راه پرداخت
رسانه فناوری‌های مالی ایران

آیا گوشی‌های هوشمند یک نسل را نابود کردند؟ / مقایسه نسل آی با نسل‌های بیبی بومر، هزاره و ایکس

این مقاله اقتباسی است از کتابی به نام نسل آی: چرا کودکان ابرمتصل امروزی کمتر سرکشی می‌کنند، بردبارتر هستند، شاد نیستند و هیچ آمادگی برای رسیدن به مرحله بزرگسالی ندارند؟ و این موضوع چه معنایی برای ما دارد؟. این کتاب توسط جین ام. توينگ به نگارش درآمده است.

کودکان و نوجوانانی که پس از نسل هزاره متولد شده‌اند، آنلاین بودن را به جشن گرفتن در کنار یکدیگر ترجیح می‌دهند. شرایط سلامت فیزیکی بدن آن‌ها از تمامی نوجوانان نسل‌های قبلی بهتر است، اما یک مشکل وجود دارد: نسل جدید از نظر سلامت روانی، در آستانه بحران قرار گرفته‌اند.

آتنا، دختر 13 ساله‌ای که در هیوستون، تگزاس زندگی می‌کند و در سن 11 سالگی صاحب اولین گوشی آیفون خودش شده است. یکی از روزهای تابستان گذشته با او تماس گرفتم؛ از صدایش مشخص بود که تازه از خواب بیدار شده است، ما در مورد آهنگ‌ها و برنامه‌های مورد علاقه او گپ زدیم و من از او پرسیدم دوست دارد با دوست‌هایش چه کارهایی انجام دهد. جواب داد: «دوست دارم با آن‌ها به مراکز خرید بروم.»

به یاد دوران دبیرستان خودم در دهه 1980 افتادم که با دوستانم به خرید می‌رفتیم و از چند ساعتی که دور از نگاه والدین بودیم، لذت می‌بردیم. مجدد پرسیدم: «آیا بدون پدر و مادرت به مرکز خرید می‌روی؟» گفت: «نه؛ با خانواده‌ام می‌رویم.» و ادامه داد: «من و دوستانم با مادرم و برادرهایم به مرکز خرید می‌رویم و چند قدم عقب‌تر از آن‌ها راه می‌رویم. کافی است به مادرم بگویم با دوستانم به کدام قسمت‌ها می‌روم و هر نیم ساعت یا یک ساعت یکبار، با او در تماس باشم.»

تعداد این فروشگاه رفتن‌ها خیلی کم است؛ شاید یک بار در ماه. آتنا و دوستانش اکثر مواقع از طریق تلفن همراه و بدون این‌که کسی مراقبشان باشد، با هم صحبت می‌کنند.

نوجوانان نسل من، بعدازظهرها را به غیبت کردن با یکدیگر از طریق خط تلفن ثابت خانه‌هایشان می‌گذراندند. اما نسل آتنا و دوستانش، با اسنپ‌چت گفتگو می‌کنند. برای کسانی که همسن من هستند و نمی‌دانند، اسنپ‌چت یک اپلیکیشن است که به کاربران امکان می‌دهد برای همدیگر تصویر و ویدیو ارسال کنند، این تصاویر و ویدیوها به سرعت ناپدید می‌شوند. آن‌ها اسنپ‌استریک‌هایشان را دنبال می‌کنند تا ببینند برای چند روز متوالی با هم اسنپ‌چت کرده‌اند. بعضی اوقات آن‌ها تصاویر خنده‌دار دوستانشان را ثبت و ذخیره می‌کنند. آتنا می‌گوید: «این کار باج‌گیری خوبی است.» (لازم به ذکر است آتنا یک نماد از نوجوانان است، به همین دلیل من در نوشتن این مقاله از نام واقعی او استفاده نکرده‌ام).

او به من گفت اکثر روزهای تابستان را به تنهایی در اتاقش گذرانده و با گوشی تلفن همراهش مشغول بوده است. او اشاره کرد که همه هم‌نسلانش به همین شیوه زندگی می‌کنند. «ما تجربه زندگی کردن بدون آی‌پد و آیفون را نداریم. من فکر می‌کنم ما تلفن‌های همراهمان را بیشتر از انسان‌های واقعی دوست داریم.»


اختلاف نسل‌ها


اولین بار، در سن 22 سالگی، زمانی‌که یک دانشجوی دوره دکترای روانشناسی بودم، شروع به مطالعه در مورد اختلاف بین نسل‌ها کردم و اکنون، 25 سال است که این کار را انجام می‌دهم. در حالت معمول، ویژگی‌هایی که یک نسل را تشکیل می‌دهند، به صورت تدریجی و طی یک مدت زمان طولانی ظاهر می‌شوند و باور و رفتارهایی که پیش‌تر در حال شکل‌گیری بودند، راهشان را ادامه می‌دهند و توسعه پیدا می‌کنند.

به عنوان نمونه، به نسل هزاره اشاره می‌کنم. متولدین این نسل به شدت خودمحور و فردگرا هستند؛ ولی این خودمحوری و فردگرایی، از زمان بیبی بومرها آغاز شده بود، با گذشت زمان توسعه پیدا کرده بود و بعدها از میان برداشته شد. من طی مدت زندگی‌ام، همواره با نمودارهایی خطی سروکار داشته‌ام که بیشتر شبیه تپه‌های کم ارتفاع و دره‌های کم‌عمق بودند؛ اما زمانی که شروع به مطالعه نسل آتنا کردم، همه چیز تغییر کرد.

تقریبا سال 2012 بود که متوجه شدم تغییراتی ناگهانی در رفتار و وضعیت احساسی نوجوانان در حال وقوع است. شیب آرام بسیاری از نمودارهای خطی، به کوه‌هایی با سربالایی‌های تند و پرتگاه‌هایی مرتفع تبدیل شدند و بسیاری از خصوصیات متمایز نسل هزاره شروع به ناپدید شدن کرد. تاکنون در هر تحلیلی که در مورد داده‌های نسل‌ها انجام داده‌ بودم، حتی قدیمی‌ترین داده‌ها که قدمت آن‌ها به سال 1930 می‌رسید، چنین پدیده‌ای را مشاهده نکرده بودم.

استقلال و بی‌نیازی از دیگران، برای نسل‌های قبلی به شدت جذاب بود، اما نوجوانان نسل امروز، توجه چندانی به این موضوع ندارند.

اوایل تصور می‌کردم این روند موقتی است، ولی موضوع چندین سال ادامه پیدا کرد و طبق نتایج نظرسنجی‌ها، بین مجموعه‌ای از کشورهای مختلف شیوع پیدا کرد. اینطور نبود که رفتار و وضعیتی احساسی بین نوجوانان وجود داشته باشد و با گذشت زمان کم و زیاد شود؛ جنس خود همین رفتار و وضعیت‌های احساسی نیز در حال تغییر بود.

بزرگ‌ترین تفاوتی که نسل هزاره با نسل‌های پیشین خود داشت، به نحوه نگرش آن‌ها به جهان مربوط می‌شد؛ ولی نوجوانان امروز، نه تنها از نظر جهان‌بینی با متولدین نسل هزاره متفاوت هستند، بلکه نحوه گذراندن وقت‌ها آن‌ها نیز دستخوش تغییر شده است. تجربیات روزانه نوجوانان امروز، در مقایسه با تجربیات نسلی که تنها چند سال پیش‌تر از آن‌ها به دنیا آمده‌اند، زمان تا آسمان فرق دارد.

