پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
اینهمه سودا مکن و جنگ مجوی
مینا والی، مدیرمسئول ماهنامه عصر تراکنش / نقش و کارکرد دولت در مسیر توسعه اقتصاد چیست؟ کسبوکارها چگونه رشد میکنند؟ چگونه میتوان زمینه رشد و آبادانی ایران را فراهم کرد و چرا معمولاً دولت در مسیر عکس نقشی که از او انتظار میرود حرکت میکند؟
1. سعدی در یکی از غزلهایش میگوید «ای رقیب اینهمه سودا مکن و جنگ مجوی / بَرکَنم دیده که من دیده از او بَرنَکنم». برای تعبیر این غزل و اشاره سعدی به «رقیب» و «او» در این بیت میتوان آسمان و زمین را به هم بافت و هر چیزی را میتوان جای رقیب گذاشت و جای او. میشود به یک داستان عاشقانه زمینی رسید و میتوان آنگونه که برخی میپسندند به داستانی آسمانی.
احتمالاً سعدی بزرگوار در آن زمان نگاهی به کسبوکار، دولت، قانون و قانونگذاری نداشته و به ذهنش هم نمیرسیده که کسی از این واژهها تعبیری کند متفاوت با آن چیزی که خودش در ذهن داشته و در همه این سالها در کلاسهای ادبیات تدریس شده است. منتها کمی که بیشتر فکر کنیم به این نتیجه میرسیم که سعدی استاد استفاده از واژهها بوده و هنر او این بود که با همین واژهها معنایی را منتقل کرده که فراتر از واژههای معمولاند. زیر این آسمان آبی هیچچیز تازهای نیست. زیر این آسمان آبی همیشه کسانی هستند که سوداگری میکنند و جنگجویی! کسانی که چوب لای چرخ میکنند و همیشه هم بودند عاشقانی که میخواهد نبینند دنیا را، اگر آنکه را باید ببینند نتوانند ببینند. زیر این آسمان آبی هیچچیز تازه نیست.
2. در همین غزل چند بیت پایینتر سعدی میگوید «شرط عقل است که مردم بگریزند از تیر». سعدی احتمالاً جزو شاعران ایرانی است که بهخوبی با بازار و کسبوکار و مهمتر از آن زندگی آشنا بوده است. سعدی پایش را روی زمین گذاشته و سعی میکند به افقهای دور نگاه کند.
نه اینکه ادای نگاه کردن به افقهای دور را دربیاورد. سعدی مصراع دوم همین بیت جواب خودش را میدهد: «من گر از دست تو باشد مژه برهم نزنم.» واقعیت این است که فعالیت در فضای کسبوکار فعالیتی منطقی است نه از روی احساس. منتها آن چیزی که پیشران این منطق است چیزی است از جنس احساس. گاهی وقتها گاهی لحظهها پیش میآید که نمیتوان ادامه داد. آنوقتها آن چیزی که میتواند محرک ادامه دادن باشد چیزی نیست جز از جنس احساس. هر کسی هم نامی بر آن نهاده است. یکی نام عشق بر آن گذاشته و دیگری نامی دیگر را پسندیده. برخی نام وطنپرستی را دوست دارند و برخی مفهوم خانواده و دیگری احساس دینی را. مهم این است که منطق هم بر مدار احساس میچرخد. منتها این باعث نمیشود که هر کسی که با احساس وارد میدانی میشود هر بیمنطقی را تحمل کند و چیزی نگوید.
3. خوشبختانه رسانهها در جهان علیرغم تمام کژکارکردهایی که دارند این کارکرد را دارند که مردم را نسبت بهحق و حقوقشان آشنا کردهاند. رسانهها کارکرد آموزشی دارند. البته برخی در این سالها بهاشتباه تعبیرهای متفاوتی از این کارکرد داشتند و سعی کردند از این نمد کلاهی برای خودشان ببافند. برخی سعی کردند بهنوعی این کارکرد را بستر استفاده از بیتالمال قرار دهند. یکی پشت بومیسازی پنهان شد و دیگری پشت فرهنگسازی. متأسفانه از این «چیزسازی» ها در این سالها به هیچکسی خیری نرسیده و فقط زمینه یغما فراهم شد و بیآبرویی موضوعی که دست روی آن گذاشته شد. وقتی صحبت از کارکرد آموزشی رسانهها میکنیم منظورمان این نیست که رسانهها کلاس درس هستند. متأسفانه این تعبیر بیشتر مدیران رسانهای و غیر رسانهای از کارکرد آموزش رسانهها بوده است.
