راه پرداخت
رسانه فناوری‌های مالی ایران

بیت‌کوین به مثابه قرارداد اجتماعی

تفکر سیستمی به معنای نگاه همه جانبه و کامل به موضوعات موثر بر کسب‌وکارهاست. تفکر مفهومی ورای آن است. تفکر مفهومی شیوه‌ای متفاوت از نگریستن به چیزهای اطراف است. تفکر مفهومی توانایی کنار هم قرار دادن چیزهای موجود برای خلق یک واقعیت بدیع و جدید است. تفکر مفهومی سوخت اصلی و جهت‌دهنده الهام برای افراد است که بدانها اجازه می‌دهد تا ایده‌های خود را تعریف کرده و بپرورانند

وحید صیامی، کارشناس اقتصاد، ماهنامه عصر تراکنش شماره ۳۳ / واژه اسب بخار واژه غریبی است و به‌زیبایی تحولی را که با انقلاب نخست صنعتی در نیمه دوم قرن هجدهم پدید آمده، در خود حمل می‌کند. قبل از این انقلاب، کنترل‌پذیری تنها برای صاحبان حیات (گیاهان، جانوران، انسان‌ها) قابل تصور بود. در این انقلاب بشر توانست با خلق ماشین‌های بخار، تولید و مصرف انرژی را مهار و مدیریت کند. 

انقلاب دوم؛ عصر تقسیم کار و افزایش بهره‌وری و کوچک‌شدن فواصل زمانی و مکانی به لطف خودروها و تلفن و تلگراف بود. سفر به آن سوی دنیا از قوه تخیل به فرودگاه‌ها رفت.

«دیوید هاروی»، جامعه‌شناس بریتانیایی انقلاب سوم را به‌عنوان فرایند فزاینده فشردگی زمان و مکان به گونه‌ای که دیگر دور از دسترس نیست، توصیف می‌کند. طی این انقلاب روش‌های کسب‌وکار نیز به گونه‌ای تغییر کرد که دیگر تحت‌الشعاع زمان قرار نگیرد. ماشین‌آلات در این دوره به‌دلیل محدودیت‌هایی که دیگر وجود نداشت، بر انسان‌ها ترجیح داده شدند و اکنون با انقلاب صنعتی چهارم روبه‌رو هستیم که پایه‌های خود را بر انقلاب سوم بنا نهاده است.

از دیدگاه «کلاوس شواب»، دبیر مجمع جهانی اقتصاد که برای نخستین‌بار واژه «انقلاب صنعتی چهارم» را وضع کرد؛ به سه دلیل «سرعت، محدوده ظهور و اثرپذیری همگانی» شرایط جدید، خبر از انقلاب چهارم صنعتی داده و نمی‌توان شرایط کنونی و آینده را به‌عنوان ادامه یا شاخه‌ای از انقلاب سوم صنعتی تفسیر کرد. 

سرعت تغییراتی این‌چنین زیاد در طول تاریخ سابقه نداشته است. در مقایسه با دیگر انقلاب‌های صنعتی که نرخ رشد خطی داشته‌اند، انقلاب چهارم نرخ رشد نمایی از خود نشان داده است. این انقلاب باعث تحول و تغییر در تمامی صنایع و در تمامی کشورها شده است. عمق و وسعت این تغییرات منادی دگردیسی بنیادی و گسترده در تمامی سیستم‌های تولیدی، مدیریتی و حکمرانی است.


انقلاب‌های صنعتی و ذهنیت‌ها


انقلاب‌های صنعتی برای تحقق اهداف خود، ذهنیت‌های غالب را پرورش داده و تثبیت می‌کنند. این ذهنیت‌ها از ذهنیت‌های قبلی به‌عنوان مکمل استفاده می‌کنند.

  • «تفکر عملیاتی / Operational thinking» ذهنیت غالب در انقلاب اول صنعتی بود.