در سال 2012 چه اتفاقی افتاد که باعث شد چنین تغییر چشمگیری در رفتارها رخ بدهد؟ در سال 2012، دوران پس از رکود اقتصادی آغاز شده بود. این رکود از سال 2007 آغاز و تا سال 2009 ادامه پیدا کرده بود و روی هزاره‌هایی که می‌خواستند در آن اقتصاد مشوش، جایگاهی برای خودشان دست‌وپا کنند، تاثیرات خودش را گذاشته بود. دقیقا در همان زمان‌ بود که آمار آمریکایی‌های صاحب گوشی تلفن همراه، از مرز 50 درصد عبور کرد.


تاثیر گوشی‌های تلفن همراه بر شکل‌گیری نسل جدید


با کنکاش بیشتر در مورد نظرسنجی‌های سالانه‌ گرایش‌ها و رفتارهای نوجوانان و صحبت با افراد کم‌سن‌وسالی مانند آتنا، مطمئن شدم که نسل آن‌ها، توسط گوشی‌های تلفن همراه و پدیده‌ای به نام ظهور شبکه‌های اجتماعی شکل گرفته‌ است. من آن‌ها را آی‌جن یا همان نسل آی می‌نامم. متولدین نسل آی بین سال‌های 1995 و 2012 متولد شده‌اند، همراه با تلفن‌های همراه رشد کرده‌اند، پیش از رفتن به دبیرستان حساب اینستاگرام باز کرده‌اند و زمان قبل از اینترنت را به یاد نمی‌آورند.

درست است، متولدین نسل هزاره نیز همزمان با ظهور وب رشد کردند، ولی این‌گونه نبود که در هر لحظه از زندگی، شب و روز در حال استفاده از آن باشند. اولین متولدین نسل آی، در سال 2007 که آیفون وارد بازار شد، خیلی کم سن‌وسال بودند؛ در سال 2010 هم که آیپد معرفی شد، آن‌ها دانش‌آموزان دبیرستانی بودند و مدرسه می‌رفتند. طبق یک نظرسنجی که در سال 2017 با حضور بیش از پنج هزار نوجوان آمریکایی انجام شده، از هر چهار نوجوان ساکن در این کشور، سه نفر گوشی آیفون دارند.

بلافاصله بعد از ظهور تلفن‌های همراه هوشمند و تبلت‌ها، افراد مختلف شروع به ابراز نگرانی در مورد تاثیرات مخرب اعتیاد به دستگاه ‌نمایش کردند. تاثیرات مخرب این دستگاه‌ها، زیاد هستند و صرفا به اختلال نقص توجه محدود نمی‌شوند، اما متاسفانه نگرانی‌هایی که در مورد این دستگاه‌ها منتشر شده، چندان مورد توجه قرار نگرفته‌اند.

ظهور گوشی‌های همراه هوشمند، تمامی جنبه‌های زندگی نوجوانان، از ماهیت تعاملات اجتماعی گرفته تا سلامت ذهنی آن‌ها را دستخوش تغییر کرده است. این تغییرات در میان تمامی افراد جوان کشور و انواع مختلف خانوارها نفوذ کرده‌اند. هر نوجوانی چه از خانواده فقیر باشد و چه ثروتمند و چه ساکن شهر باشد، چه شهرستان و چه حومه شهر، تحت تاثیر این روند قرار گرفته است. در هر منطقه‌ از جهان که برج سلولی ارسال و دریافت ارتباطات رادیویی وجود داشته باشد، نوجوانانی نیز وجود خواهند داشت که در گوشی‌های هوشمندشان زندگی می‌کنند.


آسیب‌پذیری نسل آی در مقایسه با نسل هزاره


برای کسانی مثل ما که دوران بلوغمان را در دوران آنالوگ سپری کرده‌ایم، روند جدید بیگانه و نگران‌کننده به نظر می‌رسد. به هر روی، هدف این مطالعه نسلی، آن نیست که نوستالژی‌های قدیمی را زیر سوال ببرد، بلکه می‌خواهد در مورد نوع نوستالژی که هم‌اکنون در حال شکل‌گیری است، مطالعه کند. برخی از تغییرات نسلی، مثبت هستند، برخی دیگر منفی‌اند و برخی هر دو جنبه مثبت و منفی را در خودشان دارند. نوجوانان امروز در اتاق خودشان بیشتر از زمانی که در اتومبیل یا در مهمانی هستند، احساس راحتی می‌کنند و در مقایسه با نوجوانان نسل‌های قبل، از ایمنی فیزیکی بیشتری برخوردار هستند. آن‌ها کمتر دچار تصادفات رانندگی می‌شوند، کمتر الکل می‌نوشند و کمتر در معرض بیماری‌های ناشی از مصرف مشروبات الکلی قرار می‌گیرند.

با این وجود، باید اشاره کنیم آسیب‌پذیری نسل آی در مورد مسائل روانشناختی، در مقایسه با نسل هزاره بیشتر است؛ به‌طوری‌که از سال 2011 به بعد، آمار افسردگی و خودکشی در بین نوجوانان، به شکل سرسام‌آوری صعودی بوده است. به جرات می‌توانیم بگوییم نسل آی، آغازکننده دوران بدترین بحران سلامت روانی دهه‌های اخیر هستند. بخش عمده‌ای از این بحران، به اثرات مخرب تلفن‌های همراه برمی‌گردد.

در دنیایی زندگی می‌کنیم که یک رویداد جنجالی، از جنگ گرفته تا جهش تکنولوژیکی و برگزاری کنسرت رایگان، رفتار گروهی از جوانان را متحول می‌کند؛ به همین دلیل، نمی‌توانیم به طور مشخص، یک فاکتور معین را به عنوان تنها عامل شکل‌دهنده یک نسل معرفی کنیم. سبک تربیتی والدین در حال تغییر است، برنامه تحصیلی مدارس و فرهنگ جامعه نیز به شکل پی در پی دستخوش دگرگونی می‌شوند و همگی این موارد مهم هستند؛ ولی ظهور گوشی‌های تلفن همراه و شبکه‌های اجتماعی، زمین‌لرزه‌ای را پدید آورده‌ که مشابه آن را هرگز تجربه نکرده‌ایم. شواهدی قطعی وجود دارد که نشان می‌دهد دستگاه‌هایی که به دست نسل جدید داده‌ایم، تاثیرات عمیقی بر زندگی آن‌ها می‌گذارد و آن‌ها را به افرادی غمگین تبدیل می‌کند.


