پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
مرا یارای بودن نیست، تو یاری کن
هفته گذشته یکی از استارتآپهای فینتک ایران یعنی پیپینگ به دلیل «مسدودی دو درگاه اینترنتی به دستور واحد محترم نظارت شاپرک به دلیل نبود نماد الکترونیک» بهصورت موقت از دسترس خارج شد.
پیشازاین بارها در همین صفحه و جاهای دیگر گفتهام که نداشتن قانون از داشتن قانون بد هم بدتر است و ما هنوز نمیدانیم تکلیف استارتآپهای فینتک چیست. ازیکطرف شرکتهای دولتی و خصوصی و نهادهای عمومی استارتآپها را تشویق میکنند و برخی از کاسبان هم تصور میکنند استارتآپهای فینتک هم چیزی مثل شرکتهای سختافزاری است و میشود از کنار آنها پول خوبی به جیب زد و این شده که این روزها همه دوست دارند با استارتآپهای فینتک عکس یادگاری بگیرند و این مصیبتی شده برای استارتآپهای فینتک.
استارتآپهای فینتک ایران به چه چیزی احتیاج دارند؟ آیا آنها محتاج رویدادهای رنگووارنگ هستند یا نیازشان این است که قانونگذار تکلیف را مشخص کند؟ چه زمانی از اینکه بچههای خلاق در ایران شروع به راهاندازی استارتآپهای فینتک کردند میگذرد؟ تا چه زمانی باید منتظر ماند که حاکمیت تصمیم بگیرد تکلیف را مشخص کند؟ آیا باید منتظر بمانیم که مانند موسسههای مالی غیرمجاز شاهد رشد این استارتآپها باشیم و بعد یکییکی با آنها برخورد کنیم؟ این روزها بسیاری از ما در حال تشویق کردن جماعت هستیم که استارتآپ فینتک بزنند ولی آیا فقط تهییج کافی ست؟
زمانی مسعود کیمیایی و موسی غنینژاد به میزبانی هفتهنامه تجارت فردا با هم گفتگو کردند و کیمیایی جایی از این گفتگو درباره واقعه ۲۸ مرداد گفت: «من توی مغازه خراطی برادران میانهساز که میل زورخانه میساختند، در چهارراه سرچشمه، از پشت کرکره مغازه آن لحظهای را دیدم که مرد تیر خورد و افتاد روی زمین، دیدم که با خونی که از تنش جاری بود نوشت «یا مرگ یا مصدق» و بعد وقتی قاف را کشید، در دم جان داد.» پاسخ غنینژاد را ببینید: «اینکه شما با آدمهایی زندگی کردهاید که به عقیده شما انسانهای والا و خوبی بودهاند دلیل بر این نمیشود که حرفی که میزدند یا اندیشهای که ترویج میکردند درست بوده است. شما کسی را دیدهاید که در خیابان تیر میخورد و بعد با خون خود مینویسد یا مرگ یا مصدق و بعد میمیرد. این تصویرسازی شما برای فیلم درست کردن ممکن است زیبا و هنری باشد اما به درد بحث فکری نمیخورد.»
حالوروز این روزهای فینتک هم همین است. تصویرسازیهای زیبا و احساسی! تصویرسازیهای جذاب! چیزهایی که به درد فیلم میخورد نه بحث فکری. اینکه بگوییم بچهها بیایید وسط میدان و از هیچچیز نترسید و محکم باشید چه فایده دارد؟ اینکه بگوییم نوآوری خیلی چیز خوبی است چه معنایی دارد؟ این روزها کسبوکارهای بزرگ یک مشکل دارند و کسبوکارهای کوچک هزار مشکل! کسبوکارهای بزرگ رقیبی دارند به نام دولت ولی کسبوکارهای کوچک هزار مشکل کوچک دارند.
وقتی تجربه کشورهای کم سروصدای اروپایی را بررسی میکنیم باورکردنی نیست که بسیاری از کشورها زمینه فعالیت را برای کسبوکارهای کوچک فراهم کردند و در این کشورها، گاهی تا ۹۹ درصد شرکتها، کسبوکارهای کوچک هستند. اینکه ما بگوییم فینتک خوب است و بعد شرایطی را فراهم کنیم که این کسبوکارها نتوانند راحت نفس بکشند را چطور باید تعبیر کرد؟ تا کی میتوان دلخوش به حرفهای قشنگ و رویدادهای شیک بود؟ تا کی باید منتظر ماند که این استارتآپها یکییکی دچار مشکل شوند و کنار بکشند؟ هر استارتآپ فینتکی که به دلیلی بهجز شکست در رقابت از صحنه روزگار محو میشود دستودل ما هم میلرزد که اصلاً کار درستی میکنیم که جوانهای این مملکت را بهجای تشویق به رفتن تشویق به ماندن میکنیم؟ ما هرجایی که هستیم مسئولیت سنگینی داریم.
منبع: هفتهنامه شنبه