پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
چگونه رسانههای اجتماعی به ما کمک میکنند تا قدردان زندگی معمولیمان باشیم؟
رزا لونا اتاق بیماران کرونایی را در بیمارستان ریورساید کامیونیتی تمیز میکرد. او در چهارم می در حالی در اثر این بیماری دنیا را ترک گفت که 67 سال سن داشت. رزا یکی از هزاران قربانی است که نامش در اکانت فیسز آو کووید (@Facesofcovid) توئیتر جاودانه میشود. دخترش میگوید: «مادرم با درد و رنج مرد… با درد و رنج واقعی». در طول تاریخ، افراد بسیاری به دنیا آمده و آن را ترک گفتهاند، بدون اینکه هیچ ردپایی از خود بر این تاریخ بگذارند. اما در خلال این پاندمی، برخی تمام تلاش خود را کردهاند تا بتوانند مرگ انسانها را ثبت و ضبط کنند. تلاشی بیسابقه که تنها میتواند یک وظیفه اخلاقی قلمداد شود.
تبدیل ویروس کووید-19 از یک معضل آماری به تراژدی انسانی عمیق، عواقب سیاسی بسیاری نیز با خود به دنبال داشته است. ویروسی که ما را مجاب کرده است یک سری تصمیمات سخت بگیریم؛ مثل پوشیدن ماسک، تعطیلی مدارس یا قرنطینه کردن خود در چهاردیواری خانهها. بسیاری از ما، در اوج مدرنیته تنها کاری که از دستمان برمیآید تصور مرگ است. به نظر میرسد درست مثل پرداخت مالیات، از این یکی هم نمیتوان قصر در رفت!
بسیاری از افراد ثروتمند و سرشناس در کشورهای پیشرفته، با اطرافیانی مواجه شدهاند که حتی با آنها دست هم نمیدهند! صحنهای که تاریخ تا به این لحظه کمتر به خود دیده بود. یا نسل عجیبی که پا از تصور مداوم مرگ فراتر گذاشتهاند و حتی برای رسیدن به لحظه خداحافظی تمرین هم میکنند! کافههای مرگ کارگاههایی را تشکیل میدهند و در کنار هم، آگهی ترحیم خود را نوشته و مراسم تشییعشان را مدلسازی میکنند!
اکنون با غربی روبهرو هستیم که بزرگترین موج مرگ و میر خود از سال 1945 میلادی را تجربه میکند. گاهی حس میکنیم مرگ درست در چند قدمی ماست و این حس، شاید از زمان قرون وسطی تاکنون اینگونه قریب درک نشده بود. البته این در حالی است که هنوز هم بسیاری از ما، دست از انکار برنداشتهایم. در شرایطی که در کشور قدرتمند و به ظاهر محافظهکاری همچون بریتانیا، تقریبا یک نفر از هر هزار نفر در اثر ابتلا به ویروس کرونا از دنیا رفته است و این در حالی است که در همهجا، آمار واقعی مرگ و میر بسیار فراتر از آن چیزی است که رسانهها و دولت اعلام میکنند.
بر اساس عدد دانبار، بیشینه شمار افرادی که یک نفر میتواند با آنها رابطه اجتماعی پایدار داشته باشد، نهایتا 150 نفر است. با این حساب، به لحاظ ریاضیاتی میتوان تخمین زد که با اعداد و ارقامی که در مورد ابتلایان و فوتیهای کرونا اعلام میشود، در مورد برخی از افراد، خطر ابتلا به بیماری در صورت رعایت برخی اصول ساده عملا صفر یا دست کم نزدیک به آن است.
در حقیقت، بیشتر به این جمله تلخ از کورت توچولسکی طنزپرداز آلمانی میرسیم که در سال 1925 نوشت (اگرچه بسیاری آن را منتصب به استالین میدانند): «مرگ یک شخص: فاجعه؛ مرگ صدهزار نفر: صرفا یک آمار!»
این حقیقت تلخ، به ویژه در مورد قربانیان کووید-19 بیشتر هم صدق میکند. قربانیانی که معمولا در کنج انزوای قرنطینه جان میدهند و نه بازدیدکنندهای برای التیام دردها دارند و نه حتی مراسمی برای خاکسپاری؛ شاید مصداق عینی آهنگ بیتلز:
النور ریگبی در کلیسا از دنیا رفت و همراه با اسمش به خاک سپرده شد… هیچکس نیامد… پدر مکنزی هنگام برگشت از مراسم خاکسپاری دستانش را تمیز کرد… کسی رستگار نشده…به این مردمان تنها بنگر… از کجا میآیند؟
اینبار این النور ریگبی به خاطر یک پاندمی مجبور به ترک دیار فانی شده است. شاید او هم میتوانست دست کم پس از مرگش قسمتی از آگهیهای ترحیم روزنامهها را از آن خود کند و مرگش برای همه تلخ و فاجعهبار به نظر برسد. نه مثل اکنون، که بخش ترحیم روزنامهها هر روز بزرگتر و بزرگتر میشود و دیگر کمتر کسی به نامهای نوشته در آن توجه میکند.
