پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
تبارشناسی پول از نگاه زیمل
با تفسیر پدیدههای اقتصادی در چشماندازی فلسفی، زیمل رویدادهای سطحی را به معنای نهایی ربط میدهد. او در مورد پول حرف میزند، اما در حقیقت یک جهانبینی از انسان و مفهوم زندگیاش ارائه میدهد
ماهنامه عصر تراکنش شماره ۳۴ / به نظر میرسد دلیل تمرکز روی پول را باید در اینجا جستوجو کرد که پول نقطه عزیمتی برای زیمل فراهم میکند که او میتواند جنبههای پیوسته در حال گذار تعامل انسان را بر اساس آن استوار کند
اشاره
گئورگ زیمل جامعهشناس و فیلسوف آلمانی، روز نخست ماه مارس ۱۸۵۸ در برلین به دنیا آمد. پس از دریافت دیپلم، در دانشگاه فریدریش ویلهلم به تحصیل در رشته تاریخ، فلسفه و روانشناسی پرداخت و در کنار آن تاریخ هنر و زبان ایتالیایی باستان را فراگرفت. پس از فارغالتحصیلی، در سال ۱۸۸۵ به درجه استادی رسید و در همان دانشگاه به تدریس مشغول شد و بعدها تدریس را در دانشگاه برلین ادامه داد.
زیمل جامعهشناس آلمانی و فیلسوف نوکانتی است که آرا و نظریاتش تاثیری گسترده و دیرپا بر جامعهشناسی گذاشت. او متعلق به سنتی در جامعهشناسی است که از آن با عنوان «جامعهشناسی صوری» یاد میکنند؛ رویکردی که معتقد است امور اجتماعی را باید فارغ از محتوا بررسی کرد و به فرمها یا صورتهای امور اجتماعی اهمیت بیشتری داد. از دید زیمل فرمها از درون زندگی خلق میشوند. نیازهای اولیه آدمیان فرمهای اولیه را خلق میکند.
زیمل در اصل جستارنویس است و در نتیجه بیشتر آثار او در این چارچوب به نگارش درآمدهاند. در واقع، «فلسفه پول» مفصلترین و نظاممندترین اثر زیمل محسوب میشود. این کتاب سرشار از ایدههای بدیع و مبتکرانه، نمونهها و مصادیق متعدد، شواهد تاریخی فراوان و تحلیلهای زیباشناختی، فلسفی و جامعهشناختی است. زیمل، نسخه اولیه «فلسفه پول» را در سال 1900 منتشر کرد و در نهایت این کتاب در سال 1907 با 700 صفحه، بهصورت کامل به طبع رسید. کتاب شامل دو فصل و هر فصل حاوی سه بخش است که در آن او پول را به هر پدیده اجتماعی قابل تصور پیوند میزند، بهعلاوه در مورد ارتباط حل نشدنی بین پول و فرد و بالاخره کلیت جامعه مدرن در این کتاب به بحث میپردازد.
فلسفه پول: تاملات معرفت شناختی
اقتصاد پولی، موضوع ظاهری تحلیل در کتاب «فلسفه پول»، در واقع بهانهای برای بسط نظریه رابطهگرایانه و زندگی محور (ویتالیستی) مدرنیته است. با تفسیر پدیدههای اقتصادی در چشماندازی فلسفی، زیمل رویدادهای سطحی را به معنای نهایی ربط میدهد. او در مورد پول حرف میزند، اما در حقیقت یک جهانبینی از انسان و مفهوم زندگیاش ارائه میدهد.
زیمل نظریه رابطه گرا و زندگی باورش از مدرنیته را در راستای نظریه شبه هگلی عینی سازی ارزش و شیءانگاری روابط اجتماعی ارائه میدهد. زیمل نقد مارکسیستی مفهوم ازخودبیگانگی را مورد بازاندیشی قرار میدهد و به تعمیم آن میپردازد. او در عین حال، تحلیل وبری عقلانیشدن فرهنگ و جامعه را ـ اما با لحنی متافیزیکی ـ پیشگویی میکند.
