پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
چیزی میان سیاهی و سپیدی فینتک
رضا جمیلی؛ دبیر تحریریه هفتهنامه شنبه / با آخرین بخشنامهای که بانک مرکزی درخصوص فینتکها و فعالیت آنها صادر کرد، مسئله و مفهوم فینتک ایرانی از سطح دلهرهآور بودن یا نبودن عبور کرده و به مناسبات و مکانیسمهای تازهای در سطوح بالاتری رسیده است.
حالا برای فعالان بخشی از اکوسیستم استارتآپی کشور هرچند بخشی کوچک از یک اکوسیستم کوچک باشند سؤال اساسی این است که در چه حوزههایی فعالیت کنند، روابط و مناسباتشان با بانکها را چطور تنظیم کنند و از آن مهمتر از کجا و با چه تضمینهایی سرمایه جذب کنند؟
وقتی صحبت از حمایت و جذب سرمایه میشود، تجارب جهانی و توصیههای کارشناسی نشان میدهد که فینتکها میتوانند روی کمک بانکها حساب ویژهای باز کنند؛ اما سرشاخشدنهای فینتکها با بانکها در دوره جنینی (اگر اصولاً قائل به این باشیم که این دوره تمام شده است!) باعث شده تا هم سوءظن بانکیها به تازهواردهای بازارهای مالی کماکان بیش از اندازهای باشد که بتوان آنها را سر میز مذاکرات سرمایهگذاری و سرمایه پذیری دید و هم ضعف قوانین بانکداری فشل و کند کشور و ناشفافیت سنتی این حوزه از سوی دیگر باعث شده تا آب این رقبای نابرابر به یک جوی نرود. حداقل فعلاً که چنین است؛ هرچند نشانههای امیدوارکننده هم کم نیستند. چراکه بانکها نیازمند و محتاج فناوریهای مالی تازه و محصولات و خدمات فناورانه مشتریپسند برای بقا در بازارهای شکننده مالی داخلی هستند و در راه تأمین چنین نیازی چه کسی بهتر از فینتکیها؛ اما مسئله وقتی به اینجا میرسد بیش از آنکه بتوان امیدوار به رسیدن به یک نتیجه مطلوب بود، گام در تاریکی پیچیدگی تصمیمگیریهای دولتی و شبهدولتی میگذارد. چراکه مسئله تبدیل به یک چالش تازه میشود: فینتکداری بانکها در برابر سرمایهگذاری بانکها روی فینتکها.
اگرچه بسیاری از بانکهای داخلی با راهاندازی دپارتمانها و مراکز نوآوری تلاش دارند از قافله خوش آبورنگ فناورانه نظام بانکی عقب نمانند، اما آنچه تاکنون از چنین مراکزی بیرون آمده چندان چنگی به دل نزده است. اگر معدود برنامهها و سوابق بانکها در این حوزه ازجمله تجربه موفق بانک پاسارگاد در راهاندازی فناپ و محصولات و خدمات و زیرساختهایی که از این مرکز نصیبش شده را کنار بگذاریم، عملاً مراکزی نوآوری بانکهای داخلی جز یک ویترین برای پز دادن بابت پوستههای تکنولوژیک و یا گزارشهای غیرکاربردی به مدیران بالادستی چیزی در چنته ندارند. حال سؤال اساسی و کلیدی این است که در چنین شرایطی چرا بانکها دست یاری دوطرفه به سوی فینتکهای نیازمند یاری دراز نمیکنند. چرا با دستگیری از فینتکهای مرتبط با نیازهایشان، هم آنها را از رخوت و کندیای که دچارش شدهاند نجات نمیدهند و هم خودشان را از دردسرهای راهاندازیهایی که با روح و ذات سنتی آنها سازگار نیست، خلاص نمیکنند؟!
به نظر میرسد فینتک ایرانی نه آنطور که بدبینها و منتقدها ادعا میکنند، در حد هیچ باقی مانده و نه آنطور که برخی از فعالان و استارتآپدارهای هیجانزده میگویند، در قدوقواره همتایان خارجی خود رشد کردهاند. واقعیت فینتک وطنی نه درخت سحرانگیز لوبیاست که فینتکیها را به رویای ابرها و آسمانها ببرد و نه یک زمین لمیزرع بیحاصل که چیزی از آن عاید کسی نشود. فینتک ایرانی، یک نهال نیازمند مراقبت و جوان است که اگر آبی پای آن ریخته شود، این امید وجود دارد که در سالهای آتی باری دهد. آبی که بانکها با ذخایر انباشته و نقدینگیهایی که مجال و میدانی برای سرمایهگذاری آنها پیدا نمیشود، یکی از گزینههای نسبتاً قابلاعتنا میتواند همین فینتکها باشد. هرچند باید تأکید کرد نسبتاً قابلاعتنا و امیدوارکننده، چون هرچه باشد فینتکها، استارتآپاند و استارتآپها نافشان را با شکست بریدهاند.