پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
غفلت از نظارت و آموزش؛ بررسی عملکرد بانکداری الکترونیک در گفتگو با پیمان نوری
دکتر پیمان نوری بروجردی، مشاور وزیر اقتصاد، قبل از ریاست سازمان خصوصی سازی کشور، سالها فعالیت در حوزههای مالی و نظارتی کشور، از جمله بیش از ۱۰ سال سابقه عالی مدیریتی در شبکه بانکی، در سمت ریاست هیات مدیره و مدیر عاملی بانک رفاه، عضو موظف هیات مدیره بانک مسکن، ریاست هیات عالی پژوهش بانک مسکن و ریاست هیات مدیره شرکت سرمایه گذاری مسکن را در کارنامه خود دارد. وی که از اوایل سال ۱۳۹۰ به عضویت شورای پول و اعتبار، مهمترین نهاد سیاستگذار پولی کشور درآمده است، دارای مدرک دکترای تخصصی در مدیریت مالی و حسابداری است. عضویت در هیات امنای مؤسسه عالی بانکداری و تدریس در این مؤسسه، همچنین تدریس در دانشگاه و عضو کمیته فنی آموزش دیوان محاسبات کشور از جمله سوابق آموزشی دکتر نوری است و تابه حال هشت جلد کتاب از وی به چاپ رسیده است. وی همچنین عضویت چندین نهاد ملی و بین المللی از جمله بنیاد کیفیت اروپا، جامعه حسابداران رسمی ایران، شورای سردبیری نشریه دانش حسابداری و هیات داوری مؤسسه بین المللی BID را در سوابق خود دارد. انجام چندین پروژه مهم بانکی از جمله تدوین و طراحی متدولوژی تفکیک سود سپرده گذاران دولت در حسابهای سرمایه گذاری، استقرار نظام حسابداری تعهدی در گزارشات مالی بانک مسکن و مدیریت دقیق نقدینگی و ریسک در بانک رفاه، از دیگر کارهای ایشان است.
سوابق روشن مدیریتی و اجرایی دکتر نوری در بانکها و فعالیتهای آموزشی ایشان در شبکه بانکی و دانشگاه، ما را بر آن داشت، برای آگاهی از نظرات ایشان در زمینه عملکرد بانکداری الکترونیک در کشور و موضوع مهم آموزش پای صحبتهای وی بنشینیم. برخورد گرم و تسلط ایشان بر موضوعات باعث شد، گفت و گو بیش از آنچه تصور میکردیم طول بکشد. آنچه میخوانید حاصل این گفتگوست.
کارنامه بانکداری الکترونیک را در کشور چگونه ارزیابی میکنید و چشم انداز آینده آن را چطور میبینید؟
خوشحالم فرصتی فراهم شده است که بار دیگر از طریق مرکز فابا با همکاران نظام بانکی و همچنین علاقمندان به موضوعات بانکی ارتباطی داشته باشم.
اظهار نظر در خصوص هر پدیدهای به خصوص از بعد عملکردی، شامل دو جنبه است: کیفیت و کمیت. در این میان اگر صرف کمیت بدون توجه به بستر، فرهنگ و سایر امکانات در نظر گرفته شود، قضاوت کننده را از انصاف دور میکند. ضمن اینکه امور نسبی است، بانکداری الکترونیک امروز کشور را با چه معیاری میخواهید مقایسه کنید؟ خودش را با خودش؟ با گذشته خودش؟ با کشورهای صنعتی پیشرفته یا با کشورهای کمتر توسعه یافته؟ هر کدام از اینها نتیجه کار را عوض میکند.
در اینکه ما در سالهای گذشته از جنبه توسعه بانکداری الکترونیک و گذر از بانکداری سنتی اقدامات قابل توجهی انجام دادهایم و حجم قابل توجهی از فعالیتهای سنتی ما الکترونیک شده، قطعا شکی نیست و زحمتهای زیادی کشیده شده که میشود به آن افتخار کرد، اما نباید غفلت کرد که بانکداری الکترونیک یک بسته است که بخشهای مختلفی دارد.
