پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
مت مولنوگ، خالق وردپرس: میتوانید کارتان را با خودتان به خانه ببرید
مت مولنوگ خالق وردپرس این مبلغ پیشگام دورکاری، معتقد است مقوله دورکاری به نفع اقتصاد و محیط زیست است و حالا میتواند بنشیند و ببیند بقیه دنیا نیز به همین باور میرسند
ماهنامه عصر تراکنش شماره ۳۷ / «مت مولنوگ» 15 سال پیش از آنکه همهگیری ویروس کرونا بیشتر شرکتها را وادار کند که به کارمندانشان اجازه دهند از خانه کار کنند، شرکتی بدون دفتر کار را اداره میکرد. Automattic که در سال 2005 بنیانگذاری شد، پلتفرم انتشار دیجیتال WordPress.com و شرکت تازه تملکشده «تامبلر» را مدیریت میکند. آقای مولنوگ از همان ابتدا، نیروی کاری دورکار را تشکیل داد و مهندسان و طراحان را صرفنظر از مکانشان استخدام کرد. Automattic اکنون بیش از یک هزار کارمند دارد که در ۷۷ کشور مختلف کار میکنند.
آقای مولنوگ در طول این سالها به مبلغی برای دورکاری تبدیل شده و بهتازگی چارچوبی توسعه داده که پنج سطح کار توزیعشده را تشریح میکند. او میگوید: «یکی از مأموریتهای زندگیام این است که شرکتهای توزیعشده بیشتری داشته باشیم. کار توزیعشده به نفع محیط زیست، فرصتها و اقتصاد است.»
همهگیری ویروس کرونا وحشتناک بوده، اما آقای مولنوگ تحت تأثیر چابکی اغلب شرکتها در سازگاری با شرایط دورکاری افراد بیشتر قرار گرفته است. او میگوید: «شتابگرفتن روند دورکاری تقریباً در همه شرکتها، طی چند ماه اخیر واقعاً برای من حیرتانگیز بوده است. تصور میکردم سازگاری با این شرایط بسیار دشوارتر باشد، اما بسیار بهتر از انتظار من پیش رفته است.»
این گفتوگو که برای درک آسانتر خلاصه و ویرایش شده، بخشی از مجموعهای از گفتوگوهای زنده ستون Corner Office برای بحث در مورد همهگیری و اعتراضات است. برای پیوستن به رویدادهای دیجیتال آینده میتوانید از timesevents.nytimes.com بازدید کنید.
Automattic از همان ابتدا شرکتی توزیعشده بوده است. چه شد که این مسیر را انتخاب کردید؟
وردپرس را با «مایک لیتل»، بنیانگذاری کردم که در بریتانیا زندگی میکرد و هرگز او را حضوری ندیده بودم؛ بنابراین از ابتدا ارتباطمان مبتنی بر اشتیاقی مشترک و جامعهای آنلاین بود، نه این که با هم در یک مکان باشیم. وقتی Automattic راهاندازی شد، اولین کارمندمان از ایرلند و کارمندان بعدی از ایالتهای ورمانت و تگزاس بودند. خودم نیز در سانفرانسیسکو بودم. خیلی طبیعی بود که افراد را از هر جایی که بودند، استخدام کنیم، اما به سانفرانسیسکو منتقلشان نکنیم؛ شهری که حتی در سال ۲۰۰۵ هم مکان گرانقیمتی برای کار و زندگی بود.
آیا اصلا به این موضوع فکر کردید که دفتر اصلی داشته باشید؟ بهسختی میتوان توصیف کرد که 15 سال پیش چنین کاری چقدر در تضاد با شیوه مرسوم بود.
همیشه به ذهنم خطور میکرد؛ زیرا تقریباً با هر سرمایهگذاری صحبت میکردم، از جمله همه آنهایی که پاسخ منفی دادند، میگفتند: «نمیتوانی این کار را انجام دهی. جواب نمیدهد.» یا میگفتند: «با ۲۰ یا ۲۵ نفر جواب میدهد، اما هیچ شرکت بسیار موفقی وجود ندارد که با این شیوه ساخته شده باشد.» فکر میکردم شاید حق با آنها باشد، بنابراین مطمئن نبودم.
استدلال اصلیشان برای موفقنشدن این مدل چه بود؟
جادوی بسیار نامشهودی وجود دارد که افراد تصور میکنند در دفتر کار اتفاق میافتد و برای نوآوری یا طراحی ضروری است. شاید هم فکر میکنند در یک مکان نبودن برای مهندسان مشکلی ایجاد نمیکند، آن موقع فکر میکردند مهندسان کارشان را میکنند و پیتزا و نوشابهشان را میخورند، اما طراحان، متخصصان فایننس یا دیگر نقشها نمیتوانند در چنین مدلی کار کنند. بنابراین میتوان گفت سوگیری زیادی وجود داشت و اگر صادق باشم، وقتی در گذشته کاری را با موفقیت انجام دادهاید، تغییر آن بسیار دشوار است. پیش از دسترسی فراگیر به اینترنت پرسرعت، بیشتر شرکتها حضوری بودند.