فلسفه پول درباره چیست؟
ایده ارزش مطلقاً روانشناختی است. به باور زیمل، ارزش به امیال برآوردهنشده انسان بازمیگردد و نتیجه تقاضای انسان برای اشیاست. بنابراین، ارزش در اشیا، «ذاتی» نیست؛ بلکه در موضوعات (محل داوری) است. این مهم، دلیل این مساله محسوب میشود که چرا ارزش بین ارزشمندی مطلق و عدم کمیابی وجود دارد. با وجود این، در اینجا ممکن است کسی بین ارزش اقتصادی و غیراقتصادی گیج شود و آنها را به جای یکدیگر بگیرد؛ زیرا ممکن است یک چیز دارای ارزشمندی مطلق باشد که با معیارهای اقتصادی قابل سنجش نباشد، اما همچنان واجد ارزش تلقی شود، هرچند «غیرقابل مبادله» باشد.
از این رو، میتوان خط فکری زیمل را دنبال کرد و بهواسطه اصطلاح «قیمت»؛ یعنی به واسطه ترجمان پولی/ اندازهگیریشده ارزش اقتصادی، از این سردرگمی بیرون آمد. در نتیجه، بهطور کلی، محدودیتهای کمیابی و عدم کمیابی میتواند محدودیت برای قیمت باشد؛ نه ارزش.
همانگونه که در این فقرات از کتاب «فلسفه پول» آمده است، بر خلاف کارل منگر و سایر اقتصاددانان، گئورگ زیمل به هیچ وجه خود را درگیر نظریهپردازی یا ایدهپردازی اقتصادی نمیکند؛ «حتی یک سطر از پژوهش حاضر دال بر حکم یا گزارهای اقتصادی نیست. به عبارت دیگر، پدیدههای ارزشگذاری و خرید، مبادله و ابزار مبادله، در اقتصاد از یک منظر به آن نگریسته میشود و در اینجا از منظری دیگر.»
زیمل معتقد است که هیچ واقعیت اقتصادی خالصی وجود ندارد؛ «بنابراین، این واقعیت که دو نفر محصولات خود را مبادله میکنند، به هیچ وجه صرفاً یک واقعیت اقتصادی نیست.» مبادله همچنین میتواند یک واقعیت روانی، اخلاقی یا زیبایی شناختی و نیز یک واقعیت اقتصادی باشد. اگرچه واضح است که زیمل از رویکردی میان رشتهای بهره میگیرد، اما همانگونه که فریزبی خاطرنشان ساخت، توضیح دقیق اینکه این رویکرد چه چیزهای را دربر میگیرد، بسیار دشوارتر از آن است که بگوییم چه چیزهای را شامل نمیشود. برخی ایدههای مندرج در کتاب «فلسفه پول»، برای نخستین بار در سخنرانیای با عنوان «روانشناسی پول» ایراد شد، اما این مدعا که روانشناسی موضوع اصلی فلسفه پول به شمار میرود، اشتباه است.
این کتاب، یک اثر فلسفی محض نیست و اگرچه درونمایه آن بیشتر فلسفی است، اما حاوی تحلیلهای تاریخی، جامعه شناسی، انسان شناسی، نظریه فرهنگ و دیگر مضامین مشابه است. با وجود این، درون مایه غالب و مضمونی که سایر مضامین را در «فلسفه پول» به هم پیوند میزند، «پول» است. به نظر میرسد دلیل تمرکز روی پول را باید در اینجا جستوجو کرد که پول نقطه عزیمتی برای زیمل فراهم میکند که او میتواند جنبههای پیوسته در حال گذار تعامل انسان را بر اساس آن استوار کند. هدف اصلی زیمل در کتاب «فلسفه پول» و سایر نوشتههایش، پیشبرد نظریهاش در باب مدرنیته است؛ جایی که به قول فریزبی، «مدرنیته با گسست پیوند ما با جهان بیرونی از طریق عمل انضمامی تعریف میشود».
فریزبی ادعا میکند که برای زیمل هیچ نقطه عزیمت ممتاز و استثنایی برای تحلیلهای جامعهشناختی وجود ندارد، اما «پول از این برتری برخوردار است که برای زیمل نقطه عزیمت باشد»؛ زیرا پول نماد امتداد «برهان حرکت اول»؛ یعنی همپیوندی بنیادی واقعیت اجتماعی، تلقی میشود. گوستاو اشمولر، از اقتصاددانان همعصر زیمل، میگوید که «او آنچه را که از لحاظ تاریخی و اقتصادی از پول میدانیم برای ما فراهم کرده است، زیرا او از پول بهعنوان ماده خامی برای بهرهبرداری جامعهشناختی و فلسفی و نیز بهمنظور استخراج نتایج فرهنگی، علمی، اجتماعی و روانشناختی استفاده میکند.»