در بخش خدماتی، توسعه کمی و کیفی بانکداری الکترونیک قابل دفاع است. از این نظر قابل دفاع است که هر چند در مقام مقایسه با برخی از کشورهای توسعه یافته، فاصله قابل توجه است، اما با توجه به امکانات موجود کشور و همین طور سابقه بانکداری الکترونیک در ایران، عملکرد خوب بوده است.
اگر از این حوزه قابل دفاع بگذریم، معتقدم در بخش نظارت به همان سرعت و حجم جلو نرفتهایم. یکی از کارهایی که باید با جدیت دنبال کنیم، نظارت الکترونیک است. زمانی میتوان گفت یک نظام یکپارچه الکترونیک بانکی داریم که هر تراکنشی در نظام بانکی رخ میدهد، از یک ریال تا میلیاردها ریال، همان زمان به صورت برخط قابل ردیابی باشد. این اتفاق امر مهمی است و ضرورتی بر آن مترتب است که بر کسی پوشیده نیست. اگر در مقام مقایسه استفاده از فناوری و ابزارهای نوین را در بخش خدمات بانکی با سایر بخشها و از جمله نظارت الکترونیک در نظر بگیریم، معتقدم از سایر بخشها پیشروتر است و نظارت الکترونیک به اندازه آن توسعه نیافته است.
یعنی رشد جزیرهای داشتهایم و بانکداری الکترونیک به صورت بخشی توسعه پیدا کرده است؟
جزیرهای به معنای آن است که برخی بانکها بیشتر، برخی کمتر توانستهاند خدماتی را ارائه بدهند، اما بحث من آن است که اگر نظارت یکپارچه نباشد، آثار مخرب بیشتری دارد تا اینکه بانکی نتوانسته است خدمات بیشتری را توسعه بدهد.
در مقام قیاس شبیه آن چیزی که نیروی انتظامی نظارت و مانیتورینگ الکترونیک دارد و با نصب دوربینهایی توانسته است کل جریان ترافیک شهر را با سهولت و هزینه کم مشاهده بکند.
عرضم این است اگر این اتفاق بیافتد، آثار مثبتی دارد از جمله: هزینه نظارت به شدت کاهش پیدا میکند در حالی که عمق، سرعت، کمیت و کیفیت نظارت افزایش مییابد. اینها بخشی از مزیت نظارت یکپارچه الکترونیک است. همین چند دلیل کافی است که همت و تلاش جدی به عمل آورده شود تا نظارت الکترونیک را به سطح پیشرفتهای خدمات الکترونیک در نظام بانکی برسانیم و این مساله به اعتقاد من بسیار حیاتی و ضروری است.
به تعبیر دیگر تا به حال از IT استفاده کردیم که خدمات سنتی را الکترونیک بکنیم، اما الان وقت آن هست که بانکهای ما IT بیس شوند.
