پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
اینستاگرام دستور پخت ندارد / برای ساخت اپلیکیشن موفق نمیتوان مسیر طولانی رشد و اعتمادسازی را نادیده گرفت
تغییرات مهمی در حوزه فناوری و اقتصاد دیجیتال در شلوغی حوادث اخیر کشور در حال رخ دادن است. بعد از فیلترینگ اینستاگرام و واتساپ، دو اپلیکیشن پرکاربرد کاربران ایرانی، حالا طرحهایی که از مدتها پیش در حد پیشنهاد مطرح بودند، عجولانه اجرا میشوند. حاکمیت از اجرایی شدن طرح صیانت، شدیدتر از آنچه تصورش را میکردیم تا طرحهایی که با شعار حمایت از کسبوکارهای خسارتدیده رونمایی میکند، میخواهد فضای مجازی را آنطور که خود صلاح میداند مدیریت کند.
یکی از اهداف طرحهای اخیر، ساخت جایگزینی برای اینستاگرام است؛ جایگزینی که در این سالها برخی شانس خود را برای ساختش امتحان کردهاند، اما این بار به طور جدی در دستور کار حاکمیت قرار گرفته است و کمر همت بسته تا کاربران ایرانی هرچه سریعتر از اینستاگرام بیگانه به اینستاگرام خودی مهاجرت کنند. عمیقاً معتقدم اینستاگرام ایرانی شکست خواهد خورد و در این یادداشت دو عامل مهم شکست اینستاگرام ایرانی یا بومی را توضیح خواهم داد.
رشد ارگانیک در مقابل رشد دوپینگی
مطالعه داستان خلق و رشد محصولات، چه آنهایی که بزرگ شدهاند و هنوز به حیات خود ادامه میدهند و چه آنهایی که از رده خارج شدهاند، درسهای زیادی برای ما دارد. خواندن داستان اینستاگرام هم که اتفاقاً کتابی به قلم سارا فرایر درباره آن نوشته شده را برای هر کسی که میخواهد وارد عرصه ساخت یک اپلیکیشن شود مفید میدانم. یکی از نکتههای مهم داستان ساخت اینستاگرام این است که مانند بسیاری از محصولات دنیا تحولات زیادی در مسیرش تا به امروز داشته است. خوب است یادآوری کنم که اینستاگرام امروزی در روز اول تولدش با نام «بربن» و با این هدف که کاربران به دوستانشان اطلاع دهند کجا هستند یا به کجا میخواهند بروند، ساخته شد.
اینستاگرام در مسیر پر فراز و نشیب خود بارها و بارها تغییر جهت داد و محصول امروزی با آنچه در ابتدا ساخته شد، کاملاً متفاوت است. اینستاگرام اولین شبکه اجتماعی دنیا نبوده و پیش از آن بارها و بارها اپلیکیشنهایی ساخته شدند که هدفشان ارتباط میان کاربران بوده، اما در بین آنها این شبکه اجتماعی توانست زنده بماند و بیش از بقیه محبوب شود. بدیهی است که ساخت اینستاگرام آخرین تلاش برای ساخت شبکه اجتماعی نیز نخواهد بود و همین الان تیمهای قدرتمندی در دنیا تلاش میکنند شبکههای اجتماعی با قابلیتهای خلاقانه و مطابق با سلیقه کاربران امروزی بسازند. مطالعه مسیر اینستاگرام و رقبای قدرتمندی که روی کاغذ شانس بالایی برای موفقیت داشتند، اما نتوانستند به پای آن برسند نشان میدهد که موفقیت یک شبکه اجتماعی همچون هر محصول دیگری به عوامل متعددی وابسته است و حتی جذب تعداد زیادی کاربر در ابتدای کار تضمینی برای ماندگاری آن نیست.
برخی میگویند موفقیت اینستاگرام مرهون ظهور آن در زمانی مناسب است؛ سالهایی که گوشیهای هوشمند تازه وارد بازار شده بودند، اما کاربران گزینههای زیادی برای نصب روی این ابزارها نداشتند. چنین عاملی قطعاً در بلندمدت نمیتواند کمک چندانی کند. شاید به نظر برسد شرایط امروز ایران هم موقعیت مناسبی برای عرضه ورژن ایرانی اینستاگرام است که معتقدم اتفاقاً بدترین زمان است. در شرایطی که مردم و کسبوکارها به یکباره از ابزار محبوبشان محروم شدهاند، هر نمونهای که بخواهد با سوار شدن روی این موج، کاربر جذب کند با مقاومت احساسی کاربران مواجه میشود؛ حتی اگر در کوتاهمدت و از روی اجبار موفق باشد، تضمینی برای موفقیتش در آینده نخواهد بود.
حتی اگر شرایط امروز ایران را فاکتور بگیریم یک اپلیکیشن برای موفقیتش باید پویا باشد و راهی جز رصد هرروزه سلیقه کاربران و امکانات رقبا ندارد. یکی از عوامل موفقیت اینستاگرام نیز رصد پیوسته رقبا بود که به پشتوانه تیم بزرگی در فیسبوک انجام میشد و میشود. بنابراین اینطور نیست که امروز اراده کنیم چیزی شبیه اینستاگرام بسازیم و تمام مسیری را که این محصول از ابتدا طی کرده، نادیده بگیریم و تصور کنیم با مو به مو کپی کردن، آن چیز را ساختهایم. این همان تصور خامی است که بارها و بارها در ایران و در کپی کردن فروشگاه دیجیکالا اتفاق افتاده است. خیلیها اراده کردهاند چیزی شبیه دیجیکالا و حتی بهتر از آن را بسازند و همین حالا آنقدر تعداد فروشگاههای آنلاینی که ظاهراً شبیه دیجیکالا طراحی شدهاند زیاد است که تم آماده این فروشگاه را میتوان با اندک پولی خرید. خیلی سادهلوحانه است اگر تمام مسیری که این محصولات طی کردهاند و رشدی که ارگانیک بوده را نادیده بگیریم و تصور کنیم با زور پول و قدرت میتوانیم اینستاگرام وطنی بسازیم.
