راه پرداخت
رسانه فناوری‌های مالی ایران

عبور از بحران

رضا قربانی، سردبیر ماهنامه عصر تراکنش / لحظه‌ای تمرکز کنیم و همه کلیدواژه‌های ۹ ماه سال ۱۴۰۱ را یادآوری کنیم؛ هر کدام از ما با انبوهی از واژه‌های منفی تحت بمباران هستیم که محور همه آنها بحران است. به نظر می‌رسد از یک بحران وارد بحران دیگر شده‌ایم و به نظر می‌رسد انبوه بحران‌ها روی هم تلنبار شده‌اند؛ بدون اینکه به سرانجام رسیده باشند. به نظر می‌رسد منطق بسیاری از ما به جای حل‌کردن مسئله به جمع‌کردن مسئله تبدیل شده است. در شرایطی که انبوه بحران‌های اجتماعی و اقتصادی ما را احاطه کرده، چگونه می‌توانیم از کارآفرینی و نوآوری صحبت کنیم؟ در شرایطی که همه آمارها خبر از رشد منفی در ۱۰ سال گذشته می‌دهند، چگونه باید بر کسب‌وکار تمرکز کنیم؟ در شرایطی که حتی در دولت جدید هم تغییر محسوسی احساس نشده، چگونه می‌توانیم امیدوار باشیم که بحران‌ها ما را از پا درنمی‌آورند؟

آنهایی که در کسب‌وکارها فعالیت می‌کنند، قاعدتاً باید آماده شرایط سخت باشند، ولی اگر تواتر بحران‌ها از حدی فراتر رود، آیا می‌توانیم انتظار داشته باشیم خلق ارزش رخ دهد؟ در شرایطی که زندگی به زنده‌مانی تبدیل شده است، چگونه می‌توانیم بی‌تفاوت به جامعه به‌دنبال توسعه فردی باشیم؟

طرز تفکر من و امثال من این بوده که تغییر باید از درون تک‌تک ما شروع شود؛ معتقد بودیم و هستیم که ما باید آن تغییری باشیم که حرفش را می‌زنیم. معتقد بودیم و هستیم که دگرگونی و بهبود با صبر و حوصله و به مرور زمان رخ می‌دهد. هیچ‌وقت یک‌شبه نمی‌توان راه صدساله را رفت. ما تصور می‌کنیم تاریخ و تاریخچه یک موضوع اگر مهم‌تر از امروزِ چیزی نباشد، کم‌اهمیت‌تر نیز نیست. ما نمی‌توانیم به راهی که آمده‌ایم، بی‌اعتنا باشیم. ما نمی‌توانیم خودمان را در یک گلخانه محصور کنیم و بگوییم کاری به چیزی و کسی نداریم.

ولی متأسفانه در کتاب‌های بانکداری، بورس، بیمه و پرداخت درباره این حجم از بحران‌ها چیزی ننوشته‌اند. متأسفانه راهکار روشنی برای عبور از مه نداریم. متأسفانه به انسان‌هایی تبدیل شده‌ایم با حجم بسیار زیادی پرسش بی‌پاسخ؛ پرسش‌هایی که پاسخ مناسب نگرفته‌اند و امروز دچار فلج ذهنی شده‌ایم. امروز از ترس واقعه در حال خودکشی هستیم. امروز به ذهن‌هایی پاره‌پاره تبدیل شده‌ایم که قدرت تمرکز نداریم. امروز دچار شک شده‌ایم از اینکه آینده چه می‌شود؟

قاعدتاً من هم پاسخی برای بسیاری از پرسش‌ها ندارم. من هم آن‌قدر سؤال دارم که خودم هم به یک علامت سؤال تبدیل شده‌ام. پس چه باید کرد؟ من و امثال من به‌عنوان افرادی که مدام از خلق ارزش گفته‌ایم، حالا چه چیزی برای گفتن داریم؟ آیا راهی که آمده‌ایم قابل دفاع است؟ آیا رد نوآوری و تحول در حداقل بخش‌هایی که درباره آنها صحبت کرده‌ایم، دیده می‌شود؟ آیا تصور می‌کنیم در این شرایط که عادی نیست، می‌توانیم بر توسعه فناوری‌های مالی تمرکز کنیم؟ آیا هنوز هم می‌توانیم روندها و رویدادهای فناوری‌های مالی در جهان را ببینیم و به فکر راهکارهایی برای ایران باشیم؟

برای ما هم ساده است که همه مشکلات را گردن یک نفر بیندازیم و قیافه حق‌به‌جانب بگیریم و بگوییم که راهکار در حذف است؛ برای ما هم سخت نیست که از چیزهایی که نمی‌خواهیم، بگوییم. ما هم می‌توانیم بر این تمرکز کنیم که وضعیت موجود را نقد کنیم و خودمان را تبرئه. برای ما هم آسان است که بگوییم راهکار پیش ماست، ولی کسی گوش نمی‌دهد. ما در سال‌های گذشته تلاش کردیم به میدان بیاییم و آنچه را در توان داشتیم، انجام دهیم.

