پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
روایتی از دوران کلاسیک و پستمدرن در سه پرده / بانکداری دیجیتال نیازمند فلسفه ریزومی
امید ترابی، معاون توسعه بازار و ارتباط با مشتریان و عضو هیئتمدیره توسن / پرده اول؛ دنیای هنر نقاشی: وارد موزه شوید و به تابلوهای نقاشی منصوب در آن نگاه کنید. به نقاشیهای کشیدهشده بر سقف کلیساها نگاه کنید. به طراحیهای اسلیمی در سقف مکانهای مذهبی؛ این نگاه، نگاهی به دوران کلاسیک است؛ بستر نقاشی مکانهای خاص. هدف از هنر تأییدکننده عقاید و باورهای مذهبی و آیینی است؛ ایجاد تعادل، توازن، تقارن و واقعگرایی. این مورد را در نظر داشته باشید و بیایید به دوران پستمدرن؛ نقاشیهای بنکسی نمونه مناسبی از این هنر است؛ نقاشی روی دیوار با مواد ارزانقیمت. هدف از آن صرفاً رساندن مفهوم ذهنی هنرمند است و ایده از خود اثر اهمیت بیشتری دارد و این در واقع دموکراتیزهکردن هنر است، یعنی در دسترس عموم قرار دادن هنر با تعداد بازدیدکننده بهمراتب بیشتر از نقاشیهای کلاسیک به واسطه پلتفرم نمایش است.
پرده دوم؛ دنیای سینما:
فیلم بربادرفته (اقتباسی از رمان مارگارت میچل)، بهعنوان اثری کلاسیک در سینما را به خاطر بیاورید. در سینمای کلاسیک قصهپردازی حرف اول را میزند، دارای مقدمهچینی طولانی و مفصل است، هیچ ابهامی در فیلم باقی نمیماند و شخصیت اصلی طی زمان – که قهرمان فیلم هم هست – دچار تحول میشود. ما با یک اثر سینمایی یکدست و در یک ژانر مشخص طرف هستیم. حالا از این فیلم گذر میکنیم و فیلم «تِنت» را بررسی میکنیم. فیلمی علمی – تخیلی و اکشن (همزمان سه ژانر را پوشش میدهد)، با پیچشهای داستانی غیرقابل پیشبینی و ادغام میان زمانها و دورههای تاریخی و روایت غیرخطی و تلاش در واژگونسازی قواعد سابق فیلمسازی. خاصیت فیلمهای پستمدرن چیزی شبیه تِنت است.
پرده سوم؛ دنیای آموزش:
در دنیای کلاسیک، پروسه آموزش انتقال یک حقیقت ثابت در فرایند تعلیم دانسته میشد و مربی صرفاً یک انتقالدهنده بود و دانشآموز در این فرایند بهناچار منفعل میماند. در مقابل، در دنیای آموزش پستمدرن فضایی برای مباحثه و ابراز نظر وجود دارد و مربی تسهیلکننده است و فهمهای خرد و فردی از اعتبار بیشتری برخوردار است.
در سه پرده مصادیقی از تغییراتی را که در دنیایی که زیست میکنیم و شاهدش هستیم، توصیف کردیم. به موازات این تغییرات شيوههای زندگی انسان در نتيجه تحولات اقتصادی، اجتماعی، فناورانه و تحول دیجیتال به موجب حضور پررنگ در جوامع مجازی، نیاز به رویکردی که تحلیلرفتگی صنعت بانکداری و به بنبست رسیدن فرایندهای موروثی و بوروکراتیک را جبران کند، بیش از همیشه احساس میشود. البته تحلیلرفتگی، زمانی رخ میدهد که تمام راهکارهای سابق در وضعیت ناکارآمدی قرار میگیرد. اما برای چنین وضعیتی نباید سوگواری کرد. تحلیلرفتگی وضعی است که برای خلق سوژهای جدید ضروری است. تنها در شرایطی که تمامی امکانات موجود تحلیل میروند، خلق چیزی اساساً تازه ممکن میشود. بدینترتیب، به نظر میرسد که زندگی خلاقانه و مقاومت فقط از طریق تحلیلرفتگی ممکن میشود.