از نظر زیمل، مبادله کلید بررسی پدیدههای اقتصادی است؛ مبادله چیزی است که امکان بیان مؤثر خواستههای فرد را فراهم میکند. بر مبنای این روایت، تنها از طریق مبادله میتوان رابطه بین فرد و موضوع (ابژه) که تاکنون یک «فرایند ذهنی» بوده است را به «روابط فراشخصی عینی بین موضوعات» بدل کرد. اگرچه در اینجا زیمل از زبان «ارزش فایده» و «ارزش مبادلهای» استفاده نمیکند، اما واضح است که منظور او از رابطه بین فرد و موضوع، ارزش فایده است و مقصود او از «روابط فراشخصی عینی بین موضوعات» ارزش مبادلهای است.
به باور زیمل، ارزش اقتصادی یا همان ارزش مبادلهای، هیچ ارتباطی با مفهوم ارزش عینی مارکس ندارد، دست کم به این دلیل که ناشی از مبادله اقتصادی است. بنا به گفته زیمل، آنچه چیزی را به لحاظ اقتصاد واجد ارزش میسازد، این است که میتوان آن را در مبادله با چیز دیگری به دست آورد یا بر مبادله واجد تاثیرگذاری باشد؛ حتی اگر بهصورت مستقیم موضوع مبادله نباشد؛
بنابراین، اگرچه ارزشهای دیگری غیر از ارزشهای اقتصادی نیز وجود دارند، اما در پیوند با مبادله است که ارزش اقتصادی به وجود میآید. زیمل از مثال غلات وحشی برای تبیین این نکته در مورد چیزی که دارای ارزش اقتصادی است – حتی اگر بهصورت مستقیم موضوع مبادله نباشد – استفاده میکند. اگر کسی بتواند غلات وحشی را بدون تلاش برداشت و آن را مصرف کند – بدون آنکه در هیچکدام از این مراحل مبادلهای در کار باشد – آنگاه غلات وحشی تنها در صورتی یک کالای اقتصادی محسوب میشود که «مصرف آن موجب صرفهجویی در هزینههای دیگر شود».
نگاه زیمل به مبادله بر اساس مفهوم دوگانه سود/قربانی استوار شده است. به عبارت دیگر، در هر مبادلهای، هر کدام از طرفین معامله برای دستیابی به یک چیز، باید چیز دیگری را قربانی کند؛ اما «ارزشی که بر سر یک موضوع قربانی میشود، هرگز نمیتواند از ارزشی که در عوض آن به دست میآید، بیشتر باشد».
همیشه پای مدرنیته در میان است
همانگونه که پیش از این نیز گفتیم، فلسفه پول که زیمل ابتدا آن را «روانشناسی پول» نامید، به دو بخش تقسیم میشود؛ بخش نخست که پول را بهمثابه متغیر وابسته بررسی میکند، تحلیلی نامگذاری شده است، بخش دیگر که پول را بهعنوان متغیری مستقل در نظر میگیرد، ترکیبی نامیده شده است. در حالی که بخش تحلیلی، تکوین نظری پول را در راستای عینی کردن و استقلال دادن به ارزش شرح میدهد، بخش ترکیبی پیامدهای پولی شدن همگانی را بر حسب دیالکتیک آزادسازی فرد و شیءانگاری روابط اجتماعی مورد واکاوی قرار میدهد. آزادسازی و شخصیتزدایی از فرد، عقل گرایی و عقلانی سازی زندگی، اصطلاحات کلیدی هستند که زیمل در نشانهشناسی مدرنیته بهطور عام و روابط اجتماعی سوداگرانه بهطور خاص به کار میبرد.
تحلیل پیدایش دوگانگی میان سوژه و ابژه نقطه عزیمت تفکرات درباره خاستگاه روانی ارزش، مبادله و پول است که خود از ملزومات بازسازی خاستگاه اجتماعی نظام اقتصادی مدرن است. زیمل مینویسد: «عامل دانایی و موضوع دانایی از یک عمل متولد میشوند، از لحاظ منطقی، آنجا که مضمون واقعی کاملاً مجرد است، امر ذهنی گاهی بهعنوان محتوای بازنمایی، گاهی بهعنوان محتوای واقعیت عینی ظاهر میشود و از لحاظ روانشناختی، وقتی بازنمایی هنوز فاقد یک من و دربرگیرنده شخص و چیز در وضعیت افتراق نیافتگی است، تقسیم شده و میگذارد میان من و موضوعاش فاصلهای ایجاد شود و از گذر آن هر یک از دو پاره، جوهرش را جدا از دیگری کسب میکند.» بنابراین سوژه مقدم نیست؛ بلکه خود آن محصول فرایند تفکیک میان من و شیء است که بر آن تقدم دارد.