چطور استخدام میکنید؟
چند رویکرد داریم که به نظر برخی شرکتها بسیار افراطی هستند. در مورد بیشتر نقشها فرایند استخدام کاملاً از طریق چت انجام میشود. بنابراین در Automattic ممکن است بدون اینکه فردی را ببینید یا با فردی حرف بزنید، استخدام شوید و کارتان را شروع کنید. در واقع یکی از نکاتی که افراد استخدامشده در Automattic زیاد به من میگویند، این است که همسر یا شریک زندگیشان باور نمیکرده که این شغل واقعی باشد. نگران بودند کلاهبرداری باشد.
استخدام از طریق چت بسیاری از موقعیتهای سوگیری ناخودآگاه را حذف میکند. همیشه بهدنبال راههایی هستیم که تا حد ممکن کار در اولویتمان باشد و به مسائل فرعی مثل نوع لباسپوشیدن، شکل حضور در محیط کار، نحوه حرفزدن، قیافه و محل زندگی توجه نکنیم. این مسائل، بهویژه برای شرکتی اینترنتی، اهمیتی ندارند؛ بنابراین کاملاً از فرایند استخدام حذفشان کردهایم.
آیا این ریسک وجود ندارد که سوگیریهای ناخودآگاهی به ضرر افرادی شکل بگیرد که در ارتباط برقرار کردن از طریق نوشتار آنچنان ماهر نیستند؟ یا این مهارت را بهعنوان پیشنیازی برای موفقیت کاری در Automattic میدانید؟
فکر میکنم شفافنوشتن نشانهای از شفافاندیشیدن است و این ویژگی یکی از پیشنیازهای ما برای افرادی است که میخواهیم استخدام کنیم. اگر فردی قرار است برای شغلی در Automattic درخواست بدهد، احتمالاً مهمترین کاری که میتواند انجام دهد، نوشتن معرفینامه مناسب است.
چرا تامبلر را خریدید؟
تامبلر یکی از همدورههای وردپرس بود که به قیمت یک میلیارد دلار به یاهو فروخته شد، اما بعد یاهو با AOL ادغام شد و حاصل این ادغام هم به Verizon فروخته شد. بعد شنیدیم که ممکن است تامبلر تعطیل شود و به توافقی برای خریدش رسیدیم. تمام تلاشمان را میکنیم تا جانی تازه به آن بدهیم و امیدواریم محلی در اینترنت ایجاد کنیم که امن، سرگرمکننده و خلاق و در نتیجه جایگزینی خوب برای سایر شبکههای اجتماعی باشد.
آیا این حرفتان بهنوعی انتقاد از برخی پلتفرمهای غالب موجود است؟ معتقدید تامبلر میتواند جایگزینی موفق باشد و ساختاری از اساس متفاوت پیدا کند؟
واقعاً نمیدانم اساساً مدل کسبوکار تبلیغاتمحور با دموکراسی سازگار است یا خیر. Automattic بیشتر کسبوکاری با مدل حق اشتراک است. بسیار کنجکاوم که بفهمم آیا میتوانیم با تامبلر کاری کنیم که کاملاً به تبلیغات وابسته نباشد و این اقدام چه انگیزههایی برای تکامل به این محصول میدهد. آیا با این کار میتوان فضایی فراهم کرد که در آن الگوریتمها به نحوی هدایت شوند که محتوایی را که به شما نشان میدهند، بیش از همه شما را هیجانزده و خشمگین نکند؟ یا فضایی که در آن تبلیغات به نحوی هدفگیری نشوند که بتوانند نتیجه انتخابات را تغییر دهند؟ خوشبختانه تامبلر بسیار فعال است. در روز ۶۰ تا ۷۰ هزار ثبتنام از طریق اپلیکیشن موبایلی این پلتفرم انجام میشود. بنابراین فکر میکنم این فرصت را داریم که آن مکان دیگری را بسازیم که افراد برای حسکردن آن خلاقیت ویژه به آنجا میروند؛ بهنوعی شبیه کاری است که اینستاگرام در روزهای اول انجام میداد.
مارک زاکربرگ در فیسبوک میگوید وقتی افراد به منطقههایی با هزینه زندگی کمتر نقل مکان میکنند، ممکن است شاهد کاهش حقوق و مزایایشان باشند. وقتی افراد را از طیف گستردهای از کشورها استخدام میکنید که هزینه زندگی متفاوتی دارند، با حقوق و مزایا چه برخوردی میکنید؟
درک میکنم که چرا شرکتها حقوق و مزایا را بر اساس هزینه زندگی تنظیم میکنند، چون خودمان هم قبلاً این کار را میکردیم، اما بهمرور زمان که منتقدانه به این سیاست فکر کردم، متوجه شدم مسائل بسیاری به غیر از مکان وجود دارد که هزینه زندگی افراد را تعیین میکنند. برای مثال ممکن است فردی در هیوستون (با هزینه زندگی کمتر) میلیونها دلار خرج کند و فردی دیگر در سانفرانسیسکو (با هزینه زندگی بیشتر) مبلغ خیلی کمی خرج کند.