مکانیزاسیون مستلزم تفکر عملیاتی است و راه‌حل‌های ارائه‌شده در انقلاب نخست، با عملکرد چیزها (operation of things) سروکار داشت.

  • «تفکر تحلیلی/  Analytical thinking» ذهنیت غالب در انقلاب دوم صنعتی بود.

رویکرد تحلیلی، روشی معنادار را در دسترس قرار داد، به این نحو که روند تولید انبوه به موجودیت‌های کوچک‌تر و قابل مدیریت شکسته و تقسیم شد.

  • «تفکر سیستمی / Systemic thinking» ذهنیت غالب در انقلاب صنعتی سوم است.

تحولی که تحت عنوان اتوماسیون در کسب‌وکارها شاهدش بودیم، روند برگزیدن بخشی مشخص و معنادار از عملیات کسب‌وکارها و سپس ساخت فرایندهای اتوماتیک برای آن است.

  • «تفکر مفهومی /  Conceptual thinking» ذهنیت غالب در انقلاب صنعتی چهارم است.

مبانی بنیادی انقلاب چهارم صنعتی دو مفهوم اساسی است. بنیان نخست دنبال‌کردن هدف «سازگاری / Adaptiveness» بیشتر است. به عبارت دیگر در انقلاب چهارم صنعتی، هر یک از کسب‌وکارها به‌مثابه یک «سیستم سازگارشونده» در نظر گرفته می‌شوند، سازگاری مفهومی جامع‌تر از انعطاف‌پذیری است و دنبال‌کردن آن به‌عنوان یک هدف، موضوعی جدید نبوده و سابقه‌ای طولانی دارد. در انقلاب چهارم صنعتی، ارتقای سازگاری کسب‌وکار به‌مثابه سیستم، از طریق افزایش بهره‌وری و رشد کیفیت محصولات، تحت چارچوبی مشتری‌محور (نشاندن مشتری/کاربر/خریدار در مرکز و کانون کسب‌وکار)  است.

دیگر اینکه، بخش قابل توجهی از چالش‌های مطرح در کسب‌وکارها، ارتباطی با بردار مرسوم افزایش اثربخشی و کیفیت در آن کسب‌وکارها ندارند. مثلا در نظر بگیرید که در همین تهران، برخی آژانس‌های تاکسی تلفنی از نرم‌افزاری استفاده می‌کردند که مرتبا امکانات بیشتری در اختیار آنها قرار می‌داد. این تحول نرم‌افزاری توسط جوانانی صورت پذیرفته بود که تنها قابلیت تولید نرم‌افزار داشتند، ولی اسنپ که آمد؛ بعد از اینکه عطش لذت‌بردن از اپ موبایلی‌اش فروکش کرد؛ همگان متوجه شدیم که چه تغییرات جسورانه و عظیمی در کسب‌وکار مسافربری درون‌شهری ایجاد کرده است. در کشورهای در حال توسعه‌ای نظیر ایران، حتی نگاه سیستماتیک و تلقی اکوسیستم از کسب‌وکارها بعد از نوآوری‌های جدید بود.

در دهه 60 میلادی آی‌بی‌ام راهکار مبنی بر کارت مغناطیسی خود را در پاسخ به چالش احراز هویت و کنترل دسترسی خارج از رویت کارکنان ارائه داد و این امر به موضوع محوری انتقال وجوه الکترونیکی (EFT) تبدیل شد؛ موضوعی که جانشین تبادل اسکناس شد؛ برای چهار دهه، تمام دنیا به‌دنبال هوشمندکردن همان کارت و در ایران به‌دنبال پویا کردن همان رمز بودیم! در حالی که [همان‌طور که در مقاله‌ای دیگر نشان داده‌ام]، نقطه نوآوری بیت‌کوین قرارداد اجتماعی است که بین اعضای یک جامعه و حکومت در ارتباط با «پول حکمی» شکل گرفته است.