بحران اعتماد و نبود رگولاتوری
به راحتی نمیتوان درباره اینکه چرا مردم به شبکههای اجتماعی و پیامرسانهای داخلی اعتماد ندارند اظهار نظر کرد، اما نشانههایی وجود دارد که میتواند برخی از علل این بیاعتمادی را آشکار کند. تقریباً همه ما معتقدیم که اکثر محصولات ایرانی چه در حوزه دیجیتال و چه غیر آن نتوانستهاند پا به پای محصولات مطرح جهان حرکت کنند. کیفیت پایین محصولات در هر صنعتی را باید جدا بررسی کرد، اما به طور کلی میتوان گفت نبود ارتباط با دنیا و رقبای جدی در سطح جهانی، کسبوکارها را مجبور نکرده کیفیت خود را در سطح جهانی بالا ببرند. انحصار در برخی صنایع و هزینه بالای نمونههای خارجی گرچه مردم را مجبور کرده از ساخته ایرانی استفاده کنند، ولی این استفاده از روی اجبار و نه کیفیت بالای آن محصول بوده؛ مانند آنچه در صنعت خودروی ما اتفاق افتاده است. قطعاً اگر درباره شبکههای اجتماعی نیز چنین اجباری اتفاق بیفتد، فقط تا زمانی که مردم هیچ راه دسترسی به شبکههای اجتماعی خارجی نداشته باشند به اجبار کاربر شبکه اجتماعی داخلی خواهند بود.
یکی از عواملی که سبب شده کاربر ایرانی به سمت پیامرسانها و شبکههای اجتماعی داخلی نرود، بحران اعتماد است. عملکرد بد برخی از اپلیکیشنهای ایرانی طی این سالها اعتماد کاربران را از بین برده است. نمونههایی مانند جعل اکانت از چهرههای معروف یا افشای اسنادی مبنی بر رعایت نکردن پروتکلهای امنیتی در برخی پیامرسانهای داخلی اعتماد مردم را خدشهدار کرده است. نمیتوان ادعا کرد امکان خدشهدار شدن اعتماد کاربران اپلیکیشنهای محبوب دنیا وجود ندارد. در گذشته هم شاهد این بودیم که اتفاقاتی منجر به از دست رفتن اعتماد کاربران اپلیکیشنها شده است؛ نمونه معروف آن ماجرای فیسبوک در جریان انتخابات سال 2016 آمریکا بود که منجر به بیاعتمادی کاربران این شبکه اجتماعی شد.
اما آنچه اثر این بیاعتمادی را در کشورمان افزایش میدهد، نبود رگولاتوری مناسب برای شبکههای اجتماعی است. اعتماد نسبی به پلتفرمهای خارجی در نتیجه وجود قوانین شفاف و بهروز شدن این قوانین و از طرف دیگر اجرای درست آنهاست. متأسفانه در کشورمان نهتنها قوانین شفاف در حوزه حریم خصوصی کاربران نداریم، بلکه برخی از قوانین به صورت موردی نادیده گرفته میشوند و کاربر شبکههای اجتماعی داخلی بدون حمایت از قانون، گویی در یک تعلیق حرکت میکند.
همان اندازه که حاکمیت به شبکههای اجتماعی خارجی بیاعتماد است و گمان میکند ریشه تمامی مسائل داخلی در دسترسی مردم به این ابزارهای ارتباطی است، کاربران هم به ابزارهای ایرانی بیاعتماد هستند و بخصوص وقتی عامل اجبار اضافه میشود اقبال به این ابزارها را نباید به حساب کیفیت آنها بگذاریم.
از طرف دیگر در نبود قوانین و آییننامههایی کامل و شفاف درباره شبکههای اجتماعی، این شبکهها تابع نظر کسانی هستند که با استفاده از جایگاه خود درباره امکانات و محدودیتهای آنها اعمال سلیقه میکنند و به راحتی میتوانند در شرایطی خاص دستور محدودیت خاصی را بدهند. برای مثال بسیار ناامیدکننده است اگر در شبکه اجتماعی هشتگهای کاربران از بیرون از مرزهای کشور قابل مشاهده نباشد. فعالیت در چنین فضایی شبیه زندگی در تنگی با شیشههای دودی است.
در مجموع نمونههای ایرانی موجود که از نظر حاکمیت اهلیت دارد با آنچه نیاز کاربر است فاصله زیادی دارد. حتی اگر با کیفیت پایین این محصولات کنار بیاییم محدودیتهای در نظر گرفته شده در این نمونهها کاربران را ناامید میکند.
ما عادت کردهایم به اینکه درباره هر موضوعی چرخ را از نو بسازیم و پشت کنیم به دستاوردهای دیگران؛ چراکه از دید ما دیگران غیر خودی هستند. همین نگاه سبب عقبماندگی بیشتر ما میشود و یاد نمیگیریم چطور خود را با دیگران هماهنگ کنیم. نمونه ایدهآل حاکمیت این است که هر چیزی را خودمان بسازیم و خودمان مصرف کنیم. اینستاگرام بومی هم در ادامه همین تفکر است که قطعاً در بلندمدت راه به جایی نمیبرد و فقط اتلاف وقت و هزینه است.