هزینه زندگی به انتخابهای شخصی زیادی بستگی دارد؛ بنابراین احساس کردم اینکه شرکت بگوید کارمندش در یک مکان یا مکانی دیگر باید کمتر یا بیشتر درآمد کسب کند، قیممآبانه است و انگیزههای عجیبی برای جابهجایی به او میدهد. موضوع دیگری که بهمرور احساس کردم بیانصافی بنیادینی در آن وجود دارد، این است که دو نفر در یک تیم کار یکسانی انجام دهند، اما برای مثال چون یکی در کالیفرنیا و دیگری در آلاباماست، درآمد متفاوتی داشته باشند.
بنابراین در چند سال گذشته حقوق و مزایای یکسانی در نقاط مختلف دنیا دادهایم. در نتیجه افراد از هر جایی کار کنند، فرصت کسب درآمد یکسانی دارند. سیستم بینقصی نیست، چون به افراد در قالب ارز محلی حقوق میدهیم و ارزها گاهی اوقات نوسان زیادی دارند و بر همین اساس باید تغییراتی را ایجاد کنیم.
با برخی شرکتها که صحبت میکردم، میگفتند کارمندانشان از شروع همهگیری کرونا بهرهورتر شدهاند. برخی دیگر عکس این حرف را میزدند. در Automattic شرایط از این لحاظ چطور بوده است؟
معتقدم اگر کار توزیعشده را بهخوبی انجام دهید، بسیار بهرهورتر خواهید بود، اما همهگیری کرونا روی زندگی بسیاری از افراد تأثیر گذاشته است؛ مدارس تعطیل شدهاند، افرادی از خانه کار میکنند که در حالت عادی در خانه کار نمیکردند و غیره؛ بنابراین بدون شک بهرهوریمان کاهش یافته است. بهعلاوه مسئله استرس هم هست که اعتراضات مدنی تشدیدش کرده است.
یکی از بزرگترین مشکلات رایج کار توزیعشده نه کمکاری؛ بلکه بیشکاری است. اوقات فراغت کارمندان و به قول خودمان زمان «دور بودن از کیبورد» را تحت نظر داریم تا بفهمیم افراد چه زمانی کمتر از مقدار مورد نیاز از تعطیلات استفاده میکنند. متوجه شدیم افراد به اندازه کافی از تعطیلات استفاده نمیکنند؛ چراکه سفرهایشان را لغو کردهاند.
برخی افراد میگویند وقتی دورکاری میکنند، میتوانند در زمان بسیار محدودتری کار بسیار زیادی انجام دهند. میتوانند در زمان کمتر به همان اندازه قبل بهرهوری داشته باشند؛ زیرا قبلاً زمان زیادی از روزهای کاریشان با مسائلی گرفته میشد که در نهایت بهرهوری نداشتند. برخی هم میگویند میتوانند به همان اندازه قبل، مدتزمانی را به کارشان اختصاص دهند و نتایج بیشتری به دست آورند. در مورد مدتزمان مناسبی که افراد باید کار کنند، چه نظری دارید؟
در Automattic افراد در بیشتر شغلها فقط در قبال نتیجه پاسخگو هستند. فردی ممکن است 60 ساعت کار کند و نتیجه زیادی کسب نکند و فرد دیگری ممکن است 20 ساعت کار کند و نتیجه بسیار زیادی کسب کند. مسئله اصلی نتیجه است. در عین حال باور دارم که وقتی افراد از مقدار مشخصی بیشتر کار میکنند، حاشیه بازده کاریشان کاهش مییابد. همچنین باور دارم وقتی افراد از مقدار مشخصی کمتر کار میکنند، احتمالاً نمیتوانند همگام با افرادی کار کنند که در حدود 40 ساعت در هفته کار میکنند، اما در بین این دو مقدار انعطافپذیری زیادی وجود دارد.
دفتر کارتان در هیوستون چه شکلی است؟
در طول همهگیری باید خودم را با شرایط تطبیق میدادم؛ چراکه قبلاً تنها در خانه کار میکردم، اما اکنون افراد دیگری هم در کنارم هستند. پس به طبقه بالا و اتاقی بدون استفاده رفتم و از آن بهعنوان دفتر کار استفاده میکنم. آثار هنری زیادی اطرافم دارم، چون معتقدم هنر واقعاً الهامبخش است. از بلندگوهای Sonos برای گوشدادن به موسیقی استفاده میکنم. میز چوبی باحالی دارم که ارتباطم را با طبیعت برقرار میکند و کوسنی هم برای تمرکز و آرامش روحی دارم.
اسم این ستون دفتر مدیریت است و بیشتر افرادی که دفتر دارند، معمولاً رئیس هستند. در دفتر کار مدیران عامل میلیاردری بودهام که سرویس بهداشتی خصوصی، آثار هنری زیبا و کاناپه دارند، اما افراد همه این امکانات را میتوانند در خانه خودشان هم داشته باشند. یکی از مزیتهای سازمانهای توزیعشده که به آن علاقه دارم، این است که همه کارمندان میتوانند دفتر مدیریت داشته باشند.