بله این بیان دیگری از مطلب است. تا دیروز کارها به صورت دستی انجام میشده است که در مرحله اول مکانیزه شد و سپس فرآیندها نیز الکترونیک شد، این خوب است اما همه موضوع نیست. چون به فرض سیستم دستی بود، میشد ۱۰ سند حسابداری در روز صادر کرد در نتیجه ناظری هم که تعیین میشد به میزان همان ۱۰ سند بود. الان به دلیل امکانات الکترونیک و روزآمد موجود، اسناد صدوری چندین برابر شده است و حجم تجارت هم بالاتر رفته است. اما اگر بخواهیم کماکان به روش سنتی نظارت کنیم، نمیتوانیم این کار را به درستی انجام بدهیم. به خاطر اینکه فرآیند کار، حجم و پیچیدگی آن دیگر سنتی نیست و از آن طرف لازم است، شیوههای نظارت هم تغییر پیدا کند و الکترونیک شود. البته در این زمینه کارهایی هم شده است مثل بازرسی از راه دور، استفاده از فایلهای رایانهای و … اما معتقدم میزان توسعه نظارت الکترونیک همسو و هم وزن توسعه خدمات الکترونیک چه از نظر حجم، کیفیت و یکپارچگی اتفاق نیافتاده است. وقتی گفته میشود نظارت یکپارچه یعنی بشود تراکنشی را که سه یا چهار بانک را درگیر کرده است، همه را برخط با هم دید و نیازی به بررسی اسناد جداگانه بانکها نباشد. این نقطه غائی است که در همه جای دنیا هم که ادعای استقرار نظام یکپارچه بانکداری الکترونیک را دارند به اینجا ختم میشود. این کار دو بخش دارد:
- سیستم متمرکز(Core banking system) بانکهاست که خود بانک به صورت واحد عمل میکند
- اتصال شبکه بانکی کشور است که بانک مرکزی باید بر آن نظارت کند
بانکداری الکترونیک ضرورت عصر بوده است و مزایای آن از قبیل سرعت ،سهولت و دقت هم بر کسی پوشیده نیست اما تاثیر آن در بهرهوری اقتصادی هم موضوع مهمی است، این تاثیر را چگونه میبینید؟
متأسفانه در حال حاضر عدد و رقم دقیقی ندارم که به استناد آمار صحبت کنم، اما بعضی مسائل جزء بدیهیات است. استفاده از روشهای مکانیزه و الکترونیک سرعت عملیات را افزایش میدهد و این افزایش سرعت، بر بهرهوری و کارایی اثر میگذارد، سبب کاهش هزینهها میشود که یکی از عوامل اثرگذار بر بهرهوری است، سبب شفافیت در عملیات میشود و در نتیجه دقت را بالا میبرد و از جریانهای سوئی که اثر کاهنده بر بهره وری دارند، میکاهد. این بدیهی است که سبب افزایش بهره وری میشود، اما اینکه خروجی بانکداری الکترونیک آن از ۱۰۰ تا ورودی چقدر است، نیازمند تحقیق علمی است.
یک نکته دیگر این است که قطع به یقین، به جز الزامات قانونی و نیازهای مشتریان که بانکها را وادار میکند بانکداری الکترونیک را توسعه بدهند، چون روز به روز توسعه بانکداری الکترونیک در حال انجام است و افزایش لایههای آن مدام در حال گسترش است، فارغ از الزامات تحمیلی بازار، هر بانک به طور مستقل، مسلما تحلیل هزینه-فایده را هم انجام داده است و به طور استنتاجی میتوان نتیجه گرفت که چون بانکها، بنگاههای اقتصادی هستند، زمانی عملی را انجام میدهند که منجر به افزایش کارایی آنها بشود، لذا بررسیها انجام شده است و حتما سبب بهبود کارایی آنها شده است.
در یک تقسیم بندی، سه زیرساخت برای بانکداری الکترونیک قابل بیان است، زیرساخت فنی و ارتباطی شرط ایجاد، زیرساخت حقوقی و قانونی شرط استقرار و زیرساخت فرهنگی و اجتماعی شرط اشاعه بانکداری الکترونیک است. علیرغم اینکه فرهنگسازی موضوعی پیشینی، در حین و پسینی است، در کشورهای جهان سوم و مشخصا ما حتی آن را به عنوان موضوع پسینی هم جدی نگرفتهایم. در این زمینه چه نظری دارید؟
در اینکه در حوزه فرهنگسازی کار بیشتری میشود انجام داد شکی نیست، اما خوشبختانه در کشور بانکداری الکترونیک زمانی وارد شد که ضریب نفوذ کاربرد رایانه و اینترنت در حال رشد بود، لذا گرفتاری برای توسعه بانکداری الکترونیک کمتر بود. فرض میخواستیم بانکداری الکترونیک را در فضایی توسعه بدهیم که در خانواده رایانه یا اینترنت در دسترس نباشد، چون ضریب نفوذ پایین بود، هرچقدر هم تلاش بشود، نمیتوان بیشتر از ضریب نفوذ اشاعه داد. اما در کشور این دو زمینه فراهم بود و کمتر خانوادهای بود که به یک رایانه با سیستم دایال آپ دسترسی نداشته باشد. پس ابزار موجود بود و این ابزارها با خود نوعی فرهنگ استفاده را هم به همراه داشت، در نتیجه مشکلات ما کمتر بود.
