پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
چرا نمیتوان با بگیر و ببند ریشه فساد را خشکاند؟
سیستمهای مالی بهخصوص بانکداری، مرغ هر عزا و عروسی شده است. فساد در این سیستمها هم به دمل چرکینی تبدیل شده است. راه چاره چیست؟
آیا مقابله با فساد با بگیر و ببند ممکن است؟ آیا راه پایان دادن به اختلاس این است که افراد را از نظر فکری و عقیدتی بررسی کنیم؟ آیا کسانی که اختلاس کردهاند، افرادی بودهاند که میشد از روی ظاهر درباره آنها قضاوت کرد؟ اصلا کسانی که اختلاس میکنند چه شکلی هستند؟ آیا اینکه یکی از پرسروصداترین اختلاسهای تاریخ بانکداری در ۴۰ سال اخیر در زمان ریاست دکتر سیف بر بانک صادرات روی داده، نشان میدهد او فرد بیکفایتی است؟ آیا همان زمان وقتی فاضل خداداد اعدام شد، ریشه اختلاس در کشور خشکانده شد؟ پس چطور از اختلاس ۱۲۳ میلیارد تومانی در دهه 70 به اختلاس سه هزار میلیارد تومانی در دهه 90 رسیدیم؟ آیا برخورد سفتوسخت چاره کار است، یا این راه تنها مسکن موقتی است بر افکار عمومی؟
از اولین اختلاس توسط تیمورتاش در بانک ملی
اولین اختلاس در تاریخ بانکداری ایران در دوران رضاخان انجام شد. تیمورتاش وزیر دربار رضاخان به بهانه همین اختلاس روانه زندان قصر شد و بعدا با آمپول هوای پزشک احمدی به قتل رسید. بعدها همین پزشک احمدی تنها کسی بود که بعد از سقوط رضاخان محاکمه و اعدام شد. هرچند آن اختلاس بهانهای بود که شاه تیمورتاش را از خودش دور کند، اما مدیرعامل بانک، لیندن بلات، همان زمان متواری شد. شاید باورکردنی نباشد، اما مدیرعامل آلمانی بانک که اولین مدیرعامل بانک ملی ایران بود، اختلاسگر از آب درآمد.
در دوران محمدرضا پهلوی هم اختلاسها کم نشد. گاهی اوقات اختلاس فقط بهانهای بود برای برخورد با کسی که از او دل خوشی ندارند. قصههای هژبر یزدانی و بانکها در قبل از انقلاب به اندازه کافی معروف است. بعد از انقلاب هم قصه اختلاس با ماجرای فاضل خداداد و دوستانش کلید خورد. البته اگر با متر و معیارهای امروز نگاه کنیم، شاید کاری که آنها آن زمان انجام دادند، مصداق اختلاس نباشد؛ منتها حرف این یادداشت این است که برای برخورد با فساد چه باید کرد؟ آیا برخورد سفتوسخت با فساد، ریشه فساد را میخشکاند یا برای برخورد با فساد احتیاج داریم ساختارها را اصلاح کنیم؟ همانطور که مدیرعامل آلمانی بانک ملی در سالهای ابتدای قرن چهاردهم هجری اختلاس کرد و از ایران فراری شد، اروپاییها و آمریکاییها هم میتوانند مرتکب فساد شوند؛ منتها آن چیزی که دست آنها را میبندد، قوانین و ساختارهایی است که بهصورت پیشگیرانه عمل میکنند.