می‌دانیم که صدای ما بلند نیست؛ می‌دانیم که در رساندن صدا به آنهایی که باید بشنوند، به اندازه کافی خوب نبوده‌ایم؛ می‌دانیم که در بحران‌های پیاپی نتوانسته‌ایم به اندازه کافی خوب عمل کنیم؛ می‌دانیم که حجم ندانسته‌های ما مدام در حال افزایش است و مانند تورم این ندانسته‌هایمان هستند که از ما جلو می‌زنند.

چه باید کرد؟ صرفاً ادامه‌دادن؟ صرفاً گفتن اینکه مشکل جای دیگری است و زیرساخت‌ها خراب است؟ ما انتخاب کرده‌ایم. انتخاب ما این روزها کم‌طرفدار است، ولی این انتخاب ماست. ما انتخاب کرده‌ایم که سمت ویرانی‌طلبی نایستیم. ما انتخاب کرده‌ایم که از ساختن بگوییم، نه از خراب‌کردن. ما انتخاب کرده‌ایم که بر این تمرکز کنیم که چگونه می‌شود برای یک مسئله راهکار ارائه داد. ما می‌دانیم که بسیاری از مسائل در ید اختیار ما نیست؛ ما می‌دانیم که بسیاری از مسائل در طول زمان ایجاد شده و حل آنها به صبر و زمان بسیار نیاز دارد؛ ما می‌دانیم که با راه‌حل‌های ناگهانی نمی‌توان مسائل امروز ایران را حل کرد. ما اکنون دچار مسائل بی‌پایان شده‌ایم و راه‌حل این نیست که هر آنچه را که تا امروز به آن رسیده‌ایم، نفی کنیم.

اکوسیستم‌ها یک‌شبه ساخته نمی‌شوند. کسب‌وکارها هم در طول زمان و پس از گذراندن آزمون‌های بسیار راه خود را پیدا می‌کنند؛ بنابراین اگر به ویرانی‌طلبی نه می‌گوییم، به معنای این نیست که از هرچه هست، دفاع می‌کنیم. معتقدیم باید روی راهکار تمرکز کرد. ما الان به پشته‌ای از مسائل تبدیل شد‌ه‌ایم و به همت جمعی برای حل آنها نیاز داریم.

تصور می‌کنیم در هر حوزه‌ای که هستیم، اگر بر راهکارها تمرکز کنیم با صبر به نتیجه می‌رسیم. سؤال من از کسانی که تصور می‌کنند این راهش نیست، این است که پس راه چیست؟ نابود کردن هرچه ساخته‌ایم و هرچه که هست؟ چرا تصور می‌کنیم امروز هیچ دستاوردی نداشته‌ایم؟ چرا تصور می‌کنیم که امروز در نقطه صفر یا زیر صفر هستیم؟ امروز راه سختی را آمده‌ایم و بالا و پایین‌های بسیاری را پشت سر گذاشته‌ایم؛ قاعدتاً نه در مقایسه با جهان توسعه‌یافته، بلکه همین کشورهای اطراف‌مان هم در موقعیت قابل قبولی قرار نداریم.

ما تصور می‌کنیم نقطه شروع باید همین‌جا باشد؛ خودمان را گول نزنیم؛ به خودمان دروغ نگوییم؛ قبول کنیم که در رقابت با همین کشورهای اطراف هم باخته‌ایم؛ قبول کنیم که آنهایی که از ما عقب‌تر بودند، از ما جلو افتاده‌اند؛ قبول کنیم که راهش انکار نیست. اما در مسابقه پایمال‌کردن غرور ملی شرکت نکنیم. کشورهای زیادی زمین خورده‌اند و دوباره به پا خاسته‌اند؛ آلمان بعد از جنگ جهانی یا ژاپن بعد از جنگ و بسیاری از کشورهای دیگر. ما در همین ایران بارها زمین خورده‌ایم و دوباره شروع کرده‌ایم. به نظر می‌رسد نقطه شروع را باید اینجا بگذاریم که راه‌های زیادی را اشتباه آمده‌ایم؛ حالا باید غرق‌شدن در گذشته را تبدیل کنیم به تجربه و جایش به‌دنبال ساختن آینده‌ای نو باشیم. آینده‌ای روی آنچه تا امروز آمده‌ایم، بسازیم.

ما قرار نیست غرور ملی‌مان را لگدمال کنیم، اما تعارف را باید کنار بگذاریم و تلاش کنیم ایران نوین را بسازیم؛ ایرانی که از مسئله فرار نمی‌کند، بلکه راهکار نو را امتحان می‌کند.

در این راه ما تلاش می‌کنیم به فراتر از مسائل فکر کنیم و به‌دنبال راه نویی برای برون‌رفت از این وضعیت باشیم.

در این مسیر دست یاری شما را به گرمی می‌فشاریم و امیدواریم با کمک یکدیگر بتوانیم کاری انجام دهیم، هرچند کوچک؛ چراکه تصور می‌کنیم با همین کارهای کوچک می‌توان تغییرات بزرگ را عملی کرد.

منبع عصر تراکنش ۶۵
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.