«ژیل دلوز» (1995-1925)، فیلسوف پساساختارگرای فرانسوی وارث اندیشهای است با ویژگیهایی منطبق با عصر حاضر که بهتدریج رشتههای آکادمیک متعددی را متأثر ساخت. رشتههایی نظیر فلسفه قارهای، مطالعات سینمایی، نظریه ادبی، نقد فرهنگی، موضوعات اجتماعی و سیاسی، هنر و معماری. این تنوع مطالعاتی مرهون مفهومی جهانشمول به نام ریزوم است.
حالا دیگر فرقی نمیکند از سینما حرف بزنیم یا نقاشی؛ از مطالعات زنان بگوییم یا معماری؛ موضوع بحثمان جغرافیا باشد یا بانکداری به همت دلوز و فیلیکس گاتاری؛ میتوانیم طبق ویژگیهای فضای ریزوماتیک به موضوعات مختلف ورود کرده، تحلیل کنیم و حتی توسعه و بسطشان بدهیم. طبق این اندیشه انسان موجودی است که در لحظه انتخاب میکند و حاصل تغییرات تصادفی و تجربیات لحظهای است که هر تجربه، دایره حیات فرد را منبسط میکند و انسان را در معرض رشد انتظارات قرار میدهد.
ریزوم در مقابل هر ساختار از پیش تعریفشدهای قرار میگیرد. همچون شعب فیزیکی، سلسلهمراتب را برنمیتابد، مثل قوانین سفتوسخت رگولاتوری، دارای هیچگونه مرکز و محدودیتی نیست، مثل الزام به حضور فیزیکی برای افتتاح حساب و همواره در حال گسترش و عبور از قلمروهاست، مثل ورود به حوزه رمزارزهاست. ریزوم در واقع استعاره و بازنمایی از اندیشه پستمدرن است که در تضاد با کلینگری، ثبات و انفعال قرار میگیرد. از این رو زمینهساز تغییر نگاه به مشتری از یک فرد نظارهگر و منفعل به انسانی پویا و تعاملگر و خلق فضایی متناسب با اوست. با این اوصاف میتوان گفت نئوبانک، رهاورد دنیای پستمدرن و اندیشه ریزومی برای اکوسیستم بانکی است.
اصول رویکرد ریزوماتیک و تطبیق آن با اصول بنیادی بانکداری دیجیتال یادآور نقل قولی از دلوز است که معتقد بود: «تئوری دقیقاً مثل یک جعبهابزار است. هیچ ربطی به دال ندارد… باید فایده داشته باشد، باید به کار بیاید.»
اصل اول تأکید بر اتصال است. یا به عبارت بهتر اصل توزیعشدگی و تمرکززدایی اما متصلماندن. بلاکچین از بهترین مصادیق این اصل در بانکداری است که میتواند در پرداخت و مدیریت تراکنشها، تسویههای بانکی یا احراز هویت دیجیتال مورد استفاده قرار بگیرد.
ريزومها با تکثر، دگرگونی و اتصال، از قلمروها و هنجارها قلمروزدايی میکنند. بانکداری نامرئی بهخوبی تجلی این اصل است. ریزوم به دلالتمندی و ساختارهای از پیش تعیینشده و همیشگی تن نمیدهد، بلکه شبکهای از نقاط متصل به یکدیگر است که میتواند بارها و بارها از هم بگسلد و باز پیوندی نو ایجاد کند و همواره در پی خلق مسیرهای جدید باشد. آنچه اکنون در تجربه کاربری شاهدش هستیم، در واقع نمود اصل گسست نادلالتگر ریزومی است؛ فضای سیال همیشگی و تغییرات مداوم، از چینش آیکونهای اپلیکیشنهای موبایلی گرفته تا عمر کوتاه محصولات بانکی که نشانگر یک کوچ دائمی در صنعت بانکی است. در یک مجموعه ریزومی، اموری که با همدیگر لزوماً همرنگ و همگون نیستند، کنار هم قرار میگیرند و به زایش دست میزنند. در واقع تئوری ریزوم به چندگانگی بها میدهد و ریزوم قادر است فرهنگهای گونهگون و متعدد را به هم متصل کرده و یک رابطه جدید بسازد. بسیارگانگی، در بانکداری را میتوان تبلور بانکداری اختصاصی یا شخصیسازیشده فرض کرد.
شرکت توسن نیز با ارائه محصولی تحت عنوان ریزوم ضمن پایبندی به اصول ریزوماتیک درصدد پاسخ به این تغییرات اکوسیستم برآمده است.