میتوان تحلیل زیمل درباره پیامدهای پیشرفت عمومی عینی شدن، انتزاعی شدن و پولی شدن همگانی روابط اجتماعی در عصر مدرنیته را بازسازی کرد و آن را بهصورت سه تز دیالکتیکی ارائه داد:
1. تز دیالکتیکی شیءانگاری روابط اجتماعی و آزادی صوری انسان: تزی که به موجب آن پولیشدن، غیرشخصیشدن و کارکردی شدن روابط اجتماعی باعث آزادی روابط از وابستگی شخصی میشود.
2. تز دیالکتیکی عقلانی شدن و از دست دادن احساس: تزی که به موجب آن پولی شدن و عقلانی شدن زندگی راه را به روی تسلط وسایل بر هدفها و احساسات مدرن بیریشگی و پوچی هموار میکند.
3. تز دیالکتیکی شیءانگاری زندگی و ازخودبیگانگی فرد: تزی که به موجب آن خودمختاری صورتهای اجتماعی ـ فرهنگی باعث ازخودبیگانگی فرد میشود.
بازاندیشی در ازخودبیگانگی
آخرین فصل فلسفه پول ما را به نظریه بیگانگی در نظر مارکس و لوکاچ نزدیک میکند. در حقیقت تصور زیمل از فرهنگ عینی شبیه تصور لوکاچ از طبیعت ثانوی است؛ به جز اینکه زیمل امیدی به تغییر آن ندارد. زیمل این را بر حسب تقسیم میان فرهنگ ذهنی و عینی تحلیل میکند. فرهنگ عینی عبارت از اشیایی است که یک فرهنگ تولید میکند و فرد منفرد بر آن تاثیری ندارد. مادام که جامعه وسیعتر میشود و خود ذهن یا فرهنگ عینی غنیتر میشود، اختلافاتی میان فرهنگ عینی و ذهنی بروز میکند. جامعهای که در آن فرهنگ عینی و ذهنی سازگارند – جامعهای که در آن همه ما همانقدر میدانیم که دانستن امکانپذیر است – نوعی عصر طلایی خواهد بود. رشد فرهنگ عینی چنین امکانی را محو میسازد و مهمترین چیز در این فرایند تقسیم کار است.
در واقع، زیمل بر این باور است که اگر هدف تمامیت فردی و خشنودی بعد از انجامدادن کار است، ما هر دفعه حیات پشتی را انتخاب میکنیم. تقسیم کار نمیگذارد که تمامیت خودمان را در آنچه تولید میکنیم، مشاهده کنیم. ما از محصول کارمان بیگانه میشویم. همچنان که مجموعههای اشیا اهمیت بیشتر مییابند، بهرهمندشدن یک شیء از اهمیتی خاص و شخصی به طرز فزایندهای دشوار میشود. زیمل میگوید که سه دلیل وجود دارد که چرا این امر رخ میدهد؛ کمیت مطلق اشیا به این معنی است که ایجاد رابطه نزدیک شخصی با آنها دشوار است و اشیایی هستند که مردم آنها را دوست دارند. این موضوع از طریق یکسانسازی اشیا و تغییرات سریع در مد، از آنچه بعداً میآید، تقویت میشود.
فلسفه پول و شهر
زیمل در «فلسفه پول» نقش دوگانه اقتصاد پولی را برجسته میسازد؛ اقتصاد پولی با برانگیختن گرایش انسان برای تجرید کردن، توسعه تواناییهای فکری را به زیان تأثیرپذیری فراهم میآورد، لیکن همزمان با این مساله تهی از شخصی تشدن، روابط انسانی را موجب میشود.
زیمل با طرح پول بهعنوان یک نمونه، این مساله را در کانون استدلال های خود قرار میدهد که شهر اساساً از انواع گوناگون صورت ها و وساطتها ساخته شده است. از این رو، پیوندهای عاطفی در درون و بین گروههای اجتماعی جای خود را به روابط صوری بین افراد میدهد. زیمل این امر را باعث ایجاد آزادی بیشتر میداند؛ زیرا همانگونه که فروشنده فرآورده در اثر جایگزینی کامل معاملات پایاپای با پول، میتواند انواع زیادی کالا به بازار آورد، انگیزه عقل گرایانه نیز فرد را قادر میسازد خود را با انواع بیشتری از کنشهای متقابل قوام دهد تا دیگر محدود به انجام امور سنتی و مراسم عادی ثابت نباشد.