مقایسه نوجوانان نسل آی با نسل‌های بیبی بومر، هزاره و ایکس


در اوایل دهه هفتاد میلادی، یک عکاس به نام بیل یتس، به میدان اسکیت‌سواری سوییت‌هارت در شهر تمپا، واقع در فلوریدا رفت و از حاضرین آن‌جا عکاسی کرد. در یکی از این عکس‌ها، تصویر نوجوانی به چشم می‌خورد که پیراهن به تن ندارد و یک بطری بزرگ نوشیدنی الکلی را در کمربند شلوار جین خود قرار داده است. یکی دیگر از عکس‌ها، پسری را نشان می‌دهد که حدودا 12 ساله است، ولی یک سیگار در دهانش گذاشته است. میدان اسکیت‌سواری مذکور، جایی بود که کودکان در آن می‌توانستند از والدینشان دور شوند، در دنیای خودشان زندگی کنند، الکل بنوشند و سیگار بکشند. در آن عکس‌های سیاه و سفید، نوجوانان نسل بومر با اعتمادبه‌نفسی بالا به دوربین یتس خیره شده‌اند. آن‌ها در میدان اسکیت‌سواری توانسته‌اند برای خودشان تصمیماتی بگیرند که از نظر والدینشان صحیح نیست، ریشه ایجاد اعتماد به نفس در آن‌ها نیز به همین موضوع برمی‌گردد.

پانزده سال بعد، زمانی که من به عنوان یک متولد نسل ایکس، در حال سپری کردن دوران نوجوانی‌ام بودم، سیگار کشیدن دیگر آن محبوبیت سابق را از دست داده بود؛ ولی استقلال و بی‌نیازی از دیگران، هنوز هم طرفداران زیادی داشت. من و دوستم تصمیم گرفته بودیم در زودترین زمان ممکن گواهینامه رانندگی بگیریم، به محض رسیدن به 16 سالگی به اداره راهنمایی و رانندگی برویم و از آزادی جدیدی که به دست آورده‌ایم، برای خارج شدن از محدوده محل زندگی خودمان استفاده کنیم. در آن زمان والدین‌مان از ما می‌پرسیدند: «چه زمانی به خانه برخواهی گشت؟» و ما در پاسخ می‌گفتیم: «چه زمانی باید برگردم؟»

داشتن استقلال، برای نسل ما به شدت جذاب بود، ولی نوجوانان نسل جدید علاقه چندانی به استقلال نشان نمی‌دهند و احتمال این‌که بدون همراهی پدر و مادرشان از خانه خارج شوند، کمتر است. تغییر شگفت‌آور است: تعداد دانش‌آموزان سال دوازدهمی که در سال 2015 از خانه بیرون می‌رفتند، در مقایسه با سال هشتمی‌های سال 2009، کمتر بوده است.

نسل ایکس، مرحله اول معاشرت با جنس مخالف را مرحله پسندیدن می‌نامیدند و می‌گفتند هی، او از تو خوشش آمده است! ولی بچه‌های امروزی این مرحله را صحبت‌‌کردن نامگذاری کرده‌اند. از نسلی که پیام‌دادن را به داشتن مکالمه واقعی ترجیح می‌دهد، چنین نامگذاری بعید به نظر می‌رسد. بعد از آن‌که دو نوجوان مدتی را به صحبت‌کردن با یکدیگر سپری کردند، احتمالا مرحله قرار گذاشتن آن‌ها شروع می‌شود؛ جالب است بدانید در سال 2015، تنها 56 درصد از سال‌بالایی‌های دبیرستانی با هم قرار گذاشتند، این آمار در مورد بومرها و متولدین نسل ایکس، 85 درصد بود.

حتی رانندگی که در فرهنگ عامه آمریکایی به عنوان سمبل آزادی نوجوانان شناخته می‌شد و این موضوع در فیلم‌های مشهوری مانند شورش بی‌دلیل و مرخصی فریس بولر نیز نمود داشت، در بین نوجوانان امروز مقبولیت خود را از دست داده است. تقریبا تمامی دانش‌آموزان متعلق به نسل بومر، پیش از آن‌که به تابستان آخرین سال دبیرستان برسند، گواهینامه می‌گرفتند؛ ولی در حال حاضر، بیش از یک چهارم از نوجوانان تا پایان دبیرستان رغبتی به دریافت گواهینامه نشان نمی‌دهند. بسیاری از آن‌ها، معتقدند پدر و مادرشان راننده خوبی هستند و دریافت گواهینامه ضرورت چندانی برایشان ندارد.

یک دانشجوی 21 ساله در سن دیگو به من گفت: «پدر و مادرم بدون هیچ‌ شکایتی من را با خودرو به همه‌جا می‌بردند؛ بنابراین من هیچ‌گاه از نظر رفت‌وآمد با مشکل مواجه نشده‌ بودم؛ تا این‌که یک روز مادرم گفت دیگر نمی‌تواند هر روز من را به مدرسه ببرد و خودم باید گواهینانه بگیرم.» او شش ماه بعد از تولد 18 سالگی، نسبت به دریافت گواهینامه رانندگی اقدام کرد.

من گفتگوهای متعددی با نوجوانان داشته‌ام و اغلب آن‌ها، اعلام کرده‌اند تنها به علت شکایت والدینشان، نسبت به دریافت گواهینامه اقدام کرده‌اند. چنین موضوعی حتی به فکر نوجوانان نسل‌های قبلی هم نمی‌رسید.

استقلال رایگان به دست نمی‌آید، اگر می‌خواهید مستقل زندگی کنید، باید در جیبتان پول داشته باشید و بتوانید از پس پرداخت هزینه‌ نوشیدنی‌ها و قبوض گاز بربیایید. در عصرهای گذشته، تعداد کودکانی که کار می‌کردند، زیاد بود. برخی از آن‌ها مشتاق بودند پول دربیاورند و در آزادی زندگی کنند، برخی دیگر، توسط والدینشان به کار کردن تشویق می‌شدند تا از همان سنین پایین، به ارزش هر یک دلار پی ببرند. اما نوجوانان نسل آی روی خوشی به کار کردن و مدیریت پولشان نشان نمی‌دهند.

در اواخر دهه 70 میلادی، 77 درصد از دانش‌آموزان سال آخر دبیرستان، در کنار رفتن به مدرسه، کار هم می‌کردند؛ ولی در اواسط دهه 2010 میلادی، این آمار به 55 درصد رسید. همچنین تعداد کلاس‌ هشتمی‌هایی که کار می‌کنند و پول می‌گیرند، طی این مدت 50 درصد کاهش پیدا کرده است. این کاهش آمار در دوران رکود اقتصادی شتاب بیشتری گرفت، ولی اکنون که رکود را پشت سر گذاشته‌ایم و فرصت‌های شغلی مناسبی برای نوجوانان ایجاد شده، هنوز هم آمار اشتغال نوجوانان آن‌طور که باید و شاید افزایش پیدا نکرده است.

لازم به ذکر است شانه‌ خالی کردن نوجوانان از به عهده گرفتن مسئولیت‌های بزرگسالی، پدیده‌ای نیست که از نسل آی شروع شده باشد. متولدین نسل ایکس در دهه 1990، اولین کسانی بودند که پیروی از شاخص‌های سنتی رسیدن به دوران بزرگسالی را به تعویق انداختند. جوان‌ترهای متعلق به نسل ایکس، به همان اندازه بومرها نوشیدنی الکلی مصرف می‌کردند، رانندگی می‌کردند و قرار می‌گذاشتند؛ همچنین آمار رابطه جنسی و تولد فرزند نیز در بین آن‌ها زیاد بود؛ اما متولدین نسل ایکس بعد از پشت سر گذاشتن سنین نوجوانی، دیرتر از بومرها ازدواج کردند و مشغول به کار شدند.