این شده که این سالها برخی رسانهها را به تریبون تبدیل کردند و سعی کردند هر چیزی که در ذهنشان هست را به ذهنهای مردم منتقل کنند. نامهای مختلفی بر آن گذاشتند ازجمله فرهنگسازی. این در حالی است که در هیچ منبع معتبر علمی چنین مفهومی وجود ندارد. بحثهایی مانند فرهنگسازمانی و فرهنگ در جامعهشناسی وجود دارند اما هیچکدام نگفتهاند که میتوان فرهنگ «سازی» کرد. کاسبکاران بیشتر فرهنگ «بازی» کردند و موضوع مهمی به نام فرهنگ را وسیله کاسبی قرار دادند. اینکه میگوییم رسانهها میتوانند آموزش دهند یعنی هر چیزی که از رسانه پخش و منتشر میشود کارکرد آموزشی دارد نهفقط آن زمانی که رسانه میخواهد چیزی را آموزش دهد. یکی از سه کارکرد اصلی رسانه آموزش است. زمانی تصور میشد که مخاطب در برابر رسانه بیدفاع است و هر چیزی که از رسانه منتشر و پخش میشود بر مخاطب اثر میگذارد. بهمرور مفهومی به نام سواد رسانهای به وجود آمد و مخاطب فعال. مخاطب فعال حضور فعالی در برابر رسانه دارد و هر چیزی که میبیند الزاماً بر او تأثیر نمیگذارد.
مخاطب انتخابگر است و گاهی دقیقاً آن بخش از پیام را که فرستنده عمداً نفرستاده را دریافت میکند. سواد رسانهای هم شاخصی است که نشان میدهد یک فرد چقدر در برابر پیامهای رسانه پذیرا است و چقدر مقاوم. طبیعی است که تأثیر تبلیغات بازرگانی یک کالا بر یک کودک ۴ ساله بهاندازه یک فرد سیساله آشنا به رسانه نیست. کودک در برابر پیامها بدون حفاظ و دفاع است. به همین علت است که توصیه میشود کودکان تا حد ممکن کمتر در معرض پیامهای تبلیغاتی قرار گیرند.
آنها فرق درست و نادرست را نمیدانند و این پیامها بهمرور ذهن آنها را میسازند. وقتیکه ما صحبت از «فرهنگسازی» میکنیم درواقع یک فرایند همیشگی و پیوسته را تقلیل میدهیم به فرایندی مقطعی و کاسبکارانه. ذهن بهصورت پیوسته حتی در خواب تحت تأثیر پیامهای دوروبرش قرار دارد. زمانی بیشتر از ۸ نوع رسانه نداشتیم. الآن بیش از ۲۵۰ نوع رسانه داریم. اینهمه رسانه ۲۴ ساعت شبانهروز و ۷ روز هفته بدون حتی یکلحظه توقف در حال تولید پیام هستند. رسانهها به شکلهای مختلف در کنار ما و هرجایی که هستیم حضور دارند؛ بنابراین رسانهها پیوسته ما را بمباران میکنند. زمانی تصور میشد رسانه یک ظرف است که هر مظروفی را میپذیرد. بعداً مشخص شد که اینطور نیست. مکلوهان زمانی گفته بود که رسانه پیام است. این حرف او به این معنا بود که رسانه مستقل از پیامی که منتقل میکند هم خودش دارای پیام است.
به عبارتی اینکه کدام پیام در کدام رسانه بیان میشود خودش بار معنایی دارد. تلویزیون در بین رسانهها جزو مبتذلترین نوع رسانهها است و کتاب موثرترین آنها. مردم هم به رسانههای مبتذل بهصورت عادی بیشتر توجه میکنند. چون برای استفاده محتوای آن پیشنیازهای کمتری لازم است و انرژی کمتر. ابتدای این بند گفتم که «خوشبختانه رسانهها در جهان علیرغم تمام کژکارکردهایی که دارند این کارکرد را دارند که مردم را نسبت بهحق و حقوقشان آشنا کردهاند» و باز این حرف را تکرار میکنم. رسانهها باعث شدند که خیلیها از برج عاجشان پایین بیایند و برای کارهایشان توضیح دهند.
4. دولت و ساختار دولت در سالهای گذشته در ایران همیشه در برج عاج نشسته و نظارهگر تلاش و تکاپوی بخش خصوصی بوده است. وقتی صحبت از بخش خصوصی میکنیم منظورمان کسانی هستند که در حال فعالیت اقتصادی حلال و قانونی بدون استفاده از رانتهای قانونی و غیرقانونیاند. منظورمان از بخش خصوصی هر فرد و شرکت کوچک و بزرگی است که در سالهای گذشته بخشی از اقتصاد مملکت بر دوش آنها بوده است. منتها در همه این سالها بزرگترین بخشهای اقتصادی دست دولت بود. بهدرستی بزرگان نظام متوجه شدهاند که برای رشد اقتصادی چارهای نداریم جز تقویت بخش خصوصی واقعی. منتها در همه این سالها نهتنها بخش خصوصی واقعی مورد بیشترین آزار و اذیتها قرارگرفته بلکه همیشه به هر شکل ممکن نَفَس فعالان این بخش گرفتهشده است.
