راه پرداخت
رسانه فناوری‌های مالی ایران

چرا من هنوز به درد این مملکت می‌خورم؟

خیلی وقت است که هر وقت صحبت از تولید سامانه‌های نرم‌افزاری بزرگ می‌شود، عده‌ای فریاد برمی‌آورند که وقتی شرکت‌های بزرگ دنیا در حوزه نرم‌افزار مانند SAP, Oracle, Microsoft و خیلی‌های دیگر این سیستم‌ها را تولید کرده‌اند، ما چرا دوباره تولید کنیم؟ برویم خیلی راحت محصول آن‌ها را بخریم و برای مشتریان نصب و راه‌اندازی کنیم.

راستش خودم هم گاهی شک می‌کنم. چون سالیان سال است که دیده‌ام ما در کشورمان مصرف‌کننده‌ای بیش نیستیم و در اکثر محصولات دارای فناوری یا تقلیدکننده‌ بی‌دانشیم یا واردکننده. در تاریخ هم اگر نگاه کنیم، ایرانی‌ها به علت موقعیت جغرافیایی عموماً به‌عنوان تاجر شناخته می‌شدند. ولی آیا واقعاً این تفکر همان چیزی نیست که ما را سال‌ها سوار بر پیکان نگاه داشت، بانک‌های بزرگمان را مشتری سیستم‌های با فناوری سی سال قبل کرد، کشاورزی‌مان را نابود کرد، صنعتمان را مونتاژکار کرد و نفت را مایع حیاتمان؟

یک‌بار با خودمان چرخه اقتصاد کنونی ایران را دوره کنیم. نفت را درمیاوریم، می‌فروشیم به کشورهای دیگر، پول نفت را در قالب حقوق کارمندان یا هزینه پروژه‌ها به کارمندان و شرکت‌های خصوصی می‌دهیم، مردم از پول دریافت شده جهت خرید اقلام موردنیاز خود استفاده می‌کنند. این اقلام هم عموماً به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم تولید دیگر کشورهاست.

پس اگر کسی در کشور ما ثروتمند می‌شود، نشان می‌دهد که توانسته سهم بیشتری از پول نفت کشور را جذب کند. به همین دلیل وقتی نفت ارزان شود ما فقیرتر می‌شویم، وقتی نفتمان را بگیرند و پولش را بلوکه کنند ما فقیرتر می‌شویم، وقتی فلان محصول را به ما نفروشند ما فقیرتر می‌شویم. این فقیرتر شدن الزاماً به معنی اینکه پول کمتری داریم نیست بلکه یعنی امکان تأمین آنچه می‌خواهیم را نداریم یا قدرت خرید کمتری داریم و این یعنی پراید را به‌جای 5 میلیون تومان باید بخریم 20 میلیون تومان. دوروبرمان پرشده است از اسطوره‌های خائن.

چند سال باید بگذرد که ما ابزار پرداختمان را خودمان تولید کنیم؟ آیا نباید تا زمانی که نمی‌توانیم ماشین خودمان را تولید کنیم، همان پیکان را سوار شویم؟ بنا بر کدام منطق مردمانی که پیکان را به‌زور تولید می‌کنند باید بنز سوار شوند؟ صرفه‌جویی ناشی از پرداخت الکترونیک چه گلی به سر ما زد؟ قرار بود یک سری واردکننده دستگاه‌های خارجی بشویم؟ چه کسی گفته است ما باید پول به خارجی‌ها بدهیم تا راحت‌تر سوار اتوبوس بشویم یا راحت‌تر خرید کنیم؟

شاید من امروز برای این فکر می‌کنم که هنوز به درد این مملکت می‌خورم که خیال می‌کنم اگر حمایت کنند و صبر، می‌شود خیلی از وابستگی‌ها را به‌مرورزمان کاهش داد. می‌شود کمی از روحیه تاجر بودن و دلال بودن کاست و به فکر ساختن برای ماندن بود. زحمات امروز ما به‌طور حتم نتیجه‌اش به خودمان نمی‌رسد، ولی امیدوارم که یک روز فرزندانمان وقتی به پشت سر نگاه می‌کنند خوشحال باشند.

من شعار تمام شدن نفت یا خودکفایی را نمی‌دهم، از هویت حرف می‌زنم و از استقلال و عزت‌نفس. فرهنگی که ما را آن‌همه سال پیکان سوار کرد و این‌همه سال پراید سوار، یک روز باید برود و جایش را به فرهنگی بدهد که دلسوز است. من هیچ‌گاه تاجر نبوده‌ام و نخواهم شد، چون به تولید و عرض‌اندام این مملکت در دنیایی که همه کشورها برای ثروت و قدرت خود می‌جنگند ایمان‌دارم. من تا جایی که توان دارم تولید می‌کنم و بر تولید کردن پافشاری می‌کنم. من هنوز به درد این مملکت می‌خورم زیرا که اگر لازم باشد، می‌روم یک‌گوشه از این مملکت کشاورزی می‌کنم و گندم می‌کارم که تولید کرده باشم. روزی که نتوانم تولید کنم بهتر است دست‌وپا گیر کشورم نشوم.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.