ضمن اینکه رشد فرهنگی جامعه ما به خصوص بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به گونهای بوده است که نه تنها در بانکداری الکترونیک، بلکه در بسیاری از حوزهها سریعتر از بازار حرکت کرده است. برای مثال توسعه کارت در برخی کشورها نیازمند تبلیغات زیادی است، اما درجه نفوذ کارت در کشور ما و تراکنشهای انجام شده با آنها بسیار زیاد است. البته باید توجه کرد که این مقایسه با کجاست؟ در بسیاری از کشورها عملا پول نقد از چرخه اقتصادی خارج شده است و کمتر دیده میشود که مردم از پول نقد استفاده کنند. در برخی کشورها اگر پول نقد نزد فرد از یک مقداری بالاتر باشد، تعجب و حتی شک میکنند و این همان فاصله فرهنگی استفاده از ابزارهای نوین نقل و انتقال وجه است که سادهترین کارها را هم با کارت انجام میدهند و دیگر کسی پول نقد نگه نمیدارد، چه برسد به کارهای دیگری از قبیل دادن صورت حساب و تسویه آن و بسیاری موارد جزئی دیگر.
به عنوان جمع بندی، در هر زمانی و به خصوص همزمان و حتی قبل از توسعه بانکداری الکترونیک باید فرهنگسازی انجام شود و کسی در این قضیه ابهامی ندارد، اما خوشبختانه در این خصوص، جامعه، خارج از انتظار توانست خوب جذب شود و انتظار بالا و سطح خوب توقع مشتریان باعث شد بانکها وادار شوند، دنبال آنها حرکت کنند.
ما ابزارهایی زیادی را فراهم کردیم مثل کارت، خودپردازها و پایانههای فروش، اما یک شکاف و اشکالی هم داریم که توزیع جغرافیایی و همینطور فرهنگ استفاده از بانکداری الکترونیک فراگیر نیست.
این حرف درست است و درجه نفوذ در جوامع مختلف، شهرها، اقشار و … تفاوت دارد، اما این مطلب هم مثل حوزههای دیگر است. مثلا شما فرهنگ و حجم کتابخوانی یا درآمد مکتسبه مردم را در نظر بگیرید، بسته به گروههای مختلف، اینها با هم تفاوت دارد. این منبعث از شرایط آن شهر، منطقه جغرافیایی و شاخصهای دیگری است. اما نسبت به خیلی مسائل اجتماعی دیگر در بانکداری به دلیل الزامات خود بازار، ضریب نفوذ بالا بوده است. اگر اشتباه نکنم در حال حاضر حدود ۱۸۰ میلیون کارت در دست مردم است که به طور تقریب هر فرد ۳ کارت میشود و حکایت از این قضیه دارد.
جای کار فرهنگی وجود دارد، ساده سازی مسائل و کاستن از پیچیدگی آنها برای جلوگیری از وحشت افراد از به کار گیری خدمات بانکداری اینترنتی، یکی از این الزامات است. برای مثال اگر سؤالات و ابهامات فرد در مورد کارت پاسخ داده نشود، سعی میکند کمتر استفاده کند. امروزه در دنیا حتی روی آرگونومی دستگاهها سعی میکنند کار کنند و آنها را ساده کنند و این به توسعه و درجه نفوذ کمک میکند. اما این اعداد و ارقام نشان میدهد، شکاف خیلی زیاد نیست و درجه نفوذ خوب است اما نباید از کارهای فرهنگی غافل شد، چرا که بانکهای ما مدام در حال توسعه محصولات و خدمات نوین هستند. خوب است این فرق را هم قائل شویم که آمادگی استفاده از خدمت، اطلاع رسانی، آموزش و … با هم فرق دارند. مردم ما از نظر فهم و درک در سطح بالایی هستند، سلیقه خیلی عالی دارند، توقع خوبی دارند، واقعا از مشتریان سختگیر استقبال کنیم و سعی کنیم توقع آنها را برآورده کنیم، این منجر به توسعه بانکداری الکترونیک ما خواهد شد.
