راه پرداخت
رسانه فناوری‌های مالی ایران

حرمت موی سیاه مارا نگه‌دارید!

حامد اکبری؛ پژوهشگر سياست‌گذاري دولت الکترونيک / در چند هفته اخیر، چند حادثه به‌ظاهر غیر مرتبط باهم، نگارنده را بر آن داشت تا در حوالی موضوع سن مدیریتی و بحرانی به نام فرار و مقاومت در برابر بازنشسته شدن مقامات، مدیران و مسئولان سطوح مختلف اجرایی و سیاست‌گذاری کشور و جای خالی حیرت‌آور جوانان بیندیشیم.

البته مواجهه سیاست‌ها و تصمیمات تنها وزیر جوان کابینه با معمرین کشور بهانه‌ای برای این چند خط دست‌نوشته شد. دست‌نوشته‌ای حاکی از دردی عمیق که از یک‌سو بر جان منابع انسانی جوان کشور نشسته و از سویی دیگر بدنه مدیریتی و اجرایی کشور را افسرده، فشل و ناکارآمد کرده است.

ازقضا اتفاقات ماه‌های اخیر کشور، ناتوانی موتور مدیریتی و اجرایی را برای فهم مسائل واقعی کشور و پیدا کردن راه‌حل‌های مشکل و مدیریت و عبور از بحران و فرورفتن کشور در گرداب ناکارآمدی و عدم بهره‌وری را به‌وضوح نشان می‌دهد. پنداری کسی برای این مشکلات راه‌حلی ندارد. قصد تکرار مکررات و تشریح بدیهیات را نداشته و نگاهم درد دیگری را نشانه گرفته است.

پرواضح است که بدنه سیاست‌گذاری، مدیریتی و اجرایی کشور به معنای واقعی کلمه کهن‌سال است و جوانان نسل دوم انقلاب، غالباً افرادی دور از فضای واقعی اجرایی در هر دو بخش دولتی و خصوصی رشد کرده‌اند و بعضی هم تبدیل به مهاجران مغمومی شدند که همواره به دنبال دلیل قانع‌کننده‌ای برای کوچ اجباری خود می‌گردند. افسرده کننده تر آن است که تماس نداشتن نسل دوم و سوم با واقعیت‌های اجرایی دلیل موجه و مشروعی برای مدیران کهن‌سال در تحویل ندادن کارها به جوان‌ترها پدید آورده است.

در چند هفته اخیر در جلسات متنوع کاری بسیاری شرکت کرده‌ام که بنا به اتفاقات پیش‌آمده و نابسامانی‌های گسترده اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و محیط زیستی کمتر در قالب جلسات روتین بود بلکه بیشتر به هدف حل فوری مسائل و ضروریات بحرانی در حوزه‌های مختلف تشکیل‌شده بود.

حیرت‌زده بودم که می‌دیدم بیشتر این جلسات که غالباً موضوعات مهم سیاست‌گذارانه‌ای را در دستور کارشان داشتند و عزم بر رفع فوری آن مشهود بود، از تعداد زیادی افراد کهن‌سال که وضعیت فعلی کشور و همان مشکلات مطرح‌شده در جلسه را هم می‌توان از نتایج تصمیمات و مدیریت خود ایشان در سال‌های متمادی اخیر دانست، تشکیل می‌شد.

جالب است همگی این افراد در حلقه‌های مدیریتی و راهروهای قدرت متنفذ و صاحب کرسی و تأثیر بودند و ازقضا همگی منتقد وضع موجود! عجیب اینکه تنها راه‌حلی که به آن نیم‌نگاهی هم نمی‌انداختند، کناره‌گیری از مسئولیت و بازنشستگی و سپردن کار به نیروهای جوان‌تر بود.

در جلسه‌ای دیگر، مجادله‌ای بین استاد دانشگاه کهن‌سال و دانشجویانش را دیدم که به قول و نظر دانشجویانش، کهولت سن، توانایی ارائه عادی درس را از او گرفته بود ولی در تصحیح برگه‌های دانشجویان چنان سختگیری به خرج داده که دانشجویان را به مرض جنون کشانده بود.

او باکمال خونسردی و نخوت، مسئولیت نمره‌های بد دانشجویان را به خودشان حوالت می‌داد. در دل بارها اندیشیدم که نمی‌توانم آن مدیران یا آن استاد را انسان‌هایی بی‌وجدان، دروغ‌گو یا دزد بدانم و وجدانم گواهی می‌داد آن‌ها آکنده از نیت خیر و حب وطن هستند ولی نگاه به شرایط روحی جوانان و وضع عمومی نگران‌کننده جامعه و بن‌بست‌های موجود در کشور و ناکارآمدی‌های جدی در خروج از بحران، ذهن و روانم را می‌آشفت. دوهفته‌ای است که گزاره‌ای اخلاقی که به‌طور تاریخی نسل به نسل به ما رسیده را به دیده نقد بالا و پایین می‌کردم.

 

حرمت موی سپید را نگه‌داشتن!

در پس بیشتر این اتفاقات و مشخصاً بحث طرح‌شده یک پارادایم عمومی پنهان مبتنی بر احترام به بزرگ‌ترها و حرمت موی سفید افراد را نگه‌داشتن یافتم. تشریح این نتیجه‌گیری بازهم توضیح واضحات است و البته از حوصله و وظایف این یادداشت خارج.

آنچه سرگشتگی‌ام را افزون کرد، این بود که اکثریت ما یا به عبارتی غالب جامعه در طول زندگی و تجربیات زیسته خود، حرمت موهای سفید را نگه داشتیم ولی آیا موی سپیدان سیاست‌گذار و مدیران کهن‌سال کشور می‌باید حرمت موهای سیاه را نگه‌دارند؟

جوانی سرمایه‌ای است که نه در مالکیت صاحبانش که جوانان هستند بلکه متعلق به جامعه، نظام اقتصادی، فرآیندهای سیاست‌گذاری و موتور پیشرفت کشور و سوخت موردنیاز برای عبور از بحران‌هاست. به‌طور جد به این می‌اندیشیدم که حرمت موی سیاه یا به عبارتی جوانی کمتر از حرمت موی سفید نیست.

بزرگ‌ترها، مقامات، سیاست‌گذاران، وزرا و معاونین کابینه و مدیران کهن‌سال کشور را به حرمت موی سپیدشان قسم می‌دهیم، حرمت موی سیاه جوانان را نگه‌دارید و کشور را به دستان کارآمدتری بسپارید. یقین بدانید که از این بازنشستگی و تغییر الگوی سنی مدیریتی نه‌تنها اتفاق بدی نمی‌افتد بلکه خیرات بسیاری را در پی دارد.

ساده‌اندیشی است که بپذیریم در دنیای امروز با این حجم از تغییرات حیرت‌آور بتوان با لشکری از کهن‌سالان، مسائل را متوجه شد، برایشان راه‌حل اندیشید و اجرا کرد. خواننده اعم از پیر و جوان را به جست‌وجویی ساده در دانستن سن افراد رئوس هرم‌های مدیریتی و قدرت کشور تشویق می‌کنم.

منبع: روزنامه اعتماد

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.