به عبارتی، پول وسیله همتراز کردن و سنجیدن و تبدیل کیفیت به کمیت خواهد بود. زیمل میگوید استقلال از پیوندهای عاطفی که با پول آغاز میشود، در عین حال به گونهای ناسازگونه بهنوعی وابستگی به دیگران میانجامد؛ زیرا پول یگانه امکان اتحاد مردم و در همان حال حذف هر چیز شخصی را در اختیار ما گذاشته است. پول بهعنوان وسیله آزادی به شخصیت زدایی میانجامد؛ زیرا گرایش آن به جدایی انسانها از روابط عاطفی عمیق است.
عینی کردن روابط اجتماعی
با رسیدن به نقطه ای که در آن ارزش در پول به خودمختاری نائل شده است، جا دارد اکنون به خودمختاری پول و وارونگی آن از وسیله به هدف توجه کنیم. مساله، ارزش نیست؛ بلکه مساله جایگاهی است که پول در «مجموعه غایتانگاریها» اشغال میکند. زیمل در فقراتی که آشکارا تداعی کننده هگل است، مینویسد «رابطه ما با دنیا ظاهراً شکل منحنیای را دارد که از «شخص» (سوژه) به «شیء» (ابژه) رفته و با دربر گرفتن آن به سوی «شخص» بازمیگردد». استفاده ابزاری از عمل غایتانگارانه در دنیا با هماهنگی عقلانی وسایل با یک هدف و در نتیجه با ترکیب هوشمندانه علیت و غایت شناسی صورت میگیرد.
به نظر زیمل، اصل ابزار در همه حوزهه ای زندگی حضور فعال دارد. به مانند نهادهای اجتماعی (دولت، دین، حقوق و…) که ابزارهای رسیدن فرد به اهدافی هستند که با نیرو و توان خود امکان نائل شدن به آن را نداشتند، پول نهادی است که افراد با هزینه کردن تلاشهای خود در آن به اهدافی میرسند که اگر میخواستند تلاشهای خود را به طور مستقیم صرف آنها کنند، دست یافتنی نبودند. اما برخلاف نهادهایی که پیشتر از آنها نام بردیم، ویژگی پول این است که هیچ رابطه محتوایی با هدف خاصی ندارد که امکان رسیدن به آن را فراهم میکند. به قول زیمل:
«پول یک ابزار مطلق است؛ هیچ رابطهای با هدف خاصی ندارد، بلکه با «کلیه هدف ها» در رابطه است. بهعنوان وسیله مبادله، برای پول علیالسویه است که با چغندر، الوار یا اسلحه مبادله شود. همه انواع کالا با یک ارزش واحد، از قابلیت تبدیل پذیری به پول برخوردارند. در حالی که پول به همه انواع کالا تبدیل پذیر است.»
تقسیم کار
نهادی شدن اقتصاد پولی، فرایند فردی شدن جامعه را تشدید میکند، زیرا حلقههای اجتماعی را حول پول گسترش میدهد و افراد جز علاقه به سوداگری وجه مشترک دیگری ندارند و از این رو، افراد اتمیزه و تنها میشوند. اگر مارکس مقدم بر هر چیز بر ارتباط تاریخی و منطقی میان کار آزاد و بهرهکشی تاکید میورزد، زیمل دستکم در مرحله اول، نقش آزادی بخش پولیشدن نیروی کار را پررنگ میکند.
به باور زیمل، حذف روابط سیاسی فئودالی به سود روابط اقتصادی سرمایهداری، روابط شخصی را که از مشخصات دادوستد انسانها در گذشته بود، تضعیف میکند، اما دقیقاً همین عینی شدن روابط اجتماعی مبنای ظهور آزادی فردی است.
کافی است تحول تاریخی صورتهای وابستگی و تعهدات اجباری مرتبط با آن را ـ از دوره بردهداری به رعیتداری دوره فئودالی و از رعیت داری به کار دستمزدی ـ مرور کنیم تا بفهمیم غیرشخصی شدن تدریجی روابط میان فردی، آزادی فردی را – در بطن وابستگی- گسترش میدهد، زیرا به نظر زیمل -بنا به تعریف- بدون وابستگی آزادی وجود ندارد.