تفکر سیستمی به معنای نگاه همه‌جانبه و کامل به موضوعات موثر بر کسب‌وکارهاست. تفکر مفهومی ورای آن است. تفکر مفهومی شیوه‌ای متفاوت از نگریستن به چیزهای اطراف است. تفکر مفهومی توانایی کنار هم قرار دادن چیزهای موجود برای خلق یک واقعیت بدیع و جدید است. تفکر مفهومی سوخت اصلی و جهت‌دهنده الهام برای افراد است که بدان‌ها اجازه می‌دهد تا ایده‌های خود را تعریف کرده و بپرورانند. در وهله نخست داشتن چنین تفکر خلاقانه‌ای، موهبتی الهی و استعدادی ذاتی می‌نماید. در حالی که این‌گونه نیست و این نوع توانایی نیز یک مهارت قابل اکتساب است. در مجموع تفکر مفهومی را می‌توان این‌گونه تعریف کرد: تفکر مفهومی = خلاقیت ساختاریافته + تفکر تجریدی. اکنون با توجه به توضیحات فوق، می‌توانیم درک دقیق‌تری از سه واژه مهم Digitizing، Digitalizing و Digital Transformation به دست بدهیم.

تغییر چهره کسب‌وکارها تحت تاثیر انقلاب چهارم صنعتی و آماده‌شدن برای حضور در صحنه اقتصاد دیجیتالی را دگردیسی دیجیتال می‌گویند. واژه دگردیسی آنچه رخ باید دهد، را بیان می‌کند. به تبدیل کرم ابریشم به پروانه استحاله یا دگردیسی اطلاق می‌شود. یاخته‌های کرم ابریشم، ضمن تکامل‌یافتن، به گونه‌ای دیگر چیدمان می‌شوند که اساسا چیز دیگری خلق می‌شود. تفکر مفهومی لازمه دگردیسی دیجیتال است؛ قدرت تصور چیدمان‌های خلاقانه از چیزهایی که دور و بر ما هست و نیست.

رقومی‌سازی / Digitizing، برونداد تفکر تحلیلی است. رقومی‌سازی اتفاقی بود که به مدد آن تولید، انتقال، پردازش و نمایش حجم انبوه اطلاعات و اسناد و مستندات را فراهم ساخت. به یاد آورید که در بالا بیان کردیم که در دوره هر یک از انقلاب‌ها طرز تفکری غالب می‌شود، ولیکن طرز تفکرهای قبلی به‌عنوان مکمل همچنان به بقای خود ادامه می‌دهند. رقومی‌سازی در ابتدای دوران انقلاب سوم رخ داد، ولیکن تفکر تحلیلی یعنی تفکر حاکم بر دوران انقلاب دوم را مورد استفاده قرار داد.

دیجیتال‌سازی / Digitalizing برونداد تفکر سیستمی است. از نظر ترتیب تاریخی، در دوران انقلاب سوم صنعتی، در بسیاری از کسب‌وکارها، شاهد دستیابی به وضعیتی بودیم که علاوه بر اتوماسیون درون کسب‌وکارها، امکان دسترس‌پذیر ساختن (Deliver) خدمات و محصولات از طریق ابزارهای الکترونیکی و شبکه‌های ارتباطی میسر شد؛ حاصل این مهم دیجیتالی‌شدن کسب‌وکارها بود، بدین ترتیب که مثلا در بانکداری، تمام فرایندهای پولی اشخاص؛ از دریافت حقوق ماهیانه تا مصرف آن، به‌صورت دیجیتالی محقق شد. به‌علاوه در دیجیتالی‌سازی شاهد هستیم که نحوه و چیدمان به‌کارگیری ابزارها با محوریت مشتری صورت می‌پذیرد.

منبع ماهنامه عصر تراکنش شماره ۳۳
نویسنده / مترجم وحید صیامی
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.