متولدین نسل ایکس، فاصله بین بازه‌های زمانی تعیین شده برای سنین نوجوانی را افزایش دادند؛ آن‌ها فرآیند رسیدن به سن بلوغ را زودتر از نسل‌های قبلی خود آغاز کردند و دیرتر از آن‌ها به یک بزرگسال کامل تبدیل شدند. وقتی رفتار نوجوانان نسل هزاره و نسل آی را بررسی می‌کنیم، می‌بینیم بازه زمانی رسیدن به دوره بزرگسالی کوتاه‌تر شده است و تنها دلیل آن، به تاخیر افتادن زمان آغاز فرآیند بلوغ است. نوجوانان 18 ساله امروزی، از نظر داشتن رفتارهایی مانند نوشیدن، قرار گذاشتن و سپری کردن وقت بدون نظارت والدین، مانند 15 ساله‌های نسل قدیم رفتار می‌کنند؛ 15 ساله‌های امروز نیز به 13 ساله‌های قدیم شباهت دارند. در حال حاضر، سنین کودکی افراد تا دوران دبیرستان آن‌ها ادامه پیدا می‌کند.


اهمیت ندادن نسل آی به کار کردن و پول درآوردن


چرا نوجوانان امروز فرآیند به عهده گرفتن مسئولیت‌ها و تجربه لذت‌های بزرگسالی را به تعویق می‌اندازند؟ تغییرات اقتصادی و تحولاتی که در شیوه فرزندپروری اتفاق افتاده، نقش مهمی در شکل‌گیری این فرآیند ایفا می‌کند. در اقتصاد اطلاعاتی امروز، داشتن تحصیلات عالیه ارزش بیشتری پیدا کرده و تجربه کاری زودهنگام اهمیت خود را از دست داده است؛ به همین دلیل والدین کودکانشان را تشویق می‌کنند به جای سر کار رفتن، در خانه بمانند و درس بخوانند. به نظر می‌رسد نوجوانان هم از این توافق خانه‌نشینی استقبال کرده‌اند، دلیل استقبال نوجوانان این نیست که در خانه می‌مانند و درس می‌خوانند، بلکه به لطف تکنولوژی، زندگی اجتماعی آن‌ها در گوشی تلفن همراهشان خلاصه شده و لزومی برای ترک خانه احساس نمی‌کنند. آن‌ها برای این‌که با دوستانشان وقت بگذرانند، نیازی به بیرون آمدن از خانه ندارند.

اگر نوجوانان امروز اهل زحمت کشیدن و درس خواندن بودند، نتایج فعالیت‌های آن‌ها در داده‌ها منعکس می‌شد. طبق آمار منتشر شده، دانش‌آموزان سال هشتم، دهم و دوازدهم متعلق به دهه 2010، در مقایسه با نوجوانان نسل ایکس در اوایل دهه 1990، زمان کمتری به انجام تکالیف خانگی اختصاص می‌دهند.

سال‌آخری‌هایی که یک دوره چهارساله کالج را پیش رو دارند، همانقدر تکالیف درسی انجام می‌دهند که نسل‌های قبل آن‌ها انجام می‌دادند. مدت زمانی که دانش‌آموزان سال آخری به فعالیت‌هایی مانند ورزش کردن، تمرین کردن و رفتن به انجمن‌های دانش‌آموزی اختصاص می‌دهند، طی سال‌های اخیر تغییراتی داشته است. همان‌گونه که پیش‌تر اشاره کردیم، نوجوانان نسل امروز به کار کردن و پول درآوردن نیز چندان اهمیت نمی‌دهند، بنابراین می‌توان نتیجه گرفت نوجوانان نسل آی در مقایسه با نوجوانان نسل ایکس، اوقات فراغت بیشتری در اختیار دارند.

آن‌ها این اوقات فراغت را چگونه می‌گذرانند؟ پاسخ روشن است؛ به اتاقشان می‌روند و در یک وضعیت روحی نه چندان مناسب، با اپلیکیشن‌های گوشی تلفن همراه خودشان را مشغول می‌کنند.

تاثیر گوشی‌های تلفن همراه بر نوجوانان

رابطه بین استفاده از تلفن‌های هوشمند همراه و احساس تنهایی و افسردگی


یکی از اتفاقات ناخوشایند نسل آی این است که زمان بیشتری را زیر سقف خانه و همراه با والدینشان سپری می‌کنند، ولی در مقایسه با نوجوانان نسل‌های قبل‌تر، رابطه کیفی نزدیک‌تری با والدین ندارند. آتنا به من گفت: «من رفتار دوستانم را با خانواده‌هایشان دیده‌ام، آن‌ها زیاد با هم حرف نمی‌زنند. دوستانم وقتی پای تلفن با اعضای خانواده‌شان صحبت می‌کنند، فقط می‌گویند: باشه، باشه بابا اصلا هر چی تو بگی! آن‌ها زیاد به خانواده‌شان اهمیت نمی‌دهند.»

آتنا نیز مانند همسالانش استاد این است که به والدینش بی‌توجهی کرده و روی تلفن همراهش تمرکز کند. او بیشتر تابستان را به وقت‌گذارنی با دوستانش می‌گذارند؛ تقریبا تمامی این وقت‌گذرانی به ارسال متن به یکدیگر و گفتگو در اسنپ‌چت خلاصه می‌شود. آتنا اشاره کرد: «من بیشتر از این‌که به شکل واقعی با افراد ارتباط داشته باشم، از طریق گوشی تلفن همراه با آن‌ها گفتگو می‌کنم. تختخواب من دیگر تقریبا به بخشی از بدنم تبدیل شده است.»

در این مورد هم آتنا، نمونه‌ای از نوجوانان معمولی عصر حاضر به شمار می‌رود. بین سال‌های 2000 الی 2015، تعداد نوجوانانی که تقریبا هر روز با دوستانشان دور هم جمع می‌شوند، بیش از 40 درصد کاهش یافته است. این کاهش در سال‌های اخیر شیب تندتری به خود گرفته است. این امر صرفا بدان معنی نیست که افراد کم‌سن‌وسال کمتر به مهمانی می‌روند؛ بحث سر این است که آن‌ها زمان کمتری را به بیرون رفتن با دوستانشان اختصاص می‌دهند. نوجوانان نسل‌های قبل، از بچه‌مثبت‌ها گرفته تا شروشیطان‌ها و دانش‌آموزان فقیر و ثروتمند، همگی بیرون می‌رفتند و با هم وقت می‌گذراندند. امروزه، فضاهای مجازی قابل دسترس از طریق اپلیکیشن‌ها و وب، جای زمین‌های اسکیت، میدان‌های بسکتبال و استخرها را گرفته‌اند.

شاید تصور کنید رفتن به فضاهای جدید نوجوانان را خوشحال می‌کند و آن‌ها زمان زیادی را در این فضاهای جدید سپری می‌کنند؛ اما داده‌های استخراج شده، خلاف این موضوع را نشان می‌دهد. نظرسنجی مانیتورینگ د فیوچر با سرمایه موسسه ملی مبارزه با مواد مخدر و در سطح کل کشور انجام گرفته است. برای انجام این نظرسنجی، از سال‌ 1975 به بعد، هر سال از دانش‌آموزان سال دوازدهمی بیش از هزار سوال پرسیده شد؛ همچنین از سال 1991 به بعد، دانش‌آموزان سال هشتمی و دهمی نیز مورد پرسش قرار گرفتند.