نتیجهگیری
زیمل در «فلسفه پول» برخی جنبهها و ابعاد مهم واقعیت اقتصادی را تبیین میکند، هرچند تبیین او در پارهای از موارد گیج کننده و دشوارفهم است. با این حال، باید به خاطر داشت که قصد وی ارائه تبیینی جامع و مانع از مبادله و پول به معنای دقیق کلمه نبود. بحث زیمل درباره پول و پدیدههای اقتصادی، عموماً به مثابه بستری برای تحلیل او پیرامون مدرنیته در نظر گرفته میشود.
با وجود این، تبیین و تفسیر او کاملاً گسترده و پرتفصیل است؛ او روایتهای نام گرایانه و ذات باورانه در مورد پول را متحد میسازد؛ نشان میدهد که چگونه مبادله ممکن است باعث پدید آوردن پول شود؛ چگونه تولید و مبادله قابل جایگزین پذیری هستند؛ چگونه مبادله میتواند دقیقاً به مانند تولید، ارزش پدید بیاورد؛ چگونه میتوان مبادله را به مفهوم عمل غایتمند و زنجیرههای غایتانگارانه تبدیل کرد و چگونه پول نقش ابزار را در چنین زنجیرههای غایتانگارانه ایفا میکند.
با این همه، در حالی که زیمل در کشف این جنبههای واقعیت اقتصادی چیرهدستانه عمل میکند و غالباً مجموعهای از مثالهای جالب را برای نشان دادن آنها ارائه میدهد، اما به ندرت برای آنها استدلال میآورد. احتمالاً از آنجا که او علاقهای به ارائه شرحی جامع و مانع از واقعیت اقتصادی ندارد، آنچه خواننده با آن سروکار دارد، معمولاً در قالب روایت است؛ گرچه این روایت جالب و دستاول محسوب میشود.
فقراتی از کتاب مهم «فلسفه پول»
از آنجا که اکثریت مردم مدرن، در اغلب اوقات زندگی خود، باید حواسشان را جمع درآوردن پول کنند، این عقیده قوت میگیرد که لازمه رسیدن به هر نوع شادمانی و خرسندی مشخص در زندگی، تصاحب مقدار معینی پول است. پول به لحاظ درونی، از پیشنیاز و ابزاری صرف به هدف غایی تبدیل میشود. هنگامی که این هدف تأمین شد، ناخرسندی و کسالت شدید متناوبی ایجاد میشود… پول پلی است برای رسیدن… و آدمی نمیتواند روی پل زندگی کند.
بنابراین آرزوی پول گرایش دائمی است که ذهن در اقتصاد پولی تمام عیار دارد. به همین سبب روانشناسان نمیتوانند از این گلایه مدام، سرسری رد شوند که پول خدای دوران ماست… پول بهطور فزاینده با بدلشدن به تجلی کامل و معادل مطلق تمامی ارزشها، به شکل مجرد بر تارک اشیا و چیزهای متعدد مینشیند و به کانونی بدل میشود که در آنجا اشیای متضاد و بیگانه و دور از هم به یکدیگر برمیخورند و شباهتشان آشکار میشود.
پول عملاً به ما امکان تفوق بر اشیای خاص را میدهد و ما را از قدرت مطلق خود مطمئن میسازد و به ما میقبولاند که همچون وجود متعالی میتواند هر شیء و وجود مادون خود را در هر لحظه برای ما حاضر کند و قادر است به همه چیز مبدل شود. تصاحب پول احساس امنیت و آرامش به وجود میآورد و ما را متقاعد میکند که همه ارزشها به آن ختم میشوند. بنابراین میتوان گفت که این احساس و اعتقاد از حیث روانشناختی محض باعث میشود که همه اشیا در یک سطح قرار گیرند و این امر نیز دلیل موجهی است بر اینکه شکوه کنند که پول در عصر ما به «خدا» مبدل شده است…
سایر نشانه های انسان مدرن که جهت گیری دیگری دارند، از همین منبع سرچشمه میگیرند. اقتصاد پولی ضرورت عملیات مستمر ریاضی را در زندگی روزمره باعث میشود. زندگی بسیاری از مردم با معین و توزین محاسبه کردن و فروکاستن ارزشهای کیفی به ارزشهای کمی میگذرد. بنابراین از رهگذر ارزشگذاری پولی، مرزبندیهای دقیقتر و باریکتری در زندگی مردم به وجود میآید و به مردم میآموزد که هر ارزشی را تا دینار آخر معین و مشخص سازند.