راه پرداخت
رسانه فناوری‌های مالی ایران

روزنوشت از روز دوم کنگره موبایل بارسلون / بارسلون برف ندارد

روز دوم نمایشگاه کشف جالبی کردم؛ این که چقدر نوکیا و هوآوی شبیه هم هستند! شاید باور نکنید و در لحظه اول هم سعی کنید انکار کنید. اشکالی ندارد. واقعیت چیز غریبی است و ما عادت داریم که اول مقاومت کنیم. شاید هم آن چه که گفتم بیشتر از این که واقعیت باشد تخیلاتی بچگانه باشد و خیلی زود هم از سر می‌پرد. هر چه که هست به نظرم می‌شود برنده‌های نمایشگاه امسال را دو شرکت نوکیا و هوآوی دانست.

نوکیا قدیمی‌ترین کسب‌وکاری است که در زمینه فناوری‌های مرتبط با موبایل فعالیت می‌کند؛ چیزی نزدیک به ۱۵۲ سال. در برابر نوکیا هوآوی کسب‌وکاری جدید محسوب می‌شود. تنها ۳۱ سال از عمر هوآوی می‌گذرد. حضور هر دو برند در نمایشگاه امسال به شکل محسوسی پررنگ است. هوآوی به لطف تبلیغات عظیم و گسترده در محیط نمایشگاه همیشه در چشم‌هاست. نوکیا هم با استفاده از حس طنز و شوخ‌طبعی خودش را در دل‌ها جا کرده و در توییتر همه درباره موبایل موزی نوکیا صحبت می‌کنند. هوآوی که پیش‌تر در ارائه زیرساخت کسب‌وکاری شناخته‌شده بود اکنون سعی می‌کند با تولید محصولات با کیفیت و ارزان مصرفی مثل تلفن همراه، تبلت و لپ‌تاپ «لاین» جدیدی در کسب‌وکار خود ایجاد کند؛ نوکیا هم که زمانی با گوشی‌های گوشت‌کوبی خود معروف بود اکنون سعی می‌کند در زمینه ارائه خدمات سازمانی خودش را «پوزیشن» کند. نوکیا دیگر نمی‌خواهد، حداقل در کوتاه‌مدت، رهبر بازار گوشی‌های همراه باشد و همین باعث شده که با شوخ‌طبعی در این بازار حضورداشته باشد و همین «یله» بودن منجر به این شده که امسال «کول» ترین برند نمایشگاه را نوکیا بدانیم. نوکیا پارسال با ارائه دوباره یکی از گوشی‌های قدیمی خود یعنی ۳۳۱۰ سرزبان‌ها افتاد و امسال هم با گوشی موزی خود حسابی غوغا کرد. طراحی دوباره گوشی ۸۱۱۰ نوکیا را می‌توان به این تعبیر کرد که این کسب‌وکار بعدازاین که مدتی در کنار مایکروسافت بود حالا موفقیت را در جای دیگری دنبال می‌کند و جالب است که وقتی انرژی کم‌تری هم برای این بخش می‌گذارد و سعی می‌کند اندکی طنز چاشنی کارش کند به نظر موفق‌تر هم هست.

گمان می‌کنم مسیری که نوکیا برای تحول خود طی کرده جای بررسی بیشتر دارد. بد نیست یک زمانی ببینیم که چطور شد این برند از عرش به فرش رسید و چگونه در روزهای سخت زمین خوردن دوام آور که امروز بتواند در گوشه‌ای از این صنعت وحشی جایی برای خودش داشته باشد.

هوآوی هم امسال محصولاتی عرضه کرده که نه‌تنها در دو سر طیف کیفیت در سر بی‌کیفیت ماجرا نمی‌نشیند بلکه به‌اندازه کافی از کیفیت هم بهره برده است. این که محصولات هوآوی تقلیدی از محصولات اپل است هم اصلاً اهمیتی ندارد. این تقلید به حدی است که امسال شاهد عرضه لپ‌تاپی از هوآوی هستیم که موبه‌موی محصولات اپل است و تازه نام آن‌هم هست مت‌بوک پرو. هوآوی به نامی تبدیل‌شده که دیگر نمی‌توان نادیده‌اش گرفت؛ حال چه اهمیتی دارد که مدیران شرکت سوئدی اریکسون که رقابت را به هوآوی باخته بعدازاین که از غرفه بزرگ آنها بازدید می‌کنید بند زردی به شما می‌دهند دیگر آن بندهای قرمزی که بیش از ده بار لوگوی هوآوی در آن هست را به گردن نیندازید. با تغییر دادن بند چیزی عوض نمی‌شود. هنوز در ویکی‌پدیای هوآوی نوشته است: «هوآوِی بزرگ‌ترین شرکت ارائه‌کننده سرویس‌های ارتباطی پس از پیشی گرفتن از اریکسون در سال ۲۰۱۲ در جهان است. هوآوِی بیش از ۱۴۰ هزار کارمند در سراسر دنیا دارد که حدود ۴۶ درصد در بخش تحقیق و توسعه فعالیت می‌کنند. این شرکت حدود ۲۰ مؤسسه تحقیق و توسعه در کشورهای چین، ایالات‌متحده، آلمان، سوئد، هند، روسیه و ترکیه دارد و در سال ۲۰۱۱ در حدود ۳٫۷۴ میلیارد دلار در تحقیق و توسعه سرمایه‌گذاری کرد.» حتماً در خبرها هم شنیده‌اید یا دیده‌اید که چند هفته پیش دولت آمریکا به‌طور رسمی محدودیت‌هایی برای گوشی پرچم‌دار هوآوی در آمریکا ایجاد کرده است. این تلاش مذبوحانه دولت آمریکا از این ناشی می‌شود که آنها می‌ترسند همان‌طور که زمانی ژاپنی‌ها صنعت خودروسازی آمریکایی‌ها را زمین زدند حالا چینی‌ها فناوری اطلاعات آمریکایی‌ها را به کما ببرند.