در مبحث آموزش و فرهنگسازی، سه سطح مدیران، کارکنان و مشتریان بانکی را داریم. در سطوح مدیران به نظر میرسد لازم است باشگاه فکری داشته باشیم که کمک کند جریان دانش در حلقه بالا شکل بگیرد و دانش آنها مدام نو شود، در آموزش کارکنان هم طبق آمارهای موجود، جریانی که بتواند دانش را به سرعت بین بدنه تسهیم کند وجود ندارد و شکل نگرفته است که لازم است ساز و کاری برای آن اندیشیده شود.
یک وقت بحث ما آموزش بانکداری الکترونیک است، یک زمان استفاده از آموزش الکترونیک برای بخشهای مختلف کار بانکی است. در بخش دوم باید برگردیم ریشه استفاده از ابزار الکترونیک در آموزش کجاست و چرا به سمت استفاده از آن رفتند و این چه دستاوردهایی داشت؟ یکی از مهمترین مسائلی که در نتیجه توسعه آموزشهای مجازی رخ داد، توسعه عدالت آموزشی بود. نیروهای مختلف در سازمانها به علل مختلف مانند وقت، امکان مالی، دوری از مکان جغرافیایی، امکان مساوی برای دسترسی به آموزش را نداشتند، لذا از این بستر استفاده شد که هر چه بیشتر عدالت آموزشی توسعه پیدا کند و کسانی که توان یادگیری دارند به آن دسترسی داشته باشند. البته قبل از پیدایش رایانه هم این کار سابقه دارد، مثلا در کشوری مثل استرالیا به دلیل پراکندگی جغرافیایی و به صرفه نبودن و مقدور نبودن ایجاد مدارس در تمام مناطق، آموزش از طریق تلویزیون انجام میشد و قدمت استفاده از ابزار به گذشته قابل توجهی برمیگردد. امروز، ابزار، رایانه و اینترنت و … است که استفاده از آن امر پسندیدهای بوده و عدالت آموزشی را در پی داشته است که در دنیا از آن استفاده میشود.
اگر به سیستم بانکی خودمان برگردیم، آیا میتوانیم به روش سنتی همان امکانات آموزشی را که در تهران فراهم است، برای یک همکار بانکی در یک نقطه دورافتاده فراهم کنیم. روشن است که این کار ممکن نیست. فاصله جغرافیایی، تعداد مدرسین، هزینه دورهها همه مانع این کار است. حتی این مساله در مورد همکاران صف و ستاد از نظر امکان برخورداری از آموزش متفاوت است و افرادی که در باجه کار میکنند، به سختی میتوانند وقتی را برای دورههای آموزشی بگذارند. آموزش الکترونیک میگوید در ساعت فراغت، از طریق یک ارتباط مستقیم یا CD آموزشی محتوا را بگیر و در زمان معینی امتحان پایان دوره را انجام بده. لذا کمتر محرومیت و محدودیتی از این نظر برای افراد وجود دارد، این کار برای بانک هم مفید است، با سرعت و کیفیت بیشتر و هزینه کمتری میتواند دورهها را ارائه کند. لذا در مورد توسعه آموزشهای الکترونیک هم دلایل و بیانات روشنی وجود دارد که چرا باید این کار انجام شود. اما چرا از میزان توسعه و استفاده از آموزشهای الکترونیک راضی نیستیم؟
