل کردن یعنی اینکه اگر بخواهی نرمافزار بنویسی، سازمان و روشها را اصلاح کنی، فرآیندها را بهینهسازی کنی یا بخواهی دیتا مدل برای نرمافزار جدید بنویسی، یا انبار داده برای نرمافزارهای موجود بنویسی برای همه این کارها پیشنهاد دارد که بخش سختی هم هست چون معمولاً گرفتن اطلاعات آن از تحلیلگران کسبوکار خیلی مشکل است. به این خاطر که معمولاً تحلیلگران کسبوکارهای داخلی حداقل در حوزه بانکی هرکسی در یک قسمت تجربه دارد و فردی که مغز متفکر کل فرآیند باشد، کم داریم. اگر هم کسی باشد معمولاً آنقدر مشغله دارد که نمیتواند این اطلاعات را در اختیار دیگران بگذارد.
حال که یک سری از افراد خبره در کنار هم نشستند و این مغز متفکر را ایجاد کردند، ما میتوانیم از آنها در جاهای مختلف استفاده کنیم. اولین نرمافزار ما بر مبنای IFW سناب بود که به بانک مرکزی ارائه کردیم که در آن از بخش دیتا مدل و نه فرآیندها استفاده کردیم. بعد دیدیم این چارچوب خیلی کاربردهای دیگر میتواند داشته باشد.
روش کار IFW معمولاً به این صورت است که صورت مسئله طرح میشود از IFW راهحل گرفته میشود و در بیرون استفاده میشود. ما باید صورتمسئلههای خوب داشته باشیم تا بتوانیم از آن استفاده کنیم. در حوزههای مختلف بررسی صورت گرفت. ولی هر چیزی در IFW یک واژهسازی دارد. خود IBM هم بیان میکند که 70-80 درصد کار، در IFW مدل شده است ولی بههرحال هر سازمانی تفاوتهایی با دیگر سازمانها دارد و چیزهایی دارد که خاص خودش است. هر سازمان یک موجود زنده است و نمیشود یک لباس به تن همه دوخت ولی IBM میگوید من همه الگوها و روشها را در این مجموعه دارم هر سازمان محصول خودش را در این زیرساخت با رعایت اصولی که دارد، بسازد. برای تولید Core banking هم میشود از این چارچوب استفاده کرد و یک سری حرکتهایی هم شروع شد و بخشهایی از Core banking با آن مدل شد ولی بانک مرکزی بر این نظر بود که این چارچوب را مغز متفکر نظام بانکی بکند. لذا پروژهای به نام استانداردسازی و شفافسازی نشتا (نظام شفافیت و تمرکز اطلاعات) که زیرمجموعه آن مبنا (مدلهای بانکی نوین ایران) و سناب (سامانه نظارت الکترونیکی بانکها) بود، تعریف شد که البته سناب به بانک مرکزی تحویل داده شد.
همانطور که عرض کردم در سناب از دیتا مدل استفاده کردیم که بهمنظور نظارت بر بانکها بود. مبنا که از سال گذشته شروع شد، پروژهای بود که فرآیندها را بازنگری بکند تا بتواند فرآیندهای بانکی را به یک بلوغ و استانداردی برساند که آنهم در حال انجام است و دانشنامه ویکی مبنا هم یک محصول جانبی آن است. چون برای استانداردسازی ما یک فضای مشارکتی لازم داریم که همه تفکرات خود را داخل آن مجموعه بریزند. IFW هم یک ورودی این فضاست است، خبرگان بانکی هم بر روی نظرات، اظهارنظر کنند تا بتوانیم فرآیندهای مختلف را به بلوغ و استاندارد برسانیم.
.