بگذارید یک ماجرای اندکی بی‌ربط را بگویم و بعد آن برمی‌گردم به این قصه‌ای که شروع کردم و آن را تمام می‌کنم.

در هاستل با نیکولاس و الخاندرو آشنا شدم. نیکولاس روانشناس است و اهل شیلی و برای تعطیلات آمده بارسلون و الخاندرو آرژانتینی است و مهندس و به دعوت شرکتی فعال در زمینه مخابرات به این رویداد آمده است. در هاستل راجع به چیزهای مشترک صحبت می‌کنیم. دنبال علایق مشترکمان می‌گردیم در سینما و موسیقی و طبیعت‌گردی. فیلمی از ایران به آنها نشان می‌دهم و می‌خواهم بهترین جاهای کشورهایشان را معرفی کنند که اگر روزی آمدم به شیلی یا آرژانتین حتماً به آنجا بروم. از شیلی چیز زیادی نمی‌دانم و مطمئناً شناختن مسی و مارادونا هم باعث نمی‌شود که خودم را نسبت به آرژانتین آگاه بدانم! راجع به سینما صحبت می‌کنیم. همان‌قدر که من از سینمای شیلی و آرژانتین دورم آنها هم حتی نام پرافتخارترین کارگردان ایران را هم نشنیده‌اند. نام الخاندرو باعث می‌شود که مدت‌ها درباره الخاندرو گونزالس ایناریتو، فیلم‌ساز مکزیکی و فیلم‌هایش صحبت کنیم. ایناریتو اولین فیلمش یعنی عشق سگی یا «آمروس پروس» را در مکزیک ساخت و بعد راهی هالیوود شد و دوران پرفرازونشیبی داشت تا این اواخر که هر دو فیلمش محبوب داوران اسکار شد. تصور می‌کنم چقدر این چیزهای مشترک جذاب است. این همگرایی که ظاهراً بین مردم دنیا ایجادشده آیا نوید روزهای بهتری را می‌دهد؟ شعاری که کنگره موبایل بارسلون هم برای خودش انتخاب کرده است؟

به تجربه نوکیا و هوآوی که فکر می‌کنم نمی‌توانم دیگر این شرکت‌ها را محدود به یک جغرافیای خاص بدانم. هردوی این شرکت‌ها فراتر از جغرافیایشان معنا یافته‌اند و چه ارزشی دارد که هر دو جزو ریشه‌دارترین کسب‌وکارهای کشورهایشان هستند. افتخار آنها این نیست که کسب‌وکارهایی ملی و محدود به یک جغرافیا هستند. آنها کسب‌وکارهایی هستند که حال مردم دنیا را بهتر می‌کنند؛ و نکته مهم اینجاست؛ خلق ثروت یا خلق ارزش. ممکن است کسانی از طریق خلق ارزش به ثروت هم برسند اما مهم این است که تمرکز ما بر روی کدام یکی است: ثروت یا ارزش! مرز تجارت و استارت‌آپ و کسب‌وکارهای نوآورانه هم اینجا مشخص می‌شود. در تجارت هدف خلق ثروت است و در کسب‌وکارهای نوآورانه هدف خلق ارزش است؛ و این مسیری است که هرگز ساده و آسان نبوده و نخواهد بود.

روز دوم را روز این دو کسب‌وکار بزرگ می‌دانم و به خودم پیشنهاد می‌کنم مسیری که این دو در حال طی کردن هستند را با دقت بیشتری بررسی کنم. امیدوارم فردا بتوانم به میدان «مونتجویسیک» بروم و سری به بخش استارت‌آپ‌های کنگره یعنی 4YFN بزنم. تا همین جای کار یکی از نکات جالبی که دوست داشتم این بود که کنگره موبایل جایگاه و شان خودش را دارد و سعی کرده به استارت‌آپ‌ها هم فرصتی بدهد نه این که از نام آنها سواستفاده کند و سعی کند با جمع‌کردن چند استارت‌آپ و ایجاد کردن سروصدای کاذب نمدی برای خودش بدوزد. امیدوارم فردا تجربه‌های جذاب‌تری در انتظارم باشد. این یادداشت را اکنون که ساعت ۸ شب است تمام کرده‌ام و می‌خواهم دکمه انتشار را فشار دهم که یادم می‌افتد در ۸ سال گذشته این اولین بار است که در بارسلون برف آمده است. این برف همه آن چیزی که از این شهر ساحلی جنوب اروپا تصور می‌کردیم را دود کرد فرستاد هوا. امیدوارم فردا هوا بهتر شود.

 

*عنوان یادداشت برگرفته از نام فیلم مستندی است با عنوان «تهران انار ندارد».

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.