آری گلدمن از دانشکده روزنامهنگاری کلمبیا میگوید: «آگهی ترحیم یک راننده اوبر، یک رقصنده باله یا یک معلم مدرسه من را منقلب میکند». یک آگهی ترحیم کامل و پرمحتوا – به عنوان طرحوارهای مینیاتوری از زندگی متوفی – شاید یکی از بخشهای مهم و پردرآمد صنعت روزنامهنگاری باشد. بخشی سرشار از الفاظ جانگداز، ظرافتهای هوشمندانه و تصویری زیبا از فردی که در آن واحد میتواند از خاطر مخاطب برای همیشه محو شود. بخشی که به عقیده گلدمن، اتفاقا یکی از حوزههای صنعت روزنامهنگاری است که جای هیچ پیشرفتی در آن وجود ندارد.
یکی از مثالهای بارزی که میتوان برای این روند نام برد، روزنامه ایتالیایی L’Eco di Bergamo است که پیش از این و طبق روال عادی، روزانه فقط یک صفحه از صفحات خود را به آگهی ترحیم اختصاص میداد و در چهاردهم مارس، آگهی فوتی 10 صفحهای منتشر کرد. با این اوصاف، این در حالی است که بسیاری از مرگها پایشان حتی به روی کاغذ هم نمیرسد.
رسانه اجتماعی میتواند معنی تازهای به «پست آخر» بدهد، همانطور که بسیاری از قربانیان کووید-19 نیز در همین پستهای آخرشان جاودانه شدهاند و زندگی میکنند.
به گفته مارک لوین: «تنها 5 درصد از بیش از 20،000 قربانی کووید-19 در نیویورک نامشان در آگهیهای ترحیم روزنامهها آمده است»؛ حال به واسطه دوستان و همکاران یا در ازای پرداخت هزینه آگهینامه. این درست جایی است که رسانههای اجتماعی وارد عمل میشوند. فیسز آو کووید بر آن است که تصویر جان باختگان کووید-19 را برای همیشه در اذهان مردم جاودانه کند. تصور کنید قربانیان بمباران هوایی بلیتس در بریتانیا، یا قربانیان سیاست نافرجام یک گام بزرگ به جلو در چین برای همیشه در یک پیج از فیسبوک جاودانه میشدند.
مرگ هنوز هم به درجهای نرسیده است که آن را قبول کرده و در قبالش احساس آرامش کنیم اما دست کم با این کار، قربانیان و رفتگان مورد احترام قرار میگیرند و شاید یادشان زنده بماند. البته، در این بین رسانه اجتماعی توانسته است سوژه دیگری تحت عنوان «پست آخر» را هم پوشش دهد. بسیاری از قربانیان کووید-۱۹ هنوز هم آخرین سخنان خود در رسانههای اجتماعی را دارند.
مثل جیسون هارگرو 50 ساله، راننده اتوبوس دیترویتی، که 11 روز پس از انتشار ویدئویی مبنی بر شکایت از زنی که هنگام سرفه دهانش را نپوشانده بود به دلیل ابتلا به کووید-19 از دنیا رفت! شاید همین ویدئو و ویدئوها و «آخرین پست»های نظیر آن بتواند مردم را بیشتر به سمت رعایت بهداشت و مثلا پوشیدن ماسک در اماکن عمومی تشویق کند.
شاید این موضوع بتواند جلوی وسوسه شدن در قبال شکستن قرنطینه را بگیرد و پاسخی باشد برای امثال الون ماسک که خواستار پایان دادن به این تعطیلیهای فاشیستی است.
بحث معتبری در مورد هزینههایِ اجتماعیِ سقوطِ اقتصادی وجود دارد. همانطور که کاپیتان تام مور 100 ساله، سرباز کهنهکار جنگ جهانی دوم بریتانیا سعی دارد در مورد هزینههای اجتماعی کووید-19 هشدار بدهد. این کاپیتان بریتانیایی قصد دارد با 100 بار طی کردن دورتادور حیاط خانهاش برای کارکنان سیستم بهداشت و درمان کشورش پول جمع کند و میگوید: «من شاهد از دست دادن پدر، مادر و مادربزرگم بودهام و دلم برای آنها تنگ شده است… این حس تا ابد ادامه خواهد داشت، حتی در 100 سالگی. اکثر مردم همین طورند.»