در این نظرسنجی از نوجوانان پرسیده شد تا چه حد احساس خوشحالی می‌کنند و چه میزان از اوقات فراغت خود را به فعالیت‌هایی غیر از تماشای صفحات نمایش اختصاص می‌دهند؛ تمرینات و تعاملات اجتماعی بین فردی نمونه‌هایی از این فعالیت‌ها هستند؛ در سال‌های اخیر پرسشی اضافه شده بود با این مضمون که چند درصد از زمان اوقات فراغتشان را در شبکه‌های اجتماعی، به ارسال پیام متنی و وب‌گردی سپری می‌کنند. نتایج کاملا مشخص هستند: نوجوانانی که بیش از حد میانگین، خودشان را با صفحه نمایش مشغول می‌کنند، در مقایسه با بقیه احساس خوشحالی کمتری دارند. همچنین آن دسته از نوجوانانی که بیش از حد میانگین، به انجام فعالیت‌هایی غیر از چرخ‌زدن در وب و شبکه‌های اجتماعی می‌پردازند، خوشحال‌تر هستند.

هیچ استثنایی وجود ندارد. هر فعالیتی که به صفحه نمایش وابسته باشد، به کاهش حس خوشحالی می‌انجامد و تمامی فعالیت‌های غیرمرتبط با صفحه نمایش، حس خوشحالی را در فرد زنده می‌کنند. سال هشتمی‌هایی که بیش از 10 ساعت از هفته در شبکه‌های اجتماعی فعالیت می‌کنند، در مقایسه با افرادی که ساعت‌های کمتری را در این فضا سپری می‌کنند، 56 درصد بیشتر احساس غمگین بودن، دارند. مسلما 10 ساعت در هفته خیلی زیاد است؛ ولی گروهی که 6 الی 9 ساعت از هفته را در شبکه‌های اجتماعی می‌گذرانند نیز 47 درصد غمگین‌تر از افرادی هستند که کمتر از این شبکه‌ها استفاده می‌کنند. در مورد فعالیت‌های مرتبط با تعاملات بین فردی، عکس این موضوع صادق است. احساس غمگین بودن در کسانی که بیشتر از زمان متوسط، با دوستانشان تعامل بین فردی برقرار می‌کنند، به نسبت گروهی که کمتر از زمان متوسط با دوستانشان بیرون می‌روند، 20 درصد کمتر است.

هر چه نوجوانان بیشتر به صفحه نمایش خیره شوند، به همان اندازه احتمال بروز علائم افسردگی در آن‌ها بیشتر خواهد بود.

اگر بخواهیم بر اساس این نظرسنجی، نصحیتی به نوجوانان بکنیم تا شادتر زندگی کنند، بی هیچ برو و برگرد باید بگوییم: گوشی تلفن همراهتان را روی زمین بگذارید، لپ‌تاپ‌هایتان را خاموش کنید و کارهایی را انجام دهید که نیازی به نگاه کردن به صفحه نمایش نداشته باشند.

لازم به ذکر است این تحلیل‌ها صراحتا ثابت نمی‌کنند که نگاه کردن به صفحه نمایش باعث غمگین شدن می‌شود، بلکه ممکن است گویای این حقیقت باشند که نوجوانان غمگین، وقت بیشتری را در فضای آنلاین سپری می‌کنند. با این حال، تحقیقاتی که به تازگی انجام گرفته‌اند، نشان می‌دهند استفاده از صفحات نمایش و مخصوصا شبکه‌های اجتماعی، به طور مستقیم باعث غمگین شدن افراد می‌شود.


نسلی تنها و ازهم‌گسیخته


در یک تحقیق، از دانشجویانی که صفحه فیسبوک دارند، خواسته شد در یک دوره دوهفته‌ای، از طریق تلفن همراهشان به سوالات چند نظرسنجی کوتاه پاسخ بدهند. در طول روز، پنج لینک به صورت پیام متنی به آن‌ها فرستاده می‌شد و آن‌ها باید در مورد حالی که داشتند و مدت زمانی که در فیسبوک گذارنده بودند، گزارش می‌دادند. نتیجه این شد: هر دانشجویی که بیشتر از فیسبوک استفاده می‌کرد، بیشتر دچار احساس غم و ناراحتی می‌شد؛ اما احساس ناراحتی، مستقیما باعث بالا رفتن آمار استفاده از فیسبوک نشده بود.

سایت‌های شبکه‌های اجتماعی، از قبیل فیسبوک، با این وعده به زندگی ما راه پیدا کردند که ما را به دوستانمان وصل کنند. اما تصویری که داده‌ها از نوجوانان نسل آی به ما می‌دهند، تصویر نسلی تنها و ازهم‌گسیخته است. نوجوانانی که هر روز به سایت‌های شبکه‌های اجتماعی سر می‌زنند، ولی دوستانشان را خیلی کمتر می‌بینند، بیشتر این جملات را به زبان می‌آورند: «بیشتر وقت‌ها احساس تنهایی می‌کنم.»، «احساس می‌کنم کنار گذاشته شده‌ام» و «اغلب اوقات آرزو می‌کنم کاش دوستان خوب بیشتری داشتم.» احساس تنهایی نوجوانان، در سال 2013 به اوج خود رسید و از آن زمان تاکنون، روند نزولی نداشته است.

شاید تصور کنید کودکانی که بیشتر آنلاین هستند، در زندگی واقعی، تنهاتر از کودکانی هستند که زمان آنلاین بودن کمتری دارند، در حالی که این‌طور نیست. نوجوانانی که بیشتر در شبکه‌های اجتماعی پرسه می‌زنند، به طور میانگین وقت بیشتری را با دوستانشان می‌گذرانند. نوجوانانی که اجتماعی‌تر هستند، هم در دنیای واقعی و هم در فضای مجازی بیشتر تعامل برقرار می‌کنند؛ در مقابل نوجوانانی که در دنیای واقعی علاقه چندانی به اجتماعی بودن ندارند، در فضای مجازی نیز زیاد پرشور ظاهر نمی‌شوند. اما به طور کلی، نسلی که در آن، نوجوانان زمان زیادی از روزشان را پای گوشی‌های تلفن هوشمند می‌گذرانند و در دنیای واقعی تعامل بین فردی کمتری برقرار می‌کنند، نسل تنهایی خواهد بود.

در مورد افسردگی نیز همین روند صادق است. بی‌تردید می‌توان ادعا کرد فعالیت‌های مرتبط با صفحه نمایش، در افسردگی اثرگذار هستند؛ هر چه نوجوانان زمان بیشتری را به تماشای صفحات نمایش مختلف بگذرانند، به همان اندازه احتمال بروز علائم افسردگی در آن‌ها بیشتر خواهد بود. آن دسته از نوجوانان سال هشتمی که جزو کاربران پروپاقرص شبکه‌های اجتماعی هستند، 27 درصد بیشتر از بقیه در معرض ریسک ابتلا به افسردگی قرار می‌گیرند. در مقابل، در گروه نوجوانانی که ورزش می‌کنند، فعالیت‌های مذهبی انجام می‌دهند یا به طور متوسط، بیشتر از همسالانشان برای انجام تکالیف درسی وقت می‌گذارند، آمار ابتلا به افسردگی به شکل چشمگیری کمتر است.