این استانداردسازی چه دستاوردهایی برای کل نظام بانکی بهطور عام و سامانههای یکپارچه بانکی بهطور خاص میتواند داشته باشد؟
دنیا در حال حرکت به سمت بانکداری باز است و همه زمینهها به سمت باز بودن (Openness) درحرکت است چون مباحثی مثل دهکده جهانی و اینترنت اشیا همه به ما میفهماند که دنیای آینده، دنیای مشارکت و ارتباطات نزدیک است هرچند به لحاظ فیزیکی از هم دور باشند. اگر افراد یا صنایع بتوانند با دیگران ارتباط برقرار کنند، هم به رشد خودشان میانجامد و هم دیگران و برای همه برد-برد است. این ارتباط باعث میشود که در صنعت بانکی شما بتوانید از پیمانکاران مختلف اطلاعات، نرمافزارها و تکههای مختلف را بگیرید ولی همه آنها قابل چسباندن به هم باشد، چون ادبیات پشت آنها مشترک است. فرض کنید در صنعت بانکی بتوانید با صنعت بیمه، خودرو یا حتی سازمانهای حاکمیتی مثل قوه قضائیه و ثبتاحوال و … ارتباط از جنس مشترک داشته باشید نهفقط فرمت پیام مشترک، بلکه دیتا مدلهای شبیه هم یعنی مشتری در هر دو طرف یکجور شناسایی شود. اگر بتوانیم در صنعت بانکی به این سطح از بلوغ در نرمافزار و ارتباطات برسیم، میتوان سرعت پیادهسازی محصولات و سرویسدهی را بالا برد. این بزرگترین مزیت استانداردسازی است و همهچیز از دوباره شروع نمیَشود مثل زبانهای برنامهنویسی که مدام به سطح بالاتر و بالاتری میرسد به این خاطر که قبلیها استاندارد میَشود و در لایهای یک سری بسته و کتابخانه ایجاد میَشود که از بالا فقط آنها را فراخوانی و استفاده میکنید و دیگر لازم نیست که کد نویسی سطح پایینی را برای همهچیز انجام دهید. چون اینها ساختهشده و لایهبندی شده است.
ما میخواهیم در استانداردسازی که بیشتر چارچوب دار کردن و ایجاد کامپوننتهاست، همهچیز ماژول داشته باشد. احراز هویت یک ماژول است. فراخوانی کن و جواب بگیر. قرضالحسنه و بقیه اعمال و حسابها همه یکبار تعریف میشود و بعد از آن در هر محیطی مثل اینترنت بانک، core یا … قابلاستفاده و فراخوانی است. استانداردسازی میتواند همه اینها را تسهیل کند.
.
آینده سامانههای بانکی
بهعنوان سؤال آخر به نظر شما سامانههای بانکداری یکپارچه در آینده به چه شکل خواهند بود؟
من فکر میکنم با توجه به روندی که پیش میرود، قسمت زیادی از دنیای نرمافزار به نوع بازاری کردن آنهم بستگی دارد. اگر به دنیا نگاه کنیم، به نظر من بانکداری باز، آینده سامانههای بانکداری یکپارچه خواهد بود یعنی اینکه بتوانند باهم ارتباط برقرار کنند و شما از هر ارائهکننده نرمافزار، بهترین بخشهای آن را خریداری کنید مثل سوپر مارکت که وقتی فرد میرود خیارشور را از یک برند میگیرد و لبنیات را از یک برند و … در خانه با ترکیب آنها به غذای موردعلاقه میرسد. همبندی آنها کار خود شخص است ولی اینکه چه ترکیبی از چه ارائهکنندهای تهیه شود، هنر فرد است. بانکی موفق خواهد بود که بتواند اجزای خوبتری را از ارائهکنندگان مختلف انتخاب کند.
دوم اینکه چرا اینها را بخرم و خودم نگهداری کنم بلکه روی ابر میبرم. رایانش ابری بحث بعدی است که به نظرم در حوزه نرمافزارهای بانکی به وجود میآید و همهچیز برونسپاری میَشود و بانک به بانکداری خودش مشغول میشود. در آینده ممکن است بانک دیگر دیتاسنتر لازم نداشته باشد. البته این کار بلوغ فکری و اطمینان از امنیت لازم دارد. لازم است تکنولوژیهایی مثل رایانش ابری به بلوغ برسد و بانکدارها را مطمئن کند که من دیتای شما را امن نگه میدارم.
منبع: ماهنامه تخصصی بانکداری الکترونیک شماره 60؛ مرکز فابا