آن چیزی که باعث میشود فساد در آمریکا و اروپا کمتر باشد، برخورد جدی سیستم قضایی بدون هرگونه سوگیری سیاسی است. همه در برابر قانون یکسان هستند. با این وجود در همین آمریکا هم در سال ۲۰۰۸ ماجرای ورشکستگی لمن برادرز و پیش از آن در سال ۲۰۰۱ ماجرای ورشکستگی انرون رخ داد. پیشنهاد میکنم مستند سوءاستفاده از جایگاه را ببینید که چگونه ساختار قانونی امروز آمریکا در زمینه مماشات با سیستم بانکداری را نقد میکند. این سیستم نه بری از خطا و نه مصون از اشتباه است؛ بلکه این سیستم تلاش میکند به بهترین شکل ممکن ریشه فساد را بخشکاند و طبیعی است که اژدهای هفتسر فساد همیشه راهی برای رشد پیدا میکند؛ اما نکته اینجاست که ساختارهای قانونی بیتوجه به رخدادها، کار خودشان را جلو نمیبرند. انرون دلیلی میشود بر تغییرات در قوانین. سال ۲۰۰۷ و بحران مالی دلیلی میشود بر تغییرات سفتوسخت در ساختار مالی آمریکا. همین فیلم مستند سوءاستفاده از جایگاه، جایزه اسکار گرفت و مردم آمریکا در سینماها و شبکههای پخش فیلم این مستند را دیدند و مطمئنا بهمرور شاهد تغییر خواهیم بود. همین امروز هم ماجرای نشت اطلاعات مردم از طریق فیسبوک را ببینید که چگونه در آمریکا و اروپا سیستمهای قانونگذاری را به تکاپو انداخته است.
اما در ایران بعد از ماجرای فاضل خداداد چه کردیم؟ بعد از ماجرای اختلاس سه هزار میلیارد تومانی چه کردیم؟ نمیخواهم بگویم با کسانی که در این فسادها دست داشتند، برخورد نکنیم. میخواهم بگویم علاوه بر برخورد با عاملان فساد با ریشههای فساد چه کردیم؟ چه در زمان قاجار، چه در زمان پهلوی و چه امروز، زمینههایی برای فساد وجود داشته است که اگر این زمینهها از بین نرود، هر فعالیتی برای مقابله با فساد بینتیجه میماند.
چه باید کرد؟
راهحلها پیچیده نیست. انجام این راهحلها نیاز به صراحت دارد و نیز کنار گذاشتن رودربایستی و البته تسلط به حکمرانی. این روزها در محافل تخصصی این موضوع مطرح شده است که برای عبور از توفان نیاز داریم مبانی حکمرانی خوب را بدانیم. احتمالا خیلیها میدانند که برای مقابله با فساد باید رسانههای تخصصی را توسعه داده و اجازه دهیم آنها بهصورت پیوسته چالشها را نقد و بررسی کنند. احتمالا همه قبول دارند که باید صراحت را تشویق و از ابهام و دورویی دوری کنیم. و مهمتر از همه خیلیها میدانند که دانش و اصول حکومتداری باید بازنگری و بهروزرسانی شود. و در پایان و نه کماهمیتتر از بقیه، توجه به فناوری نه بهعنوان ابزار، بلکه بهعنوان زمینهای برای رشد است. برخی تصور میکنند فناوری یک ابزار صرف است؛ در حالی که این تصور اشتباه است. فناوری میتواند عامل تغییر باشد؛ منتها کسانی که از وضعیت سیستم و نابسامانیهای آن سود میبرند، ترجیح میدهند فناوری را به ابزار تبدیل کنند؛ چون ابزار را میتوان در هر مسیر دلخواهی مورد استفاده قرار داد.
بهعنوان نمونه در ماجرای فاضل خداداد عقبماندگی نرمافزاری سیستم بانکی زمینه این فساد را فراهم کرده بود؛ فسادی که با توجه به رشد فناوری امروز انجام آن قابل تصور نیست. در کلام، همه از فناوری تعریف میکنند و همه عاشق فناوری هستند، اما در عمل هر جایی که فناوری باعث شفافیت شود، سعی میکنیم از آن فرار کنیم. بهعنوان نمونه همین فناوری زنجیره بلوک را ببینید. در کلام، همه از آن تعریف میکنند، اما در عمل وقتی به یکی از مصداقهای زنجیره بلوک؛ یعنی بیتکوین میرسیم، خیلیها براق میشوند که باید با آن مقابله کنیم. در هر حال فساد مانند موریانه میماند که پایههای ساختمان را میخورد و بهمرور زمینه سقوط را فراهم میکند. کسانی که فساد را موضوعی سیاسی میبینند و آن وجهالمصالحه بازیهای سیاسی قرار میدهند، بدترین خیانت را در حق این مملکت مرتکب میشود. فساد یک پدیده اجتماعی و اقتصادی است و برای جلوگیری از آن نمیتوان با آن مانند پدیدهای سیاسی برخورد کرد.