پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
منطق تحمیل!
رضا قربانی / کمتر خبرنگار و روزنامهنگاری میتواند با اربابان قدرت و ثروت و شوکت درگیر شود و به قولی کمتر کسی پیدا میشود که به سری که درد نمیکند دستمال ببندد. ماجرای کیوسکهای شهرنت که خیلی آرام به بخشی از هویت شهری ما تبدیل شدند نیز در زمره همین داستانهایی است که کمتر کسی ترجیح میدهد درباره آن حرف بزند. یک بار یکی از دوستان ناباب بنده که همایشی بهغایت افتضاح برگزار کرده بود از این خوشحال بود که کسی چیزی دربارهاش نگفته است. استنباطش این بود که این یعنی حتی آنها که منتقد و مخالفان نیز کلامی به زبان نیاوردهاند و این به معنی ندیدن ایراد است. دوست ناباب بنده خبر نداشت که گاهی وقتها سطح یک رویداد آنقدر پایین است که منتقد ترجیح میدهد اصلاً حرفی دربارهاش نزند. به قول آن منتقد حالا معروف شده تلویزیونی، اینها ماقبل نقد هستند. اما ماجرای این کیوسکها فرق میکند. آنها شهر را قُرُق کردهاند. فرق دارند با یک رویداد بیآزاری که گوشهای از این شهر برای خودشان برگزار میشوند و تمام.
بانک شهر و باجههای شهرنت مثل قارچِ بعد از رعدوبرق و باران، یکباره در شهر تهران سبز شدند و جایشان را محکم کردند. این روزها در کمتر میدان و پیادهروی شهر هست که این باجهها خودنمایی نکنند. جاهایی مانند امام حسین و فردوسی و سیدخندان. حتی چهارباغِ اصفهان هم از این حمله در امان نمانده است. پارکها هم همینطور مانند بوستان آبوآتش. اینکه باقالیفروشی که در تمام دنیا مشابهاش وجود دارد حق ندارد در پیادهرو کسبوکار کند اما یک بانک حق دارد یک ایده دِمُده را در شهر و در قالب یک چارچوب همیشگی و نه چند ساعته بکوبد بر زمین، نامش را چه میتوان گذاشت؟ حالا اینکه صدایی از جایی نمیآید و اعتراضی هم نمیشود، احتمالاً صلاح و مصلحت سنجیهایی وجود دارد که بنده از آنها خبر ندارم.
من جزو مشتاقان دستگاههای جدید بانکداری الکترونیکی بودم. همین صفحههای کاغذی شاهد هستند که روزهای اول با چه ذوق و شوقی از این دستگاهها میگفتیم اما امروز از این ابزارها به دلیل این شیوه تحمیل گونه به انزجار رسیدهام؛ پدیده نامبارکی که کمتر کسی ترجیح میدهد چیزی از آن بگوید.
سالها پیش دوستی در مجموعه رسانههای تحت فرمان شهرداری با خوشحالی نوشته بود که بحران جهانی کمر دنیا را خم کرده اما ما هیچ آسیبی ندیدهایم. آن روز گفتم یا احمقی یا خودفروخته! این روزها خبر میرسد که بدهی داخلی دولت سربهفلککشیده است. درست است که ما به بیگانه بدهکار نشدیم اما خانه را ویران کردیم. این روزها گویی شهر مورد غارت قرارگرفته و هرکسی از هرجایی که هست سعی میکند سهمی برای خودش بردارد. چقدر ناراحتکننده است که بانکداری و پرداخت که فلسفهشان بهتر کردن کیفیت زندگی است اینچنین به جان شهر افتاده و از مفهوم و ماهیت اصلیشان دورشدهاند.
بازی تاجوتخت، بازی عجیبی است که برای سربازها تنها چیزی که دارد کشته شدن است و برای آنها که خون پادشاهی در رگهایشان جریان دارد دستبهدست شدن قدرت و ثروت.
منبع: هفته نامه عصر ارتباط
کاش ایردات اساسی وجود کیوسکهای شهر نت را بیان می کردید تا ما هم متوجه بشویم این رشد تکنولوژی و در دسترس بودن خدمات بانکداری چه ایرادی دارد که شما اینقدر از آن ناراحت هستید.