متأسفانه از سالهای دور پول و سرمایه در ایران بد دانسته شده و سرمایهداران زالوصفتانی معرفی شدند که خون مردم بیگناه را در شیشه میکنند. دولت هم فعال اقتصادی را مغازهداری دیده است که متعلق به صنف خاصی است و در محدوده خاص و محدودی فعالیت میکند. خوشبختانه در سالهای گذشته به لطف رشد فناوری کسبوکارهای خصوصی شکلگرفتهاند و این فرصت را داشتهاند که بزرگ شوند. در همه این سالها این نه از صدقهسری و لطف دولت بلکه به دلیل تلاش و کوشش خستگیناپذیر فعالان بخش خصوصی بوده است. خوشبختانه رشد رسانههای بخش خصوصی در سالهای گذشته به کمک فعالان اقتصادی آمده است. بهمرور این فعالانکه هیچوقت در رسانههای دولتی صدایی نداشتند صاحب صدا شدند و وقت انتخاب که فرا رسید مردم انتخاب کردند که به کدام صدا گوش کنند. اینها را باید به فال نیک گرفت.
5. در ماههای گذشته ورود بیدلیل برخی نهادهای دولتی مانند مرکز توسعه تجارت الکترونیکی و چند جای دیگر برای نظارت بر کسبوکارهای نوپای حوزه پرداخت صرفاً باعث ایجاد محدودیتهای فراقانونی برای فعالیتهای نوآورانه و کارآفرینانه شده است. برخی با توسل به بهانههای امنیتی فضای کسبوکارها را ناامن میکنند و فشار بیموردی بر توسعه وارد میکنند. اخیراً در اقدامی عجیب دولت به عرصه استخدام برای شرکتهای دانشبنیان هم ورود کرده که این از عجایب روزگار است. در این مدت بانک مرکزی بهدرستی تصمیم گرفته که با تدوین چارچوبهای فعالیت فضای فعالیت را روشن و منطقی گرداند.
برخی بدون داشتن حتی یک دلیل و نشانه روشن کسبوکارهای نوآورانه پرداخت را به ماجرای موسسههای مالی غیرمجاز ربط میدهند که این دو اساساً هیچ ارتباطی به هم ندارند. موسسههای مالی غیرمجاز درواقع همان کارکرد بانکهای موجود را داشتند بدون اینکه مسیر روشن و مشخص ایجاد بانک در کشور را طی کرده باشند و همه آنها وابسته به نهادهای قدرت بودند. کسبوکارهای نوآورانه فینتک در حال ایجاد مسیرهای تازه هستند و هیچکدام کاری که در حال حاضر انجام میشود را کپی نمیکنند و هیچکدام هم متصل به هیچ نهاد قدرتی نیستند. حالا چگونه میشود این دو را مقایسه کرد الله و اعلم.
6. مهمترین انتظار از حاکمیت این است که خط قرمزهای فعالیتهای نوآورانه را روشن و شفاف بیان کند. دولت باید روشن کند که چه فعالیتهایی غیرقانونی است. این کار دولت نیست که فعالیت قانونی را مشخص کند. دولت باید به این باور برسد که در برابر نوآوری هم نمیتواند مانع شود. همه آنکسانی که معتقدند کسبوکارهای نوآورانه پرداخت، زمینه جرم را فراهم میکنند خوب است به این سؤال پاسخ دهند که فرض کنیم این کسبوکارهای نوآورانه نباشند؛ آنها که اعمال مجرمانه انجام میدهند آیا نمیتوانند از طریق اسکناس و بسترهای الکترونیکی موجود کارشان را انجام دهند؟ دولت باید به صورت صریح و شفافت فعالیتهای غیرقانونی را مشخص کند نه این که بخواهد وارد این وادی شود که تشخیص دهد کدام کار قانونی است.
7. هفتمین بند را هم از سعدی وام میگیرم که میگوید «ما درین شهر غریبیم و درین ملک فقیر / به کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر». بگذارید این «تو» ازنظر ما سربلندی ایران و ایرانی باشد و بگذاریم آنها که دل در گروی ایران دارند برای آبادانی ایران تلاش کنند و با دست خودمان به دشمنان این آبوخاک کمک نکنیم.