نوجوانانی که بیش از سه ساعت در روز از وسایل الکترونیکی استفاده می‌کنند، 35 درصد بیشتر از بقیه دست به اقدامات مرتبط با خودکشی می‌زنند. از جمله این اقدامات می‌توان به تهیه برنامه مشخص برای انجام خودکشی اشاره کرد. این آمار در مورد تماشای تلویزیون، به شکل قابل‌توجهی پایین‌تر است. یک مجموعه داده دیگر وجود دارد که مستقیما به افزایش انزوا در بین نوجوانان اشاره ندارد، ولی به شکل حیرت‌آوری به آن مرتبط است. این مجموعه داده بدین شرح است: از سال 2007 به بعد، نرخ قتل در بین نوجوانان روند کاهشی داشته، ولی نرخ خودکشی با افزایش روبرو بوده است. از آن‌جایی که نوجوانان زمان کمتری را در کنار هم می‌گذرانند، طبیعی است که به جای قتل یکدیگر، احتمال خودکشی در بین آن‌ها بیشتر شده باشد. در سال 2011، برای اولین بار طی 24 سال گذشته، نرخ خودکشی نوجوانان از نرخ آدمکشی در بین آن‌ها سبقت گرفت.

عوامل زیادی در افسردگی و خودکشی نقش دارند؛ ولی استفاده بیش از اندازه از تکنولوژی، هنوز به طور مشخص به عنوان یکی از عوامل اصلی شناخته نشده است. از یک طرف، در دهه 1990 میلادی که هنوز خبری از گوشی‌های تلفن همراه هوشمند نبود، آمار خودکشی در بین نوجوانان بیشتر از امروز بود. از طرف دیگر، در حال حاضر آمریکایی‌ها چهار برابر بیشتر از قبل، برای درمان افسردگی‌های حاد دارو استفاده می‌کنند و این نوع افسردگی، با خودکشی رابطه مستقیم دارد.


ارتباط بین گوشی‌های تلفن هوشمند و بروز تنش عصبی بین نوجوانان


یکی از نگرانی‌هایی که نوجوانان در این مقطع سنی تجربه می‌کنند، احساس کنار گذاشته شدن است. متصل بودن شبانه‌روزی به رسانه‌های اجتماعی، می‌تواند این نگرانی را تشدید کند. نوجوانان امروز کمتر به مهمانی می‌روند و زمان کمتری به تعامل بین فردی اختصاص می‌دهند. آن‌ها زمانی هم که دور هم جمع می‌شوند؛ مدام گوشی به دست دارند و خاطرات هر لحظه را در اسنپ‌چت، اینستاگرام و فیسبوک ثبت می‌کنند. بدین ترتیب، کسانی که به دورهمی دعوت نشده باشد، از این موضوع کاملا آگاه می‌شوند.

در نتیجه این روند، تعداد نوجوانانی که احساس کنار گذاشته شدن می‌کنند، به بیشترین مقدار خود طی سال‌های گذشته رسیده است. درست مثل بالا رفتن آمار احساس تنهایی در بین نوجوانان، حس کنار گذاشته شدن هم با نرخی سریع و چشمگیر، رو به افزایش است.

روند مذکور در بین دخترها بیشتر از پسرها رواج دارد. تعداد دخترهایی که در سال 2015 احساس کنار گذاشته شدن داشته‌اند، در مقایسه با سال 2010 میلادی، 48 درصد بیشتر شده است. این آمار در مورد پسرها 27 درصد است. دخترها بیشتر از پسرها به شبکه‌های اجتماعی سر می‌زنند؛ همین امر باعث می‌شود با دیدن تصاویر دوستان و همکلاسی‌هایشان که کنار همدیگر جمع شده‌اند، احساس تنهایی و کنار گذاشته شدن به آن‌ها دست بدهد. شبکه‌های اجتماعی از نوجوانانی که در آن‌ها پست می‌گذراند، مالیات روانی دریافت می‌کنند. این مالیات شامل انتظار دلهره‌آور برای دریافت لایک و نظرات است. آتنا به من گفت: «زمانی که تصویری در اینستاگرام پست می‌کنم، نگران می‌شوم که مردم در مورد من چه فکر می‌کنند و چه حرف‌هایی خواهند زد. بعضی وقت‌ها که یکی از عکس‌هایم به اندازه کافی لایک نمی‌شود، احساس ناراحتی می‌کنم.»

دخترهای نوجوان امروز، بیشتر از پسرها دچار علائم افسردگی می‌شوند. بین سال‌های 2012 تا 2015، آمار علائم مرتبط با افسردگی در بین پسرها 21 درصد و در بین دخترها، 50 درصد افزایش پیدا کرده است. شیوع خودکشی نیز در میان دختران بیشتر از پسران است. درست است که آمارها در هر دو جنس روند صعودی دارند، ولی بین سال‌های 2007 تا 2015، تعداد دختران 12 الی 14 ساله‌ای که خودکشی کرده‌اند، سه برابر شده است. این آمار در مورد پسرها دو برابر است. پسرها از روش‌های مرگ‌آورتری برای خودکشی استفاده می‌کنند، به همین دلیل، آمار خودکشی پسران در مقایسه با دختران بیشتر است؛ ولی دخترها کم‌کم در حال کمتر کردن این فاصله هستند.

 یکی از اثرات بسیار بد فضای مجازی برای دختران نوجوان این است که آن‌ها بیشتر از پسران در معرض آزار و اذیت‌های سایبری قرار دارند. پسرها بیشتر به صورت فیزیکی همدیگر را آزار می‌دهند و برای هم قلدری می‌کنند، ولی دخترها این کار را از طریق تضعیف ارتباطات و وضعیت اجتماعی قربانی انجام می‌دهند. رسانه اجتماعی این فرصت را برای دختران دبیرستانی فراهم می‌کند که رفتار خشونت آمیز انجام دهند و بیست و چهار ساعت شبانه‌روز، وجهه عمومی دختران دیگر را خراب کرده و آن‌ها را از حضور در جمع‌هایشان منع کنند.

شرکت‌های ارائه‌دهنده شبکه‌های اجتماعی، از این مشکلات آگاه هستند و تا حدودی، تلاش کرده‌اند جلوی آزار و اذیت سایبری را بگیرند؛ اما حداقل چیزی که می‌توانم بگویم، این است که آن‌ها انگیزه‌های پیچیده‌تری برای اقداماتشان دارند. یکی از اسناد فاش شده فیسبوک، نشان می‌دهد این شرکت به تبلیغ‌کنندگانش آموزش می‌داده تا وضعیت احساسی نوجوانان را بر اساس رفتار آن‌ها در سایت، مورد ارزیابی قرار دهند. فیسبوک همچنین از تبلیغ‌کنندگانش خواسته بود لحظه مشخصی که در آن، نوجوانان به تقویت اعتماد به نفس نیاز دارند را شناسایی کنند. این شرکت صحت اسناد فاش‌شده را تایید کرده، ولی ارائه پیشنهاد برای استفاده از «ابزار برای هدف قرار دادن افراد بر اساس وضعیت احساسی‌شان» را رد کرده است.