در هر سازمانی برای کارهای خوب، زیربنایی و روزآمد رأس مجموعه خیلی موثر است و به این خاطر نقش مدیران بانکی پر اهمیت میشود. دومین مطلب آن است که بسترهای جانبی استفاده از این امکانات چقدر است؟ اخیرا در مؤسسه علوم بانکی در دوره آموزش مجازی CRM حضور داشتم. ایدهآل این بود که مباحث درسی به صورت فایل تصویری بر روی اینترنت قرار گیرد، اما امکانات اینترنتی کشور به افراد جامعه این امکان را نمیدهد که فیلمهای آموزشی را به سهولت ببینند، لذا تصویر حذف شد و تنها صوت باقی ماند، اگر به فرض برای صوت هم مشکل داشته باشیم و بخواهیم متن در اختیار افراد قرار بدهیم، این مثل قضیه خالکوبی شیر میشود که یکی میخواست شیر خالکوبی کند و به دلیل دردی که داشت در نهایت یک شیر بی یال و شکم باقی ماند (یعنی هیچی). به عنوان یک آسیب شناسی باید دید بسترهای این ابزار را چقدر داریم؟ اتفاقا در اینجا بحث فرهنگ بسیار مهم است، بعضا گفته میشود این نوع آموزشها مفید نیست، این جمله ناامید کننده میتواند استفاده از ابزار را به تاخیر بیاندازد. بخش قابل توجه عدم استفاده از ابزارهای الکترونیک در آموزش، به بسترها برمیگردد.
یک بحث دیگر فرهنگی اینکه ارائه کنندگان، مبدعان و ترویج کنندگان آموزشهای الکترونیک باید تلاش مضاعفی کنند، از مزایا و تحلیل هزینه-فایده آن بگویند تا مسئولان را اقناع کنند، که مدیر محترم اگر این شیوه را جایگزین روش سنتی کنید، دیگر مشکل تأمین محیط آموزشی، خواب سرمایه، تأمین تجهیزات و … را نخواهید داشت و در آن واحد به جای یک کلاس ۲۰- ۳۰ نفره میتوانید، دهها کلاس برگزار کنید و صدها نفر را همزمان آموزش بدهید.
لذا خواهش بنده این است، فعالان آموزشهای الکترونیک هم تلاشی بکنند، در بانکها هم این کار انجام شود. قطع به یقین اگر ۲۰ سال پیش به ما میگفتند ۲۰۰ میلیون کارت بانکی در کشور ما صادر میشود، باور نمیکردیم، ولی الان حدوداً این مقدار کارت صادر شده است. گفته میشود بخش عمده آموزشها در دنیا تا سال ۲۰۲۰ به سمت آموزش مجازی خواهد رفت، همین نشر کتاب را در نظر بگیرید، ضمن اینکه فیزیک کتاب یک جذابیتی دارد، ولی وقتی فکر میکنی چقدر درخت و آب باید هزینه شود و چه هزینههایی بر طبیعت تحمیل میشود، لاجرم به این نتیجه میرسی که باید به سمت کتابهای دیجیتال رفت و آموزش هم قطعا به این سمت خواهد رفت.
این بخشی از زوایای کار است، کاهش هزینههای صورت حسابهای بانکی، نگهداری آنها، کاغذ و بایگانی، اینها مواردی است که ۲۰ سال پیش نیاز به توجیه داشت ولی الان دیگر آنقدرملموس شده است که همه از آن آگاهند.
فرض خدمت جدیدی داریم که از جانب بانک مرکزی ابلاغ شده است. این ابلاغیه تا به صورت سلسله مراتبی بخواهد به لایههای پایین ابلاغ شود، جلسات و بخشنامههای متعددی لازم است و زمان زیادی میبرد. این در حالی است که بهترین جای کشور را بانکها دارند و با طرح شعبه رسانه و از طریق ابزار ابتدایی فناوری مثل ویدئو کنفرانس میتوانند آموزشهای جدید را در ساعات خاصی از روز یا هفته برای کارمندان بانک برگزار کنند و در بقیه ساعات هم برای مشتریان برنامه داشته باشند. این ایدهای بود که مرکز فابا مطرح کرد و تست هم شد ولی حمایت نشد. به نظر میرسد مدیران کمتر به این حوزهها اهمیت میدهند.