رابطه بین استفاده از گوشی تلفن همراه و بروز اختلال در خواب


در جولای سال 2014، یک دختر 13 ساله اهل تگزاس شمالی از خواب بیدار شد و احساس کرد بوی سوختگی به مشامش می‌رسد. تلفن همراه او به شدت داغ شده و ذوب شده بود. رسانه‌های ملی به سرعت این اخبار را تحت پوشش قرار دادند، مردم را ترساندند و نوشتند ممکن است گوشی تلفن همراه شما نیز خود به خود منفجر شود. برای منی که این اخبار را شنیدم، آتش گرفتن گوشی تلفن همراه چندان جذاب نبود؛ آن‌چه بیش از همه مایه حیرت من شد، این بود که چرا یک نفر باید با تلفنش بخوابد؟ به هر حال، زمانی که خواب هستید، نمی‌توانید به گشت‌وگذار در وب بپردازید. جدای از آن، چه کسی پیدا می‌شود که در فاصله چند اینچی از یک تلفن پر سر و صدا، خوابی عمیق داشته باشد؟

در مورد این موضوع کنجکاو شدم و از دانشجویان دوره لیسانسم در دانشگاه ایالتی سن دیگو پرسیدم به هنگام خواب چه کاری با تلفن همراهشان انجام می‌دهند. در پاسخ‌هایی که دریافت کردم، نشانه‌هایی از وسواس و دلبستگی شدید دیده می‌شد.

تقریبا همه آن‌ها گفتند موبایل را زیر بالش، روی تشک و یا محلی قرار می‌دهند که در دسترسشان باشد. آن‌ها درست قبل از خواب، شبکه‌های اجتماعی را چک می‌کنند و صبح، بلافاصله بعد از بیدار شدن، گوشی تلفن همراهشان را به دست می‌گیرند. به گفته خودشان، آن‌ها از تلفن همراه به عنوان ساعت هشدار صبحگاهی استفاده می‌کنند و چاره‌ای جز به دست گرفتن آن ندارند. تلفن همراه آن‌ها، آخرین چیزی بود که قبل از خواب می‌دیدند؛ بعد از بیدار شدن هم اولین چیزی که می‌دیدند، گوشی تلفن همراه بود. آن‌ها گفتند وقتی نیمه شب از خواب بیدار می‌شوند، تلفن همراهشان را چک می‌کنند. برخی از آن‌ها حتی از کلمه اعتیاد نیز استفاده کردند.

یکی از دانشجویان در مورد نگاه کردن به گوشی تلفن همراه در تختخواب گفت: «می‌دانم که نباید این کار را انجام بدهم، ولی نمی‌توانم جلوی خودم را بگیرم.» بقیه تلفن همراه را به عنوان بخشی از اعضای بدنشان توصیف کردند و حتی نقش معشوق را نیز به آن داده بودند. یک نفر گفت: «وقتی هنگام خواب تلفن همراهم نزدیک به خودم باشد، احساس راحتی می‌کنم.»

شاید از قرار دادن تلفن همراه در کنار تختخوابتان احساس راحتی داشته باشید، ولی بهتر است بدانید همین تلفن همراه، باعث ایجاد اختلال در خواب نوجوانان می‌شود. بسیاری از نوجوانان، اغلب شب‌ها کمتر از هفت ساعت می‌خوابند. متخصصان خواب معتقدند نوجوانان هر شب باید نزدیک به 9 ساعت بخوابند. نوجوانی که کمتر از هفت ساعت خوابیده باشد، به شدت دچار علائم محرومیت از خواب می‌شود. بین سال‌های 1991 تا 2015 آمار نوجوانانی که دچار بیماری محرومیت از خواب شده‌اند، با افزایشی 57 درصدی همراه بوده است. تعداد نوجوانانی که هر شب هفت ساعت کامل می‌خوابند، بین سال‌های 2012 تا 2015، یعنی طی تنها چهار سال، 22 درصد کاهش داشته است.

به نظر می‌رسد این کاهش ساعات خواب از زمان خاصی آغاز شده است؛ بله، از همان زمان که اکثر نوجوانان صاحب گوشی تلفن هوشمند شدند، ساعات خواب آن‌ها کمتر شد. دو نظرسنجی مختلف که در سطح ملی انجام گرفته‌اند، نشان می‌دهند احتمال رسیدن ساعات خواب به کمتر از هفت ساعت، در نوجوانانی که بیش از سه ساعت از روزشان را پای دستگاه‌های الکترونیکی سپری می‌کنند، 28 درصد بیشتر از نوجوانانی است که روزانه، کمتر از سه ساعت با این دستگاه‌ها کار می‌کنند. بر اساس این نظرسنجی‌ها، نوجوانانی که هر روز به سایت‌ شبکه‌های اجتماعی سر می‌زنند، 19 درصد بیشتر از بقیه دچار بیماری محرومیت از خواب می‌شوند.

یک فراتحلیل که روی میزان استفاده کودکان از دستگاه‌های الکترونیکی انجام گرفت، به نتایج مشابهی منجر شد: در کودکانی که بلافاصله قبل از رفتن به رختخواب از دستگاه‌های رسانه‌ای استفاده می‌کنند، احتمال کاهش ساعات خواب بیشتر است. این کودکان بیش از بقیه در معرض عوارضی همچون کاهش کیفیت خواب قرار دارند و دو برابر بیشتر از بقیه احتمال دارد که در طول روز به خواب بروند.

کودک نوپای من، هنوز به سنی نرسیده که درست راه برود، ولی با اعتماد به نفسی بالا آی‌پد به دست می‌گیرد و انگشتش را روی آن به این سو و آن سو می‌کشد.

این طور که به نظر می‌رسد، دستگاه‌های الکترونیکی و شبکه‌های اجتماعی از قدرت خارق‌العاده‌ای برای ایجاد اختلال در خواب برخوردار هستند. نوجوانانی که بیشتر از آمار میانگین، کتاب و مجله می‌خوانند، کمتر دچار محرومیت از خواب می‌شوند. یکی از دلایل این است که مطالعه کردن به آن‌ها کمک می‌کند راحت‌تر به خواب بروند، دلیل دیگر آن است که نوجوانان در هنگام خواب، کتاب را کنار می‌گذارند و با آرامش بیشتری به خواب می‌روند. تماشای طولانی‌مدت تلویزیون، تاثیر ضعیفی در کاهش ساعات خواب دارد، ولی تلفن‌های هوشمند جذابیت بالایی دارند، به همین دلیل نوجوانان به راحتی نمی‌توانند از آن دل بکنند و به خواب بروند.

محرومیت از خواب عوارض بی‌شماری در پی دارد. از جمله این عوارض می‌توان به تضعیف سطح تفکر و استدلال، مستعد شدن برای بیماری، افزایش وزن و بالا رفتن فشار خون اشاره کرد. وضعیت روحی فرد در هر لحظه نیز می‌تواند تحت تاثیر محرومیت از خواب قرار بگیرد: بدین معنا که اگر ساعات خواب افراد کافی نباشد، احتمال ابتلای آن‌ها به افسردگی و اضطراب بیشتر می‌شود.

در این مورد نیز ردیابی دقیق رابطه بین علت و معلول کار سختی است. آیا گوشی‌های تلفن هوشمند باعث کاهش ساعات خواب می‌شوند و این موضوع موجب ابتلای فرد به افسردگی می‌شود یا استفاده از تلفن همراه است که باعث افسرده شدن فرد می‌شود و این افسردگی، در ساعات خواب اختلال ایجاد می‌کند؟ شاید هم فاکتورهای دیگری وجود دارند که در افزایش آمار ابتلا به بیماری محرومیت از خواب و افسردگی نقش دارند. به هر روی، تلفن‌های همراه هوشمند ردپای شرورانه‌ای در این میان از خود به جای گذاشته‌اند.


جمع‌بندی


رابطه بین افسردگی و گوشی‌های تلفن همراه به اندازه‌ای قوی است که کارشناسان را مجاب کند از والدین بخواهند جلوی استفاده کودکان از تلفن همراه را بگیرند. نیک بیلتون که یک نویسنده حوزه تکنولوژی است، گزارش داده است برخی از مدیران سیلیکون ولی نیز اجازه نمی‌دهند فرزندانشان برای مدت طولانی با تلفن همراه مشغول شوند. حتی استیو جابز که نسل جدیدی از تلفن‌های هوشمند را به این جهان معرفی کرد نیز محدودیت‌هایی برای استفاده از این دستگاه‌ها برای فرزندانش تعریف کرده بود.

مشکل فقط به این موضوع خلاصه نمی‌شود که کودکان چگونه دوران نوجوانی خود را پشت سر خواهند گذاشت؛ مساله اینجاست که حضور مداوم تلفن‌های هوشمند در زندگی کودکان، روی بزرگسالی آن‌ها هم تاثیر می‌گذارد. حدود نیمی از افرادی که یک دوره افسردگی را پشت سر گذاشته‌اند، دوباره این احساس را در زندگی خود تجربه می‌کنند. نوجوانی، زمانی کلیدی برای توسعه مهارت‌های اجتماعی است و هر چه کودکان زمان کمتری را به صورت رو در رو با دوستانشان سپری کنند، فرصت کمتری برای یادگیری این مهارت در اختیار خواهند داشت. در دهه‌های آینده، ممکن است با بزرگسالانی روبرو شویم که شکلک مناسب هر وضعیت را می‌شناسند، ولی نمی‌دانند چگونه باید با صورتشان نسبت به آن وضعیت واکنش نشان دهند.

با نسلی از کودکان روبرو هستیم که عادت کرده‌اند در هر لحظه از شبانه‌روز دست به گوشی باشند؛ به همین دلیل، خواسته‌ای غیرمنطقی است اگر از والدین بخواهیم میزان استفاده تکنولوژی توسط فرزندانشان را محدود کنند.

من خودم سه دختر دارم که به ترتیب در سال‌های 2006، 2009 و 2012 به دنیا آمده‌اند. آن‌ها هنوز به اندازه‌ای بزرگ نشده‌اند که ویژگی‌های نوجوانان نسل آی را از خودش نمایش بدهند، ولی در همین سنین کم هم شاهد هستم که رسانه‌های جدید در زندگی آن‌ها جا پیدا کرده‌اند. کودک نوپای من، هنوز به سنی نرسیده که درست راه برود، ولی با اعتماد به نفسی بالا آی‌پد به دست می‌گیرد و انگشتش را روی آن به این سو و آن سو می‌کشد. دختر 6 ساله من از من می‌خواهد برایش گوشی تلفن همراه بخرم. همچنین تصادفی شنیده‌ام کودک 9 ساله‌ام در مورد اپلیکیشن جدیدی که برای مطالعه دروس سال چهارم است، صحبت می‌کند.

والدین امروز خیلی سخت می‌توانند گوشی تلفن همراه را از دست فرزندانشان بیرون بکشند؛ والدین نکته‌سنج نسل ما نیز تلاش می‌کردند فرزندانشان را از پای تلویزیون بلند کنند تا بیرون بروند و هوایی تازه کنند، اما امروزه، والدینی که بخواهند مدت زمان استفاده از تکنولوژی توسط فرزندانشان را محدود کنند، کار دشوارتری پیش رو خواهند داشت.

بهتر است به جای محدود کردن، نوجوانانمان را به استفاده مسئولانه از تلفن همراه ترغیب کنیم، همچنین اگر به مرور زمان، اهمیت میانه‌روی را به فرزندانمان آموزش بدهیم، بعد از مدتی شاهد تاثیرات مثبت این آموزش در میزان استفاده از گوشی تلفن همراه خواهیم بود.

استفاده از دستگاه‌های الکترونیکی به مدت بیشتر از دو ساعت در روز، تاثیرات مخرب قابل‌توجهی در سلامت ذهنی و ساعات خواب فرد می‌گذارد. هر نوجوان به طور متوسط دو ساعت و نیم از روزش را پای دستگاه‌های الکترونیکی می‌گذراند. تعریف مرزبندی‌های کوچک، می‌تواند کودکان را از افتادن در تله عادات مخرب در امان نگه دارد.

در گفتگوهایی که با نوجوانان داشته‌ام، مشاهده کرده‌ام که بعضی از آن‌ها قبول دارند استفاده مستمر از تلفن همراه، مشکلاتی را برایشان ایجاد کرده است؛ این موضوع امیدوارکننده است. آتنا به من گفت زمان‌هایی که به صورت رو در رو با دوستانش وقت می‌گذراند، بیشتر آن‌ها به جای نگاه کردن به او، با تلفن همراهشان مشغول می‌شوند. او می‌گوید: «من تلاش می‌کنم در مورد یک موضوع مشخص با آن‌ها حرف بزنم، ولی آن‌ها به من نگاه نمی‌کنند. سرشان یا به تلفن همراهشان گرم است یا به اپل واچ.»

از او پرسیدم: «وقتی می‌خواهی با کسی رو در رو صحبت کنی، ولی او به تو نگاه نمی‌کند، چه احساسی پیدا می‌کنی؟» او جواب داد: «این موضوع ناراحت‌کننده است. ناراحت می‌شوم. من می‌دانم که نسل پدر و مادرم این‌گونه نبوده‌اند. برخی اوقات در مورد موضوعی که برایم اهمیت داشته، با دوستانم صحبت کرده‌ام، ولی آن‌ها اصلا به حرفم گوش نداده‌اند.»

او تعریف کرد که یک بار با دوستش صحبت می‌کرده، ولی دوستش فقط سرگرم ارسال پیام متنی بوده است. او گفت: «من سعی می‌کردم در مورد خانواده‌ام و اتفاقات مهم روزمره با او حرف بزنم، ولی او فقط می‌گفت باشه، باشه، درست میگی. من گوشی را از دستش گرفتم و به سمت دیوار اتاقم پرتاب کردم.»

نتوانستم جلوی خنده‌ام را بگیرم و گفتم: «شنیده‌ام والیبال بازی می‌کنی، حتما بازوهایت قوی هستند.» او پاسخ داد: «بله»

منبع Theatlantic
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.