بانکها با توجه به سیستم ارتباط متمرکزی که دارند، به تنهایی میتوانند این کار را انجام بدهند. اما من حدس میزنم دلیل کمتوجهی آنها به این حوزهها علیرغم اهمیت این موضوعات به خصوص در بلند مدت، اولویتها و دغدغههاست. مدیران عالی نظام بانکی ما با دغدغههایی درگیر هستند که باعث میشود، این موارد در اولویتهای بعدی قرار گیرد. اتفاقا در این مساله نشریه شما رسالت بزرگی دارد که اعلام عمومی کند و حجت را بر شبکه بانکی تمام کند. این یک راهی است که وقتی خدمت جدید، نظارت یا ابلاغیه جدید آمد در آن واحد کل شبکه بانکی باخبر میشوند. حجم مبادلات کاغذی بخشنامههای بانکها،فارغ از مقدار زمان و حجم کاغذ و اتفاقات همه مؤید اهمیت توجه به این حوزه است، اما شاید دغدغهای مثل تجهیز و تخصیص منابع، کسری، اضافه برداشت، مطالبات معوق و … که همه موضوعات گریبانگیر شبکه بانکی در حال حاضر است، مانع از توجه به آن میشود.
شاید این مسأله به دلیل خصلت جهان سومی ما هم باشد که توجهی را که به حوزه کارهای سخت افزاری داریم، به حوزههای مغزافزاری نداریم. اگر بانکداری الکترونیک پدیدهای مدرن است خوب است در نگرشها هم این نو شدن را ببینیم؟
این حرف شما را تأیید میکنم. یکی از دوستان تعریف میکرد که در خارج از کشور، در یکی از کشورهای صنعتی پییشرفته، جایی که کار میکرد، مدل کامپیوتری که استفاده میکردند خیلی قدیمی بود، شاید ما چند سال بود این مدل را کنار گذاشته بودیم. اما آنها چون نیازشان را برآورده میکند کماکان از آن استفاده میکنند، متأسفانه مدگرایی و شیک بودن مشکلاتی است که در کشور وجود داد و گاهی این ظاهرگرایی منجر به آن میشود که اصل قضیه فراموش شود.
به نظر میرسد بخش آموزش و فرهنگسازی، هنوز به دلیل اینکه بازار خود را پیدا نکرده است و منفعت مستقیمی ندارد، نیازمند یارانه و حمایت است، اما این حمایت آنچنان که باید در نظام بانکی از مراکز فعال در این حوزه صورت نمیگیرد. نظر شما چیست؟
به عنوان کسی که چند سال افتخار همکاری با مؤسسه علوم بانکی را داشتم که وظیفه اصلی آموزش نظام بانکی کشور را برعهده دارد، در آنجا هم وضع همین گونه است. بهترین اساتید بانکی کشور در این مؤسسه هستند، اما اعداد ریالی که نظام بانکی برای دورههای کوتاه مدت یا بلندمدت به این مجموعه میدهد، بسیار نازل است، یا برای رسالههای فوق لیسانس، نگاه کنید شبکه بانکی چقدر پول میدهد. این باعث میشود مؤسسه، گاهی حتی در نقطه سر به سر هم نباشد. این در حالی است که قاعدتا نه تنها باید هزینه دوره را بپردازند، بلکه باید برای کمک به آموزش بیشتر از آن هم بپردازند.
این بخش دیگری از همان وظیفه فرهنگسازی است که باید انجام شود. بسیاری از کسانی که الان در رتبههای بالای اداری بانکهای کشور قرار دارند، در مؤسسه علوم بانکی آموزش دیدهاند. انتظار این است، کسانی که در این محیط و با همین امکانات آموزش دیدهاند، به توسعه کارکردهای این مؤسسه کمک بیشتری